• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5074 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۵ آبان

فورواردي كه عاقبت...

اسفنديار عبداللهي

وقتي كه به سياست‌ورزي در ايرانِ دهه‌هاي اخير نگاه مي‌كنم ناخودآگاه به ياد دوراني مي‌افتم كه به صورت آماتور فوتبال بازي مي‌كردم. چه فوتبالي؟ در واقع دور خودم مي‌چرخيدم و خودم را هم بلد نبودم دريبل بزنم. امكان ندارد بچه خوزستان باشي و با عشق به فوتبال بزرگ نشوي و حداقل بخشي از عمر خود را در يكي از تيم‌هاي محلي سپري نكرده باشي. دوران ابتدايي ما در اوايل دهه ۶۰ شروع و راهنمايي را در پايان جنگ تمام كرديم. در اوج موشك‌باران دزفول، هم درس مي‌خوانديم و هم فوتبال بازي مي‌كرديم. به ياد دارم در اواخر جنگ يك هواپيماي عراقي راكت‌هاي خود را در اطراف دزفول رها كرد و رفت، همه محموله خود را. حالا چرا، ‌الله اعلم. اتفاقا تيم «فجر» ما براي يك بازي دوستانه با يك تيم محلي ديگر آماده مي‌شد. به ياد ندارم كه مسابقه رسمي بود يا بازي دوستانه. از قضا يكي از آن موشك‌ها به وسط زمين فوتبال اصابت كرد ولي خوشبختانه چون بچه‌ها هنوز وارد زمين نشده‌ بودند، به كسي هم آسيب نرسيد. اين بخش را مقدمتا گفتم كه به اصل ماجرا و مسائل امروز ايران هم گذري كنيم.  كاپيتان تيم فجر، دوست عزيزم جناب آقاي خسرو محمدي بود. مردي با ديسيپلين و متشخص و در عين حال فوتباليستي تمام عيار. فكر مي‌كنم امروز در حال فعاليت‌هاي اقتصادي در بخش خصوصي است، هر جا هست خدا نگهدارش باد. من كه هميشه يار تعويضي بودم و به اصطلاح در پست هافبك مياني و گاهي هم خودخواسته و خودخوانده! به نوك حمله مي‌رفتم. هم خودم مي‌دانستم بازيكن بشو نيستم و هم بچه‌ها. يك روز كه در زمين در حال تمرين بوديم و پاسكاري را تمرين مي‌كرديم، خسرو محمدي صدايم كرد و گفت؛ چكار مي‌كني؟ چرا اين‌قدر در زمين سرگرداني و دور خودت مي‌چرخي. نمي‌دانم اگر اين يادداشت را مي‌خواند، به ياد مي‌آورد يا نه، ولي راست مي‌گفت. واقعا بلاتكليف‌تر از من در زمين كسي نبود. جان مي‌كندم، تا حد مرگ انرژي مي‌گذاشتم، خسته مي‌شدم ولي بي‌حاصل و دريغ از يك پاس يا دريبل درست و درمان. خلاصه كنم اين بخش را، من اينكاره نبودم. امروز به عنوان يك روزنامه‌نگار رده پايين و كسي كه مجبور است اوضاع مملكت را مرتب رصد كند و گاهي تحليلي بر آن بنويسد، داشتم فكر مي‌كردم كه خدايا چقدر سياست‌ورزي مسوولان ديروز و امروز ما شبيه نقش اسفنديار عبداللهي در تيم فجر شهرك مهاجرين دزفول است. نمي‌دانم، شايد من دچار اشتباه شده‌ام و خيلي هم اوضاع مملكت خوب است. اما آن مقدار كه من مي‌فهمم، كشورهاي دنيا در حال پاسكاري، دريبل زدن همديگر، بده و بستان، امتياز گرفتن، حمله به‌موقع و دفاع موقع، اجراي تاكتيك و تكنيك در زمين سياست در جهت حفظ و غناي منافع ملي خود هستند و ما دقيقا مانند فوتباليست قصه، دور خودمان مي‌چرخيم‌. تكليف اكثر كشورهاي نزديك و هم‌رده ما براي ۱۰، ۵۰ و ۱۰۰ سال آينده تقريبا روشن است و ما دلخوش به مشتي حرف مفت و شعار تو خالي هستيم. اميدوارم اين برداشت صورت نگيرد كه منظور من دولت جناب آقاي رييسي است، به هيچ‌وجه. كما اينكه در دوره‌ دولت‌هاي قبل - از خاتمي، احمدي‌نژاد و روحاني- نيز بر همين عقيده بودم و در يادداشت‌هايي نقد خود را بيان كرده‌ام. چه خبر است؟ در داخل اقدامات اجرايي ما با هيچ متر و معيار متعارفي قابل اندازه‌گيري نيست. ماشين اقتصاد فرسوده ما عن‌قريب در حال پاشيدن است، اعتماد عمومي در نازل‌ترين حد خود قرار دارد، فرهنگ ملي و مذهبي فرسنگ‌ها دور از مفهوم خود است و دچار زوال و فقر شده است، محيط‌زيستي براي ما باقي نمانده است، زيرساخت‌هاي صنعتي قديمي اين كشور پوسيده است، صنايع نفتي هن و هن كنان مانند پيرمردي فرتوت از همسايگان با انگيزه عقب افتاده و مثلا قطر و امارات و حتي بحرين در حال پادشاهي در منطقه هستند و آب، برق، گاز و كشاوزي هم شرايط نامناسبي دارد. اين درحالي است كه نمايندگان محترم مردم در مجلس شوراي اسلامي يا از افزايش جمعيت تا سقف ۲۰۰ ميليون سخن مي‌گويند، يا نگران چند تار موي دختران ايراني هستند. ائمه جمعه ما ريشه مشكلات را در سستي ايمان مردم جست‌وجو مي‌كنند، آن دگر بزرگوار دغدغه چند همسري دارد و الي ماشاءالله... و به قول سعدي عليه رحمه: «تبه گردد آن مملكت عنقريب / كز او خاطرآزرده گردد غريب» كشورهاي جهان همه با هم مشكل دارند و منافع ملي به حدي براي‌شان مهم است كه امريكا و انگليس براي ساخت چند زيردريايي با سوخت اتمي، فرانسه را دور مي‌زنند و با استراليا وارد معامله مي‌شوند. چين و روسيه ساختارا و ذاتا مي‌خواهند سر به تن امريكا نباشد ولي مغز آدم سوت مي‌كشد وقتي متوجه ميزان مراودات و معاملات اين كشورها با هم مي‌شود. ويتنام و ژاپن كه از امريكا زخم واقعي خورده‌اند نيز به همين صورت‌. اين يعني اينكه اينها دارند با هم بازي مي‌كنند و تكنيك‌هاي خود را در زمين پياده مي‌كنند، گاهي اين پيروز مي‌شود و گاهي آن و اين بازي در ديپلماسي ادامه دارد. ما چه كار مي‌كنيم؟ منافع ملي ما كجاست؟  هيچ ايراني راضي به ذلت كشور در برابر خارجي‌ جماعت نيست، اما اگر از ناحيه عملكرد و رويكرد خودمان ذليل شده‌ باشيم، تكليف چيست؟ خوب نگاه كنيد، اردوغان و علي‌اف براي ما شاخ و شانه مي‌كشند و آهنگ سرزمين‌هاي شرقي عثماني كرده‌اند. اسراييل بيخ گوش ما در باكو، عربستان، امارات، بحرين و كردستان عراق است. بشار اسد مترصد فرصت است كه منافع خود و كشورش را در روابط جديد خود با دنيا و به خصوص اعراب تعريف كند. دير يا زود برادران لُنگ‌پوش يمني با هم كنار مي‌آيند و مابقي شبه‌متحدان ما نيز وابسته به شرايط مالي ايران تصميماتي را براي دوام خود در جهان امروز خواهند گرفت. ما چه كار مي‌كنيم؟ نفع ما در كجا است؟ واقعا اگر باورمان شده كه كاخ سفيد را حسينيه خواهيم كرد و شدني است، من اول از همه كفن‌پوشان آماده‌ام در اين راه سهم خود را ادا كنم. آقايان مسوول ايراني، مثل فوتباليست اين داستان سردرگم نباشيد. 
خدا وكيلي اگر اين كاره‌ايد، پاسي بدهيد، دريبلي بزنيد، گاهي عقب‌نشيني كنيد و به دفاع كمك كنيد، گاهي جناحين و ميانه‌ ميدان را امتحان كنيد و حمله كنيد و گل بزنيد و گل بخوريد. چه مي‌دانم يك خاكي بر سرمان بريزيد. اگر هم اين كاره نيستيد، انصافا، اسلاما، ايرانا و اخلاقا اينقدر با روح و روان و حال و آينده اين ملت و مملكت كلنجار نرويد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون