در ماه آذر سال جاري، لاشههاي دو نهنگ برايد (Bryde’s Whale) و يك دلفين پوزه بلند يا چرخنده (Spinner Dolphin or Long-snouted Dolphin) در سواحل كيش با فاصله زماني چند روزه پيدا شدند. بعد از پيدا شدن دو لاشه اول كه مربوط به دو نهنگ برايد بود، مديرعامل سازمان منطقه آزاد كيش با ارسال نامهاي به سازمان حفاظت محيط زيست كشور خواستار اعزام گروهي از كارشناسان اين سازمان جهت تعيين علل بروز اين پديده كمسابقه در منطقه و رفع نگراني ساكنان، گردشگران و فعالان اقتصادي شد. مشكل زماني بيشتر احساس شد كه رييس اداره محيط زيست كيش با پيدا شدن لاشه سوم كه متعلق به يك دلفين چرخنده يا پوزه بلند بود در مصاحبه با يك خبرگزاري احتمال مرگ به واسطه صيد ترال يا برخورد با كشتي را منتفي دانست و احتمال داد كه اين حيوان به دلايل طبيعي مرده باشد. واقعيت اين است كه تاكنون فرضيات متعددي درباره دلايل به گل نشستن و مرگ اين پستانداران آبزي مطرح شده است اما مرور خبرهاي مربوط در روزهاي آتي نشان ميدهد كه سازمان حفاظت محيط زيست در زمينه تحقيقات روي پستانداران دريايي يك جاي خالي دارد و آن هم فقدان چارچوب و بدنه منسجم علمي و تخصصي است. متاسفانه همين مساله باعث شكلگيري خبرهاي نادرست متعدد و در عين حال گمانهزنيهاي غيرعلمي هم شده است. اكنون روزنامه اعتماد درصدد برآمده تا سوالاتي بسيار ساده را در رابطه با چارچوبهاي لازم و مهمتر از آن دلايل حضور كارشناسان خبره را در زمان به گل نشستنهاي پستانداران دريايي با يكي از اعضاي گروه متخصصان نهنگهاي اتحاديه جهاني حفاظت(IUCN-SSC Cetacean Specialist Group) مطرح كند.آنتونيو خسوس فرناندز رودريگز(Antonio Jesús Fernández Rodríguez) مدرك دكتراي دامپزشكي خود را از دانشگاه كوردوبا اسپانيا (University of Cordoba, Spain) دريافت كرده و استاد تمام هيستوپاتولوژي دامپزشكي از دانشگاه لاسپالماس اسپانيا(University Las Palmas GC) است. حوزه تخصصي كار رودريگز پستانداران دريايي، بررسي شواهد به گل نشستنها، بررسي وضعيت سلامت، پاتولوژي و حفاظت است. رودريگز تحقيقات دوره پسادكتري خود را به صورت متمركز روي تشخيص،تحقيق و آموزش شبكه تخصصي به گل نشستن نهنگها در جزاير قناري دنبال كرده و سالهاست كه با اتحاديه جهاني حفاظت درباره دلايل مرگ و مير نامتعارف پستانداران دريايي همكاري ميكند.
قدمهاي اول در زمان مشاهده لاشه پستانداران دريايي چيست؟
اول از همه بايد بگويم كه تفاوت خيلي زيادي بين لاشه يك دلفين ۲ متري با لاشه يك نهنگ ۱۲ متري وجود دارد بنابراين پروسه تحقيقاتي روي آنها هم بالطبع خيلي متفاوت با يكديگر است. پيش بردن عمليات روي نهنگها خيلي پيچيده است و بسته به اينكه نهنگ در دريا باشد يا در ساحل، اقدامات متفاوتي را هم طلب ميكند. يك دلفين را ميتوان به اتاق مخصوص كالبدگشايي حيوانات برد در حالي كه انجام اين كار روي يك نهنگ غيرممكن است اما اين بدان معنا نيست كه نميتوان نهنگ را كالبدگشايي كرد. لاشه نهنگها بايد به يك مكان دور از دسترس عموم منتقل شود و عمليات كالبدگشايي روي آنها هم حتما بايد توسط متخصصاني انجام شود كه تجربه كار روي پستانداران دريايي را دارند.تعداد پاتولوژيستهاي دامپزشكي كه بتوانند روي نهنگها كار كالبدگشايي انجام دهند در كل دنيا خيلي كم است اما چند نكته خيلي مهم است حتي در اين شرايط هم باز دامپزشكان عمومي هستند كه ميتوانند كالبدگشايي اوليه را به منظور گرفتن نمونهها براي انجام آناليزهاي آزمايشگاهي آتي برعهده بگيرند. در نتيجه وقتي پاتولوژيست دامپزشكي متخصص نهنگها حضور ندارد بايد يك دامپزشك عمومي آشنا به كالبدگشايي اوليه در صحنه حاضر باشد.
لطفا كمي بيشتر درباره كل فرآيند آغاز چنين تجزيه و تحليلي بگوييد.
كالبدگشايي(Necropsy) در اصل علم تشريح يك حيوان مرده به منظور اهداف تشخيصي است و اين به آن معناست كه شما بايد با استفاده از نمونهها و دادههايي كه برداشت ميكنيد، دليل نهايي مرگ را تشخيص دهيد. اين كار برخلاف آنچه از تعريفش برميآيد به هيچ وجه كار آساني نيست و كاملا به تخصص كارشناس در آن حوزه كاري بستگي دارد. بهترين گزينه براي انجام چنين كالبدگشاييهايي هم دامپزشكاني هستند كه در حوزه پاتولوژي(آسيبشناسي) تخصص داشته باشند. من ميدانم كه داشتن چنين متخصصاني در بسياري از كشورها به خصوص مناطقي كه نهنگها در آنها ممكن است به گل بنشينند، سخت است اما قطعا هميشه كساني هستند كه يا تجربه نمونهگيري از نهنگها را در رزومه كاريشان دارند يا حتي دامپزشكاني در دسترس هستند كه ميتوانند كالبدگشايي عمومي اوليه را انجام دهند. پس در صورت فقدان متخصص پاتولوژيست يا بايد سراغ دامپزشك عمومي رفت يا بايد سراغ كسي رفت كه در رزومه كاري خودش تجربه نمونهگيري از نهنگها را داشته باشد.
اگر بخواهيد به صورت جمعبندي بگوييد، از نظر شما چه كساني بايد در اين كار شركت داشته باشند؟
يك، كارگران ميداني كه در انتقال لاشه نقش دارند؛ دو، زيستشناسان ميداني و دامپزشكان به منظور شناسايي، نكروپسي يا كالبدگشايي و نمونهبرداري جهت آزمايشگاه.
به نمونهبرداريها اشاره كرديد؛ آيا پروتكل خاصي براي نمونهبرداري هست؟
بله؛ پروتكلهاي بينالمللي براي كالبدگشايي و نمونهبرداري وجود دارد كه بايد رعايت شود. سازمان جهاني سلامت حيوانات (The World Organization for Animal Health, OIE) پروتكلهاي لازم براي نمونهبرداري را به روشني ارائه كرده است.
از نظر شما نظر چه كارشناساني در مورد دليل مرگ يك پستاندار آبزي ميتواند معتبر باشد؟
افراد حرفهاي ذيصلاحي كه مجاز هستند در مورد دلايل مرگ يك پستاندار دريايي صحبت كنند، عبارتند از دامپزشكان به خصوص دامپزشكاني كه در حوزه پاتولوژي تخصص داشته باشند. اظهارنظرهايي كه توسط اين قبيل كارشناسان آن هم با اعتبار و پشتوانه انجمنهاي پاتولوژي دامپزشكي ملي و بينالمللي ارائه شود در مجامع علمي پذيرفته خواهد بود.
شما يكي از متخصصان شناخته شده در حوزه پستانداران دريايي هستيد؛ اگر سازمان حفاظت محيط زيست ايران از شما درخواست همكاري كند، پاسخ شما چه خواهد بود؟
واقعيتش من ۲ بار به ايران سفر كردهام و علت حضورم هم تحقيق روي دلايل مرگ و مير گسترده دلفينها در خليج فارس بود. برداشت من آن زمان اين بود كه ايرانيها مردمان خوبي هستند و ميخواهند كه بهترين كار را در چنين شرايطي انجام دهند اما براي تحقق چنين هدفي آنها به حمايت تخصصي و دولتي بيشتري نياز دارند. من بايد باز هم تاكيد كنم كه مساله مرگ و مير پستانداران دريايي و كار روي آنها موضوعي بسيار تخصصي است بنابراين توصيه جدي من همكاري با سازمانهاي متخصص بينالمللي است كه بتوانند خدمات تخصصي ارايه دهند. در اين قبيل موارد بايد پروژههاي مشتركي تعريف شود و با حضور كارشناسان متخصص پستانداران دريايي تحقيقات روي نهنگها و دلفينهاي به گل نشسته پيش برود.
چرا لازم است كه مسوولان سازمان حفاظت محيط زيست ايران به چنين اتفاقهايي بيشتر توجه كنند؟
عوامل انسانسازي كه منجر به مرگ و مير راسته نهنگها ميشود،هر روز بيش از قبل تكرار ميشود در حالي كه در گذشته اين اتفاقات گاه و بيگاه رخ ميداد اما الان متاسفانه تبديل به يك مساله شايع شده اما اين شايع شدن و افزايش تكرارها نبايد موضوع را براي ما عادي كند بلكه بالعكس مسوولان دستاندركار امر محيط زيست بايد موضوع را جديتر بگيرند. ما الان مشكل تعارضات با صيادان را داريم؛ مشكل برخورد نهنگها با كشتيها را داريم و هزاران دليل ديگر كه به نوعي به عوامل انساني مربوط ميشوند اما سواي همه اينها بايد يادمان باشد كه در خيلي از موارد هم ريشه مشكل در بيماريهاي عفوني يا حتي سمهاست كه البته همگي عوامل مهمي هستند و ميتوانند سلامت انسانها را هم تحتتاثير قرار دهند بنابراين، اين را هميشه در ذهن داشته باشيد كه موضوع ميتواند فراتر از حد انتظار ما نگرانكننده و البته مهم باشد.
فكر ميكنيد جوامع محلي و ان.جي.اوها چه نقشي در اين كار تخصصي بتوانند برعهده بگيرند؟
دوست دارم به اين نكته اشاره كنم كه ايجاد شبكههاي امداد و نجات پستانداران دريايي براي حيوانات به گل نشسته آن هم با حضور افراد داوطلب، سازمانهاي غيردولتي (NGOs)، موسسات آكادميك، ادارات ملي و محلي يك قدم اول بسيار خوب براي شروع تحقيقات در زمينه به گل نشستن اعضاي راسته نهنگها و همزمان تحقيق در زمينه دلايل مرگ آنهاست. اين قدم اول كمك خواهد كرد كه بتوان دادههاي علمي بيشتري را تا حد امكان جمعآوري كرد و در جوامع علمي جهاني هم با استناد به همين مدارك است كه كارشناسان صحبت ميكنند و به يكديگر در امر حفاظت از حيات وحش كمك ميكنند.
تفاوت خيلي زيادي بين لاشه يك دلفين ۲ متري با لاشه يك نهنگ ۱۲ متري وجود دارد بنابراين پروسه تحقيقاتي روي آنها هم بالطبع خيلي متفاوت با يكديگر است.