گروه اجتماعي
در سالهاي اخير مفهوم «فرقهگرايي» به بهانههاي مختلف مطرح ميشود. بسياري از كارشناسان به بررسي اين مفهوم از منظر ديني پرداختهاند، اما اين مفهوم يك بعد اجتماعي هم دارد كه كمتر مورد توجه و بررسي قرار گرفته است. غفلت از بعد اجتماعي فرقهگرايي ميتواند منجر به كجفهميهايي در زمينه فعاليتهاي گروهي در حوزه اجتماعي شود. با همين رويكرد در گفتوگويي كوتاه از دكتر سعيد مدني، پژوهشگر مسائل اجتماعي خواستيم تا به بررسي بعد اجتماعي فرقهگرايي بپردازند.
فرقه به چه نوع گروهي گفته ميشود؟
كلمه فرقه در لغت از ريشه «فرق» به معناي جدا كردن، گرفته شده و اسم است براي گروهي از مردم. كاربرد كلمه فرقه اشاره دارد به تعريف دقيقتر و محدودتري و آن عبارت است از گروههاي نامتعارف و غيرعادي كه تعليمات اصلي يك دين را تحريف ميكنند و آداب و مناسك خاص خود را دارند. فرقهها عموما زيرگروه يك گروه مذهبي بزرگتر هستند. فرقهگرايي، هرچند شكل با خاستگاه سياسي نيز دارد، اما اساسا منشا آن ديني است. «فرقه» گونهاي سازمان ديني است و به هر نوع انشعاب از دين اصلي و رايج اطلاق ميشود كه مبدع با بازآفرين ارزشهاي معنوي و اعتقادي جديد است. اين انشعابها خود را حفظكننده تعاليم و اصول اوليهاي ميدانند كه به نظر اعضاي فرقه سازمان اصلي آنها را سست يا رها كرده است. از اينرو انشعابات ديني و فرقهاي غالبا با تقسيمبنديها و كشمكشهاي اجتماعي همراه است.
يك فرقه چه ساختاري دارد و چه اهدافي را دنبال ميكند؟
فرقهها عموما ساختار سلسلهمراتبي و هرمي دارند. مدل تقسيم قدرت مبتني است بر برتر بودن مقام نخبگان و تسلط آنها بر طرفدارانشان. بر اين اساس روابط سلسله مراتبي و اغلب مريد و مرادي است. از نظر تجويزي و هنجاري موارد اشتراكي مبتني بر دموكراسي در آنها بسيار نادر است. افراد يا فرمانده هستند يا فرمانپذير و به همين دليل به ساختارهاي نظامي بسيار شبيه هستند. در اغلب فرقهها به كارگيري ابزارهاي تقسيم قدرت، درگيريهاي درون فرقهاي را تشديد و گاه خونين ميكند و فضاي اعضاي فرقه به جاي آرامش، سرشار از تنش و درگيري است.
فرقهها از درجه سختگيرانهاي از اعتقاد و باورها برخوردار بوده و مناسك و عبادات خود را با شور و شعف بسيار انجام ميدهند و به شدت فرماليست يا شكلگرا هستند. آنها تماميتگرا بوده و با ساير گروههاي مذهبي مخالفند. بنابراين مرزهاي غير قابل عبور دارند. در حالي كه از منظر جامعهشناختي يكي از كاركردهاي دين، ايجاد انسجام و يگانگي ميان افراد و جوامع است. فرقهگرايي مذهبي يكي از عواملي است كه مانع بروز كاركرد انسجامبخش دين ميشود. فرقههاي مذهبي با تقويت سرمايه اجتماعي درون گروهي، سرمايه اجتماعي برون گروهي را به سرعت تخريب ميكنند. به تعبير زيمل رفتار فرقهاي با تقويت اين باور كه اعضاي فرقه در دانشي رمزآميز و منحصربهفرد با يكديگر سهيمند فراتر از جهان روزمره سير ميكنند. اين امر به تعلق خاطر شديد و انحصاري اعضاي فرقه به يكديگر و دوري از امور خارج از فرقه منجر ميشود. بر همين اساس فرقهها و اعضاي آنها به شدت ذهنگرا هستند و پيوندهايشان با واقعيتهاي جاري بسيار كم و ضعيف است. همه انسانهاي خارج از فرقه، غريبه و بيگانه محسوب ميشوند و هرگونه رابطه و تعامل با آنها خيانت به فرقه محسوب ميشود. راز بقاي فرقه حفظ اين روابط محدود و بسته است.
