فاطمه کریمخان
در حالي كه هفته پيش اعلام شد كه كيوان الف. متهم يك پرونده سريالي تجاوز به دختران در حالت بيهوشي با وثيقه از زندان آزاد شده است، اين هفته مردي در فرانسه بعد از آنكه ثابت شد به همراه بيش از پنجاه مرد ديگر به همسرش در حال بيهوشي تجاوز كرده است، محكوم به مجازات شد.
از آزادي كيوان الف. تا زنداني شدن دومنيك پوليكو، تنها فاصلهاي چند ساعته از تهران تا پاريس نيست. آنچه بين اين دو فاصله مياندازد، بازشناسي مفهومي به نام « فرهنگ تجاوز» و تلاش براي مقابله با آن است. تلاشي كه مدتي است در ايران هم به همت گروهي از فعالان حقوق زنان آغاز شده است. ازجمله آنها ميتوان به جلسه عصر چهارشنبه سراي انديشه با حضور تعدادي از فعالان حقوق زنان، و مترجم كتاب «پسا فاجعه» اشاره كرد.
فرهنگ تجاوز، سازهاي جامعهشناسانه است كه براي توصيف محيطهايي استفاده ميشود كه «تجاوز جنسي» در آنها به نسبت جاهاي ديگر، شيوع بيشتري دارد. با طرح اين سوال كه چرا در برخي از كشورها، شهرها يا محلهها، تجاوز به ديگران با شدت بيشتري در نسبت با جاهاي ديگر اتفاق ميافتد، جامعهشناسان اين فرض را مطرح ميكنند كه در جاهايي كه تجاوز بيشتر اتفاق ميافتد، يك انگاره فرهنگي در مورد تجاوز وجود دارد كه بروز آن را قابل قبولتر از جاهاي ديگر ميكند. عبارت «فرهنگ تجاوز» تلاش ميكند اين انگارههاي فرهنگي را شناسايي و معرفي كند. فرض فعالاني كه براي معرفي فرهنگ تجاور تلاش ميكنند اين است كه اگر آنچه تجاوز را از نظر فرهنگي مورد قبول يا قابل يا لازم چشمپوشي معرفي ميكند تغيير كند، ميزان وقوع تجاوز هم در نتيجه اين تغييرات فرهنگي كاهش پيدا خواهد كرد.
رفتارهايي كه معمولا با فرهنگ تجاوز مرتبط است شامل سرزنش قرباني، شرمسارسازي افرادي كه از تجاوز آسيب ديدهاند، شيءانگاري جنسي، بياهميت جلوه دادن تجاوز جنسي، انكار گستردگي وقوع تجاوز و انواع آن، امتناع از اذعان به آسيب ناشي از خشونت جنسي، يا تركيبي از اينها است.
فرهنگ تجاوز از كجا آمده؟
اصطلاح «فرهنگ تجاوز» براي اولين بار در دهه 1970 توسط فمينيستهاي موج دوم در ايالات متحده استفاده شد. در طول دهه 1970، فمنيستها تلاش كردند تا آگاهي عمومي در مورد شيوع تجاوز را افزايش بدهند. تا پيش از اين دوره فهم عمومي اين بود كه تجاوز سوءاستفاده جنسي خشونتبار از زنان توسط افراد غريبه است و اكثر مردم معتقد بودند تعداد بسيار كمي از زنان در طول زندگي خود ممكن است باآن رو به رو شوند و كساني كه چنين تجربهاي را از سر گذراندهاند بسيار اندك هستند. در دهه 70 فمنيستها تلاش كردند با نشان دادن اينكه چه چيزهايي تجاوز جنسي است، توضيح بدهند اين باور كه تعداد زنان بسيار كمي تجربه تجاوز جنسي دارند باوري غلط است و بايد اصلاح شود. آنها مفهوم تجاوز جنسي را باز تعريف كردند و با تلاش براي انتشار روايتهاي زنان از سوءاستفادهها و آزارهاي جنسي كه با آن رو به رو بودند اين مساله را جا انداختند كه تجاوز جنسي مسالهاي محدود به