• ۱۴۰۳ شنبه ۲۶ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4740 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۲ شهريور

پرسش از اجباري‌شدن وكالت

حسين عسكري‌راد

وقتي صحبت از الزام ‌و اجبار مي‌شود ناخودآگاه يك تحميل به ذهن متبادر مي‌‌شود. جامعه برخي تحميلات را حتي با هزينه‌هاي سنگين به‌دليل منفعتي كه براي شهروندان داشته به جان خريده و از آن استقبال كرده است. نمونه‌اش الزام به ثبت رسمي معاملات غيرمنقول است كه هرگز مردم اين الزام را تحميلي تلقي نمي‌كنند. الزام به داشتن وكيل در محاكم نيز از جمله تكاليفي است كه در ذات خود حمايت از حقوق شهروندان را دربردارد. امروزه مقوله حق از چگونگي احقاق حق متفاوت است؛ چه بسيار حق‌هايي كه به علت عدم رعايت اصول دادرسي يا عدم صحيح بيان و تفهيم، احقاق ناشده باقي مانده است. حق در پرتو آيين دادرسي قابل احقاق است و قضات نيز مكلف به اجراي تشريفات دادرسي هستند. در پرونده‌هاي متعددي طرح نادرست يك خواسته يا عنوان شكايت يا ناهمخواني مسير دفاع در يك پرونده، صاحب حق را از دستيابي به حق مسلم خود محروم كرده، در حالي‌كه نه قاضي خطا كرده و نه قانون به فراموشي سپرده شده است. علت‌العلل اين ناكامي حقوقي، نداشتن استراتژي اصولي در دعوي يا دفاع بوده است كه توسط صاحب حق ناآگاه به قوانين انتخاب شده است. هر كس كه يك‌بار سر و كارش به مراجع قضايي افتاده باشد، با اين عبارت آشناست كه مواظب اظهارات خود باشيد و گاه اضافه مي‌شود ممكن است اظهارات شما عليه خودتان استفاده شود. اين مهم نشانگر اهميت سخن گفتن و نوشتن در يك مرجع رسمي مثل محكمه است. لذا در برخي نظام‌هاي حقوقي به شهروندان خود آموزش داده‌اند در صورتي‌كه پاي‌شان به مرجع قضايي باز شد اولين جمله‌اي كه بايد بگويند اين است كه«تا وكيلم نيايد صحبت نمي‌كنم.» اين فرهنگ نه از باب ايجاد كار و كاسبي براي وكلاست، بلكه حمايت حقوق شهروندان چنين اقتضايي دارد. بدون سلاح به جنگ يا دفاع نبايد رفت. چگونه است كه وقتي بيمار مي‌شويم به پزشك مراجعه مي‌كنيم، وقتي مي‌خواهيم خانه بسازيم مكلف به داشتن مهندس ناظر هستيم تا خانه‌اي كه قرار است در آن زندگي كنيم سرمان آوار نشود. يا حتي براي كارهاي ساده‌تر مانند تعمير اتومبيل به مكانيك مراجعه مي‌كنيم، حتي براي اصلاح سرمان به سلماني مراجعه مي‌كنيم اما براي پرونده‌اي كه جان و مال و هستي و آبروي‌مان در آن نهفته هست خود را يكه و تنها به دست حادثه مي‌سپاريم؟ آن‌هم در ميان سنگلاخ‌هاي پر پيچ و خم قوانين كه گاه متخصصان آن را نيز به گمراهي مي‌كشد.  اكنون كه ضرورت استفاده از وكيل در دعاوي مبرهن شد آيا الزام به استفاده از اين ضرورت حمايت از حقوق مردم نيست؟ نگاه تنگ‌نظرانه اين است كه «الزام به استفاده از وكيل» ايجاد كار براي وكلاست اما وكالت كسب نيست كه با افزايش مراجعين كسب و كار رونق بگيرد. يك پزشك توان محدودي براي انجام عمل جراحي در روز دارد. يك وكيل نيز ظرفيت محدودي براي اداره دعاوي خود دارد لذا نمي‌توان اين مقرره را رونق كاسبي ناميد. اگر هم چنين رونقي متبادر به ذهن شود ارزش معنوي به‌كارگيري تكنيك‌هاي حقوقي براي احقاق حق آنقدر زياد است كه رونق كسب و كار فرضي در مقابل آن قابل سنجش نيست. بنابراين تكليف به لزوم داشتن وكيل در دعاوي يك تكليف با سود اجتماعي وافر و از جمله حمايت‌هاي حقوق شهروندي است. در حقيقت با اين الزام، شهروندان را در محاكم بي دفاع نمي‌گذاريم و اين تكليف، تامين حقوق شهروندي است كه برآيند الزامي شدن وكالت است. يكي از وظايف حكومت‌ها ايجاد بستر براي تامين امنيت مالي و حقوقي شهروندان است. الزامي شدن وكالت همين هدف را تامين مي‌كند. سوال برجسته‌اي كه در سوي ديگر ماجرا مطرح مي‌شود اين است كه حكومت نبايد با الزامي كردن وكالت هزينه مضاعف به شهروندان تحميل كند. گرچه مقتضاي احقاق حق تحمل هزينه‌هايي است كه نهايتا طرف بازنده به عنوان تاوان نقض حق بايد بدهد اما اين هزينه ابتدائا توسط موكل پرداخت مي‌شود. در اين خصوص بايد اولا نظام پرداخت خسارات دادرسي ازجمله حق الوكاله اصلاح شده و به سمت واقعي‌تر شدن حركت كند، ثانيا براي قربانيان بي‌بضاعتي كه حق‌شان نقض شده و ناچار به انتخاب وكيل هستند حق‌الوكاله‌اي براي وكلاي ايشان در بودجه سنواتي پيش‌بيني شود. مانند بودجه حق‌الوكاله‌هاي معاضدتي و تسخيري با مكانيزمي واقعي‌تر و كارآمدتر تا صاحبان حقوق بي‌بضاعت به دليل نداري از تظلم محروم نشوند. نتيجه آنكه تكليف به داشتن وكيل در دعاوي نه تنها تحميل نيست بلكه حمايت ساختارمندي است كه شهروندان را مستظهر به پشتيباني حقوقي ‌مي‌كند. علاوه بر آن از طرح دعاوي واهي يا مبهم كه هم وقت دستگاه قضا را بگيرد و هم بدون نتيجه خاتمه يابد رها مي‌سازد. با اين تدبير، آمار ورودي پرونده به دادگاه‌ها كاهش يافته، قضات فرصت بيشتري براي تدقيق و مطالعه پرونده و منابع حقوق خواهند داشت و در پرتو استدلالات و احتجاجات وكلاي طرفين، آراي محاكم نيز از استحكام علمي بيشتري بهره‌مند خواهند شد.  قانون اصلاح پاره‌اي از قوانين دادگستري مصوب  ۱۳۵۶كه در اوج بلوغ تجارب دادگستري نوين ايران و كاملا كارشناسانه تدوين شده بود در يكي از مواد خود، اجباري شدن تدريجي وكالت را پيش‌بيني كرده بود و با تاخير بيست و چند ساله در زمان مرحوم شاهرودي به حيطه اجرا در آمد و متاسفانه به استدلال نسخ ضمني مقرره مزبور توسط هيات عمومي ديوانعالي كشور از ادامه اجراي آن خودداري شد، اما تجربه اجراي موقت قانون نيز قابل استفاده براي تدوين قانون جديد خواهد بود. آن تجربه بايد اعمال شود مثلا ابتدائا در دعاوي تخصصي وكالت براي طرفين اجباري شود. در تجديد نظرخواهي و اعاده دادرسي وكالت اجباري شود. اين الزام به تدريج توسعه يافته و كانون‌هاي وكلا موظف شوند همواره وكيل كافي در اختيار دادگستري‌ها قرار دهند و البته اين دسته از وكلا بابت خدمات معاضدتي حق‌الزحمه دريافت كنند و ساليانه جمع اين حق‌الزحمه‌ها در قانون بودجه در رديف هزينه‌هاي دولت پيش‌بيني شود. راه برون‌رفت از آمار قضايي و گرايش بيشتر مردم به شناخت حقوق خود و ديگران نيز با الزامي شدن وكالت تضمين مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون