نگاهي به وضعيت گونههايي كه ميتوانند در منطقه خشك و بياباني ايران ما را نجات دهند
ما و درختاني كه در برابر بيابان تابآورمان ميكنند
حميدرضا ناصري
امروزه مفهوم شهرها بدون فضاي سبز آن هم در اشكال متنوع آن ديگر قابل تصور نيست. پيامدهاي توسعه شهري و پيچيدگيهاي معضلات زيست محيطي آنها موجوديت فضاي سبز و گسترش آن را براي هميشه اجتنابناپذير كردهاند. شهرها به عنوان كانونهاي تمركز فعاليت و زندگي انسانها براي اينكه بتوانند كاركردي سالم و پويا داشته باشند و سلامت محيط زيست را تضمين كنند، نيازمند فضاي سبز هستند و توجه به فضاي سبز بهطور عام به عنوان تامين كننده اكسيژن شهرها تعريف سادهاي از كاركرد آن است و حداقل كاركرد آن در مفهوم اكولوژيك شهرها به شمار ميرود.
فضاي سبز هم از ديدگاه تامين نيازهاي زيست محيطي شهرنشينان و هم از نظر تامين فضاهاي فراغتي و بستر ارتباط و تعامل اجتماعي آن جايگاهي درخور اهميت دارد. با ورود به قرن 21 و توسعه روزافزون فناوريهاي مختلف، زندگي بشر دستخوش تحولاتي اساسي شده به نحوي كه حتي چالشهاي قرن جديد نيز شكل و ابعاد گستردهتري يافته است، براي نمونه پديدههايي چون تغييرات اقليمي و يا بيماري كوويد- 19 از جمله چالشهاي مهم پيش روي بشريت در قرن حاضر است. بديهي است براي گريز از اثرات رواني حاصل از اين دست چالشها و صد البته سبك زندگي نوين، جوامع مختلف نيازمند به مامني براي آرامش ذهن و روح هستند تا با بازيابي انرژي دروني خود بتوانند در مقابل شرايط نامطلوب تابآوري مناسبي داشته باشند، هم از اين روست كه در آغاز قرن بيستويكم نسبت به دهههاي گذشته توجه به طبيعت و فضاي سبز و آگاهي نسبت به كيفيت و اثرگذاري آن بر زندگي اجتماعات مختلف انساني به طور چشمگيري افزايش يافته است. به همين جهت در اكثر كشورها، تخصيص زمين به فضاي سبز و ترميم و توسعه آن جزء لاينفك تصميمات برنامهريزي كاربري اراضي و توسعه شهرها
به شمار ميآيند.
در بررسي اثرات رواني- اجتماعي فضاي سبز بايد گفت كه انسان در هر شرايطي روزانه به چند ساعت فضاي ساكت، آرام و بدون تنش براي رفع خستگي نياز دارد و فضاي سبز ميتواند اين نياز را به نحو مطلوبي تامين كند و از ديرباز تفريح و تفرج انسانها در جوامع مختلف بيشتر در محيطهاي باز وسرسبز انجام ميگرفته است. دركنار موضوع تامين فضاي مناسب براي ايجاد آرامش، فضاي سبز كاركردهاي مهم زيستمحيطي را نيز بر عهده دارد، در حقيقت پوشش گياهي به هر شكلي با آثار سوء گسترش صنعت و برخي فناوريها مقابله ميكند و سبب افزايش كيفيت زيست ميشود. نتايج محققين مختلف نشان ميدهد كه رابطه روشني بين ميزان سرانه فضاي سبز و بهرهوري افراد در ساختار شهري وجود دارد(Mass et al, 2006) اين موضوع در كنار كاركردهاي اكولوژيكي فضاي سبز كه علاوه بر زيباسازي منجر به كاهش دماي محيط، توليد اكسيژن، حفاظت خاك و جلوگيري از سيلاب و هدررفت آب ميشود، اهميت توسعه فضاي سبز به ويژه درختان را در محيطهاي شهري دو چندان ميكند. طبيعي است كه در مناطق كم بارش نظير ايران كه به تناوب درگير خشكسالي است، حفظ و در عين حال توسعه فضاي سبز چه در جنگلها و مراتع و چه فضاي سبز داخل شهرها و روستاها با چالشهاي جدي روبهرو است. منظرهاي طراحي شده و فضاهاي سبز به خصوص در مناطق خشك و نيمه خشك جزو مهمترين مصرفكنندگان آبهاي شيرين هستند و اغلب نيز در ديدگاه عمومي بيش از ساير بخشهاي پر مصرف يعني صنعت و كشاورزي سنتي مورد انتقاد قرار ميگيرند.
كشور ما ايران يكي ازكشورهاي وسيع جهان بهشمار ميرود و از اين نظر هجدهمين كشور جهان محسوب ميشود. بخش اعظم پهنه ايرانزمين بر منطقه كمربند مناطق خشك و بياباني جهان واقع است. ويژگي عمده مناطق خشك و بياباني همانطور كه از نامشان پيداست،كمبود بارش و تبخير شديد است و از اين رو كشور ايران در طول تاريخ خود همواره با مساله تامين آب براي بخشهاي مختلف مصرف به ويژه كشاورزي مواجه بوده اما بهرغم وجود چنين شرايط سخت و گاه نامطلوب زيستي، ايرانيان توانستهاند به مدد فنون بينظيري چون قنات در اين اقليم خشك شاهكارهايي چون باغهاي ايراني را احداث كنند و ميراث بي نظيري را براي جهان باقي بگذارند، ثبت 13 باغ در ميراث جهاني يونسكو بيانگر اين تلاش تاريخي ايرانيان است. احداث باغهايي چون فين دركاشان، شاهزاده در ماهان و باغ گلشن در طبس نمونهاي است از اين تلاش قابل توجه در به كارگيري فنون استحصال آب و كاشت درخت در دل طبيعت خشك و اقليم كم بارش ايران كه نهايتا منجر به ايجاد يك فضاي سبز قابل اعتنا و در عين حال زيبا در نقاط مختلف ايران شده است.
بايد دانست كه در مواقع بروز خشكساليهاي ادواري در ايران، فعاليتهايي كه عناصر گياهي در آن پرنگ هستند نظير كشت و كار كشاورزي يا پاركها و تفرجگاهاي جنگلي و حتي مراتع بنا به درجه حساسيت خود از كمبود دسترسي به آب آسيب ميبينند. از آنجاييكه پديده خشكي و خشكسالي از ديرباز در وضعيت اقتصادي و اجتماعي بشر دخيل بوده و بر رفتار آدميان نيز بسيار تاثير شگرفي دارد پس مديران و تصميمسازان در سطوح ملي و محلي بايد ماهيت آن را بر اساس موازين علمي به خوبي بشناسند و با به كارگيري روشهاي مناسب علاوه برحفظ شرايط مطلوب محيط زيست گام در راه توسعه پايدار بگذارند و ضمن حفاظت مناسب از منابع طبيعي زمينه بهرهبرداري معقولانه و علمي را از منابع پايه همانند آب، خاك، پوشش گياهي و حتي هوا را فراهم كنند.
چالش بهرهبرداري از آب در ايران در خشكساليها منجر به منازعات جدي بين گروههاي مختلف ميشود و غلبه بر اين معضل علاوه بر سازوكارهاي قانوني نيازمند نگرش علمي است. از نظر كارشناسان، سهم كمي از بحران آب ايران ناشي از خشكساليهاست و سهم عمدهاي از اين بحران حاصل مديريت غلط و عدم برنامهريزي صحيح براي مصرف صحيح منابع آب است. (Foltz, 2002) از اين روست كه مديريت آب در مواقع خشكسالي اهميتي دو چندان دارد زيرا ميتوان با به كار بردن روشهاي علمي آثار مخرب آن را تا حد امكان كاهش داد و طبيعي است موضوع مديريت و توسعه فضاي سبز به ويژه در حوزه تامين آب نيز از اين قاعده
مستثنا نيست.
راهحلي كه بسياري از كشورهاي مناطق خشك جهت استفاده عاقلانه از منابع آب مورد نياز آبياري در منظرسازي و طراحي فضاي سبز به كار بستهاند الگوهايي از منظرسازي در مناطق خشك است كه در آن با بهكارگيري يك سري اصول و راهكار، مصرف آب را به حداقل ممكن ميرسانند. رويكرد منظرسازي كم نياز به آب(Xeriscaping) يكي از اين رويكردهاست كه در اين زمينه توفيقهايي در جهان به دست آورده است(ناصري، 1395). در چنين رويكردي گونههاي بومي جهت حفط منظرسازي اهميت خاصي دارند و استفاده از پتانسيل آنها ميتواند كمك ارزندهاي بر حفط كيفيت محيط زيست با حداقل هزينهكرد به ويژه در مصرف آب را داشته باشد. از منظر بومشناسي درختان و بوتههايي كه تحت تنش حاصل از پديده خشكسالي قرار گرفتهاندف سازشهاي زيستي با محيط اطراف خود پيدا ميكنند و در مقابل آفات و امراض هم مقاومت مناسبي دارند.
