• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4636 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱۳ ارديبهشت

شهيد مطهري، مصلح يا انقلابي در گفت ‌و گو با رضا مختاري اصفهاني

نوانديش ديني درون گفتماني

كاوه رهنما

 

 

شهيد مطهري به عنوان يكي از نظريه‌پردازان اصلي انقلاب اسلامي و از نزديك‌ترين ياران بنيانگذار جمهوري اسلامي، همواره يكي از محبوب‌ترين چهره‌هاي فكري نظام سياسي حاكم بر ايران محسوب مي‌شود و تاكنون درباره او هزاران هزار صفحه كتاب و مقاله منتشر شده و كتاب‌هايش به شكل وسيع در جامعه منتشر مي‌شود اما جاي تاسف است كه تاكنون يك زندگينامه انتقادي و دانشگاهي كه با نگاهي علمي و بدون حب و بغض به همه جنبه‌هاي زندگي ايشان بپردازد، وجود ندارد و آثاري كه منتشر شده معمولا با رويكردهاي جانبدارانه و با ادبياتي غيردانشگاهي نگاشته شده‌اند. در غياب اين موضوع براي پي بردن به ابعاد متفاوت و كمتر شناخته شده زندگي شهيد مطهري ناگزير از مراجعه به افراد و چهره‌هايي با نگرش‌ها و ديدگاه‌هاي متفاوت هستيم كه با او حشر و نشر داشته‌اند و او را از نزديك مي‌شناختند. رضا مختاري‌اصفهاني، پژوهشگر و محقق تاريخ معاصر در كتاب تازه منتشر شده «مطهري مصلح يا انقلابي»(نشر پارسه) درباره منش سياسي و فكري شهيد مطهري با شماري از چهره‌هاي سياسي و فكري معاصر كه بيشتر آنها متعلق به جريان ملي- مذهبي هستند، گفت‌وگوهاي جذاب و خواندني منتشر كرده است. از اين رو به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهري با او پرسش‌هاي زير را در ميان گذاشتيم.

 

در آغاز بفرماييد هدف اصلي شما از اين گفت‌وگوها و سپس انتشار آنها چه بود؟

اين گفت‌وگوها بخشي از گفت‌وگوهايي است كه نزديك به دو دهه پيش براي كتاب تاريخ شفاهي زندگي و مبارزات شهيد مطهري كه مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر كرد، انجام دادم. اين مصاحبه‎ها را به مناسبت در بخش‎هايي از كتاب آوردم اما با توجه به نوع نگاه مركز حذف شدند. آوردن آن بخش‎ها مي‎توانست به روايات افراد از مطهري توازن و تعادل ببخشد اما متاسفانه چنين امري با همه تلاشم ميسر نشد. البته از همان ابتدا معلوم بود كه اين روايات در كتاب جايي نخواهند يافت اما از آنجا كه به انجام كاري دقيق و درست مي‎انديشيدم، مصاحبه‎ها را بر مبناي علايق پژوهشي خودم انجام دادم. همين كه اين مصاحبه‎ها انجام و بالاخره منتشر شد، نشان از آن دارد كه كاري بيهوده انجام ندادم. يادم هست زنده‎ياد دكتر ابراهيم يزدي به انتشار مصاحبه‎اش در كتاب اميدوار نبود و حتي در مقابل اصرارهايم ان‎قلت‎هايي مي‎آورد. در نهايت به او گفتم بالاخره اين مصاحبه در جايي مورد استفاده قرار مي‎گيرد و براي هميشه هم در آرشيو باقي نمي‎ماند. با توجه به اينكه گفت‌وگوها به جز اطلاعاتي درباره مطهري، آگاهي‎هاي ذي‎قيمتي درباره مسائل انقلاب و برخي از حوادث و اشخاص داشتند، تصميم گرفتم آنها را منتشر كنم. گفتني است درگذشت مرحوم مهندس علي‎اكبر معين‎فر جرقه اين فكر را زد.

به رغم انبوه مطالب و گفتارهاي پديد آمده درباره شهيد مطهري، يك زندگينامه انتقادي و دانشگاهي درباره شهيد مطهري نوشته نشده است. مشكل به نظر شما از كجاست؟

بخشي از مشكل در همان پاسخ نخست نهفته است. زندگينامه‎نويسي پژوهشي و انتقادي به معناي واقعي در ايران كمياب است. بسياري از كتاب‎هايي كه در اين حوزه نوشته شده‎اند به محيط زندگي و زمانه فرد توجه نداشته‎اند. گويا شخصيت مورد مطالعه در خلأ نشو و نما يافته و فعاليت كرده است. اين كار در خصوص كساني كه صاحب انديشه و تاليفي هستند، كار را سخت‎تر مي‎كند. بخشي از مشكل هم به نگاه‌هاي سياسي نزد پژوهشگران مستقل و نهادها و مراكز مطالعاتي حكومتي برمي‎گردد. پژوهشگران مستقل با اين تصور كه نگارش و پژوهش درباره بعضي از مقاطع و شخصيت‎ها در حوزه كاري‎شان نيست به سراغ آنها نمي‎روند. البته اگر از باب اين باشد كه پژوهش و نگارش درباره بعضي حوادث و اشخاص هنوز جنبه تاريخي پيدا نكرده و درباره آنها حب و بغض وجود دارد تا حدودي درست است. دليل را اما از اين جهت نمي‎بينم بلكه محذورات سياسي و اجتماعي وجود دارد و گويي ورود و نوشتن در برخي حوزه‎ها را غيرعلمي و دور از شأن علمي خود مي‎دانند. همين اجتناب پژوهشگران مستقل موجب شده مراكز مطالعاتي با صبغه‎هاي سياسي و بعضا امنيتي در اين حوزه‎ها ورود كنند كه نتيجه كار، ايدئولوژيك، غيرعلمي و تمجيدگونه شده است. وگرنه درباره شهيد مطهري همان‎گونه كه شما اشاره كرديد، كتاب و مقاله بسيار نوشته شده اما پژوهش‎هايي با وزانت علمي نيستند.

به نظر شما آيا اصلا ضرورتي دارد كه يك زندگينامه انتقادي و تا سر حد امكان جامع و مانع درباره شهيد مطهري تهيه و تدوين شود؟ چرا؟

نگارش پژوهشي مستقل، جامع و انتقادي درخصوص آيت‎الله مطهري امري ضروري است. او نه تنها يك فقيه و شارح فلسفه كه يكي از نزديكان آيت‎الله خميني است كه در بسياري از موارد طرف مشورت رهبر انقلاب بوده است. او با مجامع نوانديشي ديني در تعامل بود و با فقيهان سنتي نيز مراوده داشت. از همين رو پژوهش علمي و غيرايدئولوژيك درباره او به فهم ما از نهاد روحانيت و اتصال جريان روشنفكري مذهبي به روحانيان انقلابي كمك مي‎كند. بسياري از انقلابيون مذهبي كتاب‎هاي مطهري را مطالعه مي‎كردند هر چند به ميزان محبوبيت و فراواني آثار شريعتي نبود. او در ميانه انقلابيون و محافظه‎كاران ايستاده بود. بررسي زندگي و زمانه او نياز به شناخت عميق از حوزه‎هاي علميه، جريان‎هاي فكري و حوادث سياسي دارد. پژوهشي با چنين مختصاتي مي‎تواند از تاريخ انقلاب و جمهوري اسلامي گره‎گشايي كند. متاسفانه بعضي از كتاب‎هايي كه درباره فقيهان اعم از سياسي و سنتي نوشته شده از فقر اطلاعات راجع به مناسبات حوزه و ويژگي‎هاي زيستي و طبقاتي فقيهان رنج مي‎برند يا آنها را حوزوياني نوشته‎اند كه با روش علمي و اصول زندگينامه‎نويسي بيگانه‎اند.

در ضمن بفرماييد به نظر شما چه كسي يا نهادي بايد متقبل چنين كاري شود و انجام آن مستلزم چه شرايطي است؟

اگر نهادي متكفل امر باشد، مشكل همان مي‎شود كه هست. اگر نهادها و مراكزي سفارش كار بدهند اما كار سفارشي نخواهند، اشكالي ندارد. گاهي اين مراكز مميزي‎ها و خطوط قرمز برساخته بيشتري از مميزان وزارت ارشاد دارند. ناظران به جاي آنكه ناظر علمي باشند، مميز ايدئولوژيك و گاه سليقه‎اي هستند. وقتي مي‎خواستم با زنده‎ياد دكتر احسان نراقي قرار مصاحبه را بگذارم، او سخن جالبي گفت؛ او گفت «مطهري را بايد از اين مطهري برساخته روايت رسمي نجات داد.» البته اين نكته را هم فرو نگذارم پژوهشي كه بنيادش بر ماديات باشد، چندان ره به صواب نمي‎برد. گاهي در چنين پژوهش‎هايي، كتاب‎سازي و سطحي‎نگري رخ مي‎دهد.

روايت‌ها و گفتارها درباره شهيد مطهري بعد از ترور عمدتا توسط نيروهاي منتسب به حزب جمهوري اسلامي صورت مي‌گرفت و كمتر صداي نيروهاي متفاوت با اين جريان درباره او به گوش رسيده است. در حالي كه شما در كتاب عمدتا با نيروهاي ملي- مذهبي و حتي سكولار گفت‌وگو كرده‌ايد. آيا در انتخاب اين چهره‌ها هدفي داشته‌ايد؟

حتي مي‎توان گفت اعضاي جناحي از حزب جمهوري اسلامي كه بعدها راست‌گرايان نظام را نمايندگي كردند بيشتر راوي مطهري شدند. درست است كه آيت‎الله مطهري نسبت به آيت‎الله بهشتي با راست‌گرايان قرابت بيشتري داشت و آنان هم بودند كه در حزب جمهوري اسلامي دوگانه مطهري- شريعتي را مانند دوگانه مصدق- كاشاني در حزب جمهوري اسلامي به وجود آوردند اما لااقل مطهري در زمان حيات از حيث رفتار و تفكر متفاوت از آني بود كه بعضي از ميراث‎دارانش مدعي و عامل آن رفتارها و تفكرات هستند. اكثر روايات اين افراد هم روايات پسيني است. بيش از آنكه حاوي خاطرات و مشاهدات باشد، تحليل‎هاي امروزي آنان را در بر مي‎گيرد. بعضي از اين روايات به نوعي اهانت به شهيد مطهري محسوب مي‎شود. در اين روايات، مطهري به گونه‎اي تصوير شده كه با وجود مناسبات شخصي، اجتماعي و فكري با افرادي مانند مهندس بازرگان در مجامعي ديگر درباره‎شان به نوعي ديگر سخن مي‎گفته است. نسل جديد انقلاب بيشتر با چنين رواياتي از مطهري مواجه بوده است. به گونه‎اي شده كه گويي همراهان و رفيقان سابق مطهري در بيان خاطراتشان از او دچار نوعي خودفراموشي شده‎اند. به نظر مي‎رسد آنان نيز با چنين رواياتي احساس غربت با مطهري‎اي مي‎كنند كه با او مأنوس بودند. پس صلاح و صواب را در واگذاري بازشناسي مطهري به مدعيان ديده‎اند. بر اين مبنا سعي كردم به سراغ كساني بروم كه بخشي از هويتشان با آيت‎الله مطهري تعريف مي‎شود و درباره او بيشتر خاطره و روايت دارند تا تحليل و تجليل. جالب اينكه در پيش از پيروزي انقلاب اختلافات بيشتر عقيدتي و فكري بود تا سياسي. از همين رو افرادي مانند مرحومان بازرگان و معين‎فر از لحاظ فكري با مطهري قرابت بيشتري داشتند تا با شريعتي. در مقابل هم آيات طالقاني و بهشتي با شريعتي قرابت فكري بيشتري داشتند. آن‎ طور هم كه از روايت برخي افراد مانند مرحوم آيت‎الله طاهري‌خرم‎آبادي برمي‎آيد، مطهري به عمد به حزب جمهوري اسلامي دعوت نشد تا دوگانه مطهري- شريعتي در حزب شكل نگيرد. هر چند اين دوگانه بعد از انفجار هفتم تير و در غياب بهشتي توسط جناح راست حزب جمهوري اسلامي شكل گرفت. مقصود سخن آنكه درباره بسياري از اشخاص و حوادث انقلاب به چنين روايات و انتشار اسناد مقوم چنين رواياتي نيازمنديم تا از يك‎‌سويه روايت‎ كردن‎هاي تاريخ معاصر رها شويم. نكته آنكه نتيجه روايات يك‎سويه از انقلاب، آسيب مهمي چون روايات يك‎سويه طرفداران سلطنت و مخالفان انقلاب را به همراه داشته است.

آيا از مجموع گفت‌وگوها، روايت‌ها و نگرش‌هاي متفاوتي از آن ديدگاه رايج رسمي در مورد شهيد مطهري به عنوان يك روحاني نوگرا و متكلم مدافع اسلام پديدار مي‌شود؟

آيت‎الله مطهري نسبت به بسياري از فقيهان و خطيبان مذهبي نوگرا بوده است. او منتقد عوام‎گرايي روحانيت بود و پيشنهاد تنظيم امور مالي مراجع تقليد را مي‎داد. همچنين از خرافات و عوام‎زدگي در عزاداري‎هاي شيعه انتقاد مي‎كرد و درباره حجاب در اسلام، نظري متفاوت از اكثر همسلكانش داشت. هر چند در مورد خرافات و حجاب آيت‎الله شيخ‎محمد خالصي‎زاده بر او تقدم دارد. مطهري با توجه به تدريس در دانشكده معقول و منقول(الهيات بعدي) و سخنراني در انجمن‎هاي اسلامي دانشجويان، پزشكان و مهندسين و حسينيه ارشاد در تعامل با نسل جديد و تحصيل‎كرده بود. او برخلاف بسياري از همسلكانش متكلم وحده نبود. در پاسخ و چالش با منتقدان و مخاطبان قرار داشت. در اين كتاب علاوه بر اين ويژگي‎ها، راويان از اصولگرايي مطهري در بعضي عقايد و نظراتش گفته‎اند. او كه قائل به تدريس ماركسيسم به صورت علمي در دانشگاه‌ها بود با شريعتي اختلافي عميق پيدا كرد و به روايت بعضي از راويان به رگه‎هاي التقاط در تفكر او انتقاد داشت. البته به گفته عبدالمجيد معاديخواه، اين انتقاد از اين نظر بود كه او «رهبري يك جريان فكري را عهده‎دار بشود و در واقع قرائتي را جايگزين قرائت ديگري بكند براي دكتر شريعتي صلاحيت قائل نبود.» در واقع مي‎توان گفت آيت‎الله مطهري در مقابل اين موضوع كه رهبري فكر ديني در دست غيرفقيهان بيفتد، مي‎ايستاد. لااقل درباره فكر ديني قائل به ولايت فقيهان بود. بنابراين درباره انديشه مطهري نيز بايد از يك‎سويه‎نگري اجتناب كرد. او داراي ابعاد گوناگون فكري است كه از جمع روايات افراد با ديدگاه‌هاي گوناگون به دست مي‎آيد.

استاد مطهري و دكتر شريعتي، دو چهره فكري اصلي براي نيروهاي مذهبي و ديني در سال‌هاي آغازين انقلاب بودند كه اتفاقا در سال‌هاي پاياني منتهي به انقلاب به ويژه از سوي شهيد مطهري ميان‌شان كدورتي ايجاد شده بود و اين اختلاف نظر و ديدگاه‌ها بعدا در ميان شاگردان و پيروان‌شان هم اثر گذاشت. به نظر شما آيا اين اختلاف‌ها واقعا به همين اندازه بود و يا علت يا علل اصلي اختلاف اين دو از مسائل شخصي و حسادت‌ها و مسائلي از اين قبيل ريشه مي‌گرفت يا عللي عميق‌تر و ريشه‌اي‌تر داشت؟