ساختار يك فرقه چه شباهتها و تفاوتهايي با نهاد مدني دارد؟
اجازه دهيد ابتدا كمي درباره سازمانها يا نهادهاي جامعه مدني صحبت كنيم. سازمانهاي جامعه مدني در ماهيت و تركيب بسيار متنوع هستند از جمله عبارتند از: سازمانهاي غيردولتي، سازمانهاي داوطلبانه خصوصي، سازمانهاي مردمي، سازمانهاي جماعتمحور، سازمانهاي ميانجي براي بخش داوطلب و غيرانتفاعي، بنيادهاي اجتماعي، برنامههاي توسعه رهبري اجتماعي، باشگاههاي شهري، اتحاديههاي تجاري، گروههاي جنسيتي، مذهبي، فرهنگي، خيريهها، باشگاههاي ورزشي و اجتماعي، تعاونيها، گروههاي زيست محيطي، انجمنهاي متخصصان، محيطهاي آموزشي و پژوهشي، نهادهاي اقتصادي، نهادهاي سياسي، سازمانهاي مصرفكنندگان، رسانهها، سازمانهاي مذهبي، گروههاي شهري، سازمانهاي اجتماعي و باشگاهها. سازمانهاي اجتماعي جامعه مدني عبارتند از آن دسته از اين سازمانها كه در امور اجتماعي فعاليت دارند. آنچه با زندگي روزمره مردم مرتبط است امور اجتماعي ناميده ميشود كه البته تمايز مشخصي با امور سياسي (احزاب، نظام سياسي و...) و اقتصادي (سنديكاها، بخش خصوصي و...) دارد. آگاهي و اعتماد عمومي سرمايه اصلي سازمانهاي غيردولتي است. سازمانهاي مردمنهاد تشكلهايي هستند كه عموما توسط تعدادي از گروههاي غيرسياسي و به صورت داوطلبانه با رعايت مقررات مربوط و با اهداف غيرانتفاعي تاسيس ميشوند و به فعاليتهاي اجتماعي مبادرت ميورزند. سازمانهاي جامعه مدني از جمله سازمانهاي مردمنهاد اغلب روابط باز دارند. ورود و خروج به آنها موكول به تمايل و نظر افراد است. ساختار سازمانيشان شبكهاي و افقي است. سرمايه اجتماعي برون گروهيشان بسيار گسترده و قابل توجه است و به اتكاي آن ميتوانند در فضاي اجتماعي فعاليت كنند و خدمات ارايه دهند. محور هويتيشان انسان است و تلاش براي حفظ شأن و مقام انسانها از طريق تامين نيازهاي اساسي آنها. شايد با اين توضيحات اصلا نياز به توضيح درباره تمايزات فرقهها و سازمانهاي مدني نباشد. وقتي درباره فرقه و سازمان مردمنهاد صحبت ميكنيم داريم درباره دو گونه كاملا متفاوت از سازمان، انديشه، هويت، هدف و انگيزه بحث ميكنيم.
آيا فرقهها ميتوانند با اجتماع تعامل سازنده و موثر داشته باشند؟
فرقهها اصلا براي تعامل ايجاد نميشوند. كار فرقه ابلاغ است نه گفتوگو. كار فرقه جدل است نه استدلال. فرقه به تكليف عمل ميكند و تلاش براي يكسانسازي.
كساني كه عضو يك فرقه ميشوند چقدر امكان فعاليت اجتماعي دارند؟
فرقه هم فعاليت اجتماعي دارد اما فقط براي اعضاي فرقه. از نظر فرقه انسانها يا خودياند يا غيرخودي و خدمات فقط به خوديها تعلق ميگيرد. بنابراين فرقهها جمعگرا هستند اما با انديشه مبتني بر هويت فرقهاي.
آيا يك نهاد مدني ميتواند فرقه باشد؟
همانطور كه توضيح دادم هدف نهادهاي مدني انسانها هستند فارغ از هرگونه قوميت، جنسيت، سن، دين يا مذهب. پايه رابطه آنها با ديگران حقوق شهروندي است. البته جوامع مدني رويكردهاي فراملي هم دارند. پزشكان بدون مرز مصداق يك نهاد مدني فرامرزي است. بنابراين تبديل يك نهاد مدني به فرقه به معناي قلب ماهيت آن است. نهاد مدني كه فرقه شود يعني مبناي مشاركت، عضوگيري و ارايه خدمات را هويت فرقهاي قرار دهد ديگر نهاد مدني محسوب نميشود.
اخيرا در برخي موارد به تشكلهاي مدني برچسب فرقهگرايي زده شده است؛ به طور مثال جمعيت امام علي(ع) كه تعدادي از اعضاي آن در بازداشت هستند. آيا اين جمعيت مختصات يك فرقه را دارد يا يك نهاد مدني؟
اصلا نميدانم چرا بايد چنين سوالي مطرح شود. جمعيت قطعا يك تشكل مدني است. هر كس چنين ادعايي مطرح كند نه فرقه را ميشناسد، نه نهاد مدني را و نه با جمعيت امام علي و فعاليتهاي آن آشناست. جمعيت امام علي يك سازمان شبكهاي است با روابط افقي كه ماهيتا با سازمانهاي هرمي فرقهاي زمين تا آسمان تفاوت دارد. تا حالا شنيدهايد كه مثلا جمعيت فلان مناسك را داشته باشد؟ روابط در جمعيت امام علي بر اساس خدمات به عموم مردم نيازمند تعريف ميشود نه هويت فكري سياسي يا ديني. اگر كسي بخواهد فرقهسازي كند مگر ديوانه باشد كه چنين سازمان باز و افقي را شكل دهد. نزديك 20 سال يا بيشتر از فعاليت جمعيت ميگذرد و در اين مدت انبوهي از خدمات را به فقرا و نيازمندان و جمعيت حاشيهنشين ارايه كرده است. هيچ وقت شنيدهايد جمعيت ارايه خدماتش را موكول به پذيرش انديشه، تفكر، ايدئولوژي يا تفكر خاصي كند؟ اتفاقا به نظر بنده علت اين برخوردهاي تنگنظرانه با جمعيت آن است كه مديران آن فرقهاي عمل نكردهاند. علت اين برخوردها آن است كه جمعيت شفاف و باز برخورد كرده است؟ از نظر آقايان جرم بزرگ جمعيت آن است كه هر كس با هر انديشه و فكر و هويتي ميتواند وارد جمعيت شود و براي كمك به محرومان زحمت بكشد.