اگرچه تغيير سيستمهاي آبياري سنتي به سمت شيوههاي نوين در حفظ و بهرهوري بيشتر از آب اهميت دارد اما بايد در سوي ديگر به گونههاي گياهي به كار گرفته شده به عنوان مصرفكنندگان آب در فضاي سبز هم توجه داشت. انتقاد مهمي كه به شهرداريها در اين خصوص وارد ميباشد اين است كه چرا به عنوان مجري توسعه فضاي سبز و سازمان نگهداري كننده آن گاه با به كارگيري برخي گونههاي با نياز آبي بالا و حتي گونههاي وارداتي فضاي سبز بهروري لازم از آب گرانبها را ندارند. الگوهاي جهاني توسعه فضاي سبز و يا كاشت درختان گاه تناسبي با وضعيت كشور ندارند چراكه تامين نياز آبي برخي از گونههاي متداول در فضاي سبز شهري نظير چمن براي ايران كه ميزان متوسط بارندگي در آن يك سوم متوسط جهاني است چندان عقلايي به نظر نميرسد و اصرار بر اين نوع توسعه پوشش گياهي در آينده با چالش تامين آب مواجه خواهد بود،كما اينكه در حال حاضر نيز در شهري چون تهران تامين نياز آبي كمربندهاي سبز شهر و حتي بوستانهاي موجود دچار اشكالاتي است و هزينه نگهداري از اين فضاها را بهشدت بالا برده است. بركارشناسان پوشيده نيست كه تامين آب از چاههاي موجود و انتقال آن با تانكر براي حفظ درختان در برخي نواحي تهران بزرگ از منظر اقتصادي قابل توجيه نيست.
اين در حالي است كه ايران با دارا بودن 11 اقليم از 13 اقليم شناخته شده جهاني است و وجود 8هزار گونه كه حداقل هزار و 728 گونه از مجموع گونههاي گياهي موجود انحصاري ايران هستند (سند ملي گياهان دارويي، 1392) ميتواند نيازهاي فضاي سبز خود را از اين منبع بينظير ژنتيكي تامين كند. اين پتانسل اجازه ميدهد تا گونههاي درختي و بوتهاي بسيار مناسبي منطبق با شرايط اقليمي و تهديدات موجود اعم از خشكسالي و آفات كانديد كاشت در فضايهاي سبز باشند. از ديرباز درختان سرو و بنه در نقاط مختلف ايران كاشت ميشوند كه تقريبا درختاني ديرزيست به شمار ميروند. براي نمونه سرو ابركوه با قدمتي چند هزار ساله مويد اين ادعاست چراكه اين درختان شرايط گاه نامطلوب خشكسالي را از سر گذراندهاند و همچنان در محيط رويش خود پا برجا هستند. همچنين گونههاي مختلف گز از جمله گز شاهي كه توانايي تحمل شرايط سخت كوير لوت را دارند و استقرار آنها روي نباكاهاي منطقه شهداد بيانگر سازش و انطباق اين درختان با شرايطي فوق سخت است. از منظر زيباشناختي نيزگونههاي مختلف گز(Tamarix Spp)، كهتر(Stoksia brahuica) ويا بوتههايي چون قرهداغ(Niraraia schoberi) و حتي انواع مختلف اسفناج وحشي (Atriplex Spp) كه سالهاست در محيطهاي خارج از شهر جهت مقابله با گسترش بيابان به كار گرفته ميشوند، ميتوانند ميهمانان جديد فضاي سبز شهري باشند. بيشك درختكاري و توسعه پوشش گياهي به هر منظوري خواه توسعه فضاي سبز باشد يا مقابله با پديده بيابانزايي و يا حفاظت از خاك بايد مبتني بر اصول علمي و شرايط اقليمي كشور باشد. تجربه تلخ وارد كردن برخي گونههاي مهاجم به سرزمين ايران و تهديد تنوع زيستي ايران بايد مدنظر مديران و مسوولان حوزه مرتبط با گسترش و كاشت درختان خواه در سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري و خواه شهرداريها قرار گيرد.
عضو هيات علمي دانشگاه تهران