اختلاف مطهري و شريعتي ابعاد و جنبه‎هاي گوناگون دارد. بخشي از آن مربوط به تعلق رهبري فكر ديني با فقيهان بود. از اين رو شهيد مطهري اصرار داشت، متن سخنان سخنرانان حسينيه ارشاد(بخوانيد شريعتي) به تصويب او برسد. علاوه بر اين، مطهري نسبت به التقاط حساس بود. گويا اين حساسيت پس از انشعاب ماركسيست‎ها از سازمان مجاهدين خلق بيشتر شده بود. معين‎فر و احسان نراقي بر اين وجه از اختلاف مطهري با شريعتي تاكيد مي‎كنند. مطهري نوانديشي ديني‎اش درون‎گفتماني بود. او بر مبناي فقه و فلسفه اسلامي نظراتش را بيان مي‎كرد. در حالي كه نوانديشي ديني كساني مانند شريعتي را خارج از گفتمان ديني و تحت تاثير گفتمان چپ مي‎ديد. بخشي از موضوع اختلاف هم به همراهي او با هم‎صنفانش برمي‎گشت. به‌ طوري كه در ماجراي ممانعت از سخنراني مرحوم فخرالدين حجازي با مرحوم محمدتقي فلسفي همراه شد. گفتني است، سخنراني‎هاي حجازي كه از فردي معمم به شخصي مكلا مبدل شده بود مورد توجه نسل جوان قرار داشت. البته در اين باره بسياري حق را به مطهري و همراهانش مي‎دادند كه سخنان حجازي را بيشتر حماسي مي‎دانستند. بخشي از اختلاف مطهري با شريعتي هم به انتقاد او از سلوك ديني شريعتي برمي‎گشت. به گفته زنده‎ياد عزت‎الله سحابي «مطهري مقداري ايرادات مثلا اخلاقي و شرعي به شريعتي مي‎گرفت. مي‎گفت، شريعتي رعايت ساعت نماز و اينها را نمي‎كند، عمدا صحبت‎هاي خود را طول مي‎دهد، كش مي‎دهد و نماز خيلي‎ها قضا مي‎شود.» در مورد حسادت با وجود اشاره بعضي از راويان، نمي‎توانم نظري بدهم چون امري دروني است و نيت‎خواني محسوب مي‎شود. بنابراين در ماجراي اختلاف بايد ابعاد گوناگون را ديد و فروكاستن موضوع به حسادت موجب مي‎شود، اختلافات بعدي در جمهوري اسلامي را دقيق نظاره و تحليل نكنيم. همين اختلافاتي كه بعدها فراتر از اختلاف مطهري و شريعتي با تكيه زياد بر اسلام فقاهتي به اختلافات عميق با بسياري از همراهان انقلاب و باورمندان به گفتمان ديني رسيد.

عنوان كتاب شما با توجه به شرايط كنوني ما بسيار هوشمندانه و پرسش‌برانگيز است. مطهري: انقلابي يا مصلح؟ آيا در كتاب براي اين پرسش پاسخي يافت مي‌شود؟

آيت‎الله مطهري بيش از آنكه انقلابي باشد، مصلح بود. او حتي گاهي به محافظه‎كاري تنه مي‎زد. هر چند اين روزها از افراد شخصيتي مي‎سازند كه با خود واقعي‎شان متفاوت است و بيشتر انگيزه‎ها و منافع سياسي و جناحي مد نظر است تا واقعيت تاريخي. شخصيت‎ها و حوادث تاريخي مي‎توانند براي امروزمان راهگشا باشند به شرط آنكه واقعيت باشند نه آنكه دچار جعل و تحريف شده باشند.

عطف به پرسش پيشين، مي‌توان ميان شخصيت فكري و شخصيت سياسي و اجتماعي شهيد مطهري با همه ارتباطي كه ميان اين دو وجه هست، تمايز گذاشت و مثلا گفت شهيد مطهري در زمينه فكري و انديشه‌اي، انقلابي است و در زمينه سياسي و اجتماعي، مصلح يا بالعكس. آيا اين تمايز و صورت‌بندي متناظر با آن را قبول داريد؟

همان‏ طور كه قبلا گفتم، نوانديشي ديني مطهري درون‎گفتماني بود. در اين باره اما انتقاداتي كه به نهاد مرجعيت و همسلكانش درباره نظام مالي، عوام‎گرايي و بعضا عوام‎زدگي و ترويج خرافات ديني داشت در زمانه خودش تا حدودي انقلابي محسوب مي‎شد. در اين باره هم البته مصلحانه سعي مي‎كرد، نهاد روحانيت را به مثابه يك سازمان اصلاح كند تا در برابر رقيبان، ناكارآمد جلوه نكند. در حوزه سياست هم از نظر انقلابيون افراطي بيش از آنكه مصلح به حساب آيد، محافظه‎كار شمرده مي‎شد. او در سال‎هايي كه دارالتبليغ مرحوم آيت‎الله سيدكاظم شريعتمداري مورد انتقاد روحانيون انقلابي قرار داشت با آن همكاري مي‎كرد. به گفته مهندس سحابي حتي در نظر داشت سيدحسين نصر را به عضويت شوراي انقلاب دربياورد. در مقابل به روايت دكتر يزدي با انتخاب علي‎اصغر حاج‎سيدجوادي به سمت وزير فرهنگ و هنر در دولت موقت بازرگان مخالفت كرد. به گفته دكتر احسان نراقي، مطهري در جريان ديدارهاي او با شاه در بحبوحه انقلاب قرار داشت. مخالفت‎هاي او با احكام دادگاه‌هاي انقلاب و خشونت‎ها از مطهري در نگاه انقلابيون افراطي يك محافظه‎كار ساخته بود. نهايت، گروه فرقان كه خود را انقلابي مي‎دانست، او را به عنوان ضد انقلاب نشانه گرفت. آنچه هم بعدها برخي از حضور او در هيات‎هاي موتلفه اسلامي گفته‎اند توسط دكتر يزدي مورد تشكيك قرار گرفته است. با توجه به سوابق و كارنامه مطهري، اين نظر به صواب نزديك‎تر است.

در نهايت اينكه(البته اين مي‌توانست سوال نخست باشد) بفرماييد به نظر شما با توجه به انبوه آثاري كه درباره شهيد مطهري نوشته شده و گفتارهايي كه بيان شده در روزگار كنوني چه اهميتي دارد، پرداختن به انديشه‌ها و زندگي فكري و سياسي او؟ آيا اين پرداختن‌ها صرفا از جهت كنجكاوي‌هاي مورخانه اهميت دارد يا دلايل ديگري دارد؟

يك پژوهشگر از منظر دغدغه‎هاي تاريخي و كنجكاوي‎هاي مورخانه به سراغ يك موضوع اعم از شخصيت و پديده‎هاي تاريخي مي‎رود. دلايل و انگيزه‎هاي سياسي و ايدئولوژيك نزد پژوهشگر مي‎تواند او را به خطا و گاه تحريف سوق دهد. همين انگيزه‎ها در بهترين حالت بخشي از وقايع را مغفول گذاشته و بخشي ديگر را برجسته مي‎كند. حاصل پژوهش علمي اما مي‎تواند مورد بهره طيف‎هاي گوناگون اجتماع قرار گيرد. پژوهشگر در جست‌وجو و كشف است نه آنكه بر اساس چارچوب‎هاي ذهني و تصوراتش منابع را چينش و گزينش كرده و مورد بهره‎برداري قرار دهد. از همين رو اساس پژوهش، تحليل‎هايي مستند است نه تجليل‎هايي شعارگونه. گزينش منابع بر مبناي صحت و اتقان آنهاست نه بر اساس ذهنيت ما. به عنوان كسي كه سال‎هاست در حوزه سندپژوهي و تاريخ شفاهي كار كرده‎ است همواره سعي داشته‎ام در پژوهش‎هايم به كشف برسم. درباره شهيد مطهري هم اگر پژوهش‎هايي با چنين ويژگي‎هايي انجام شود در جنبه‎هاي گوناگون تاريخي به كار مي‎آيد و نيز به فعالان حوزه‎هاي سياست، دين، فرهنگ و... مدد مي‎رساند.

 


مطهري با توجه به تدريس در دانشكده معقول و منقول(الهيات بعدي) و سخنراني در انجمن‎هاي اسلامي دانشجويان، پزشكان و مهندسين و حسينيه ارشاد در تعامل با نسل جديد و تحصيل‎كرده بود. او برخلاف بسياري از همسلكانش متكلم وحده نبود. در پاسخ و چالش با منتقدان و مخاطبان قرار داشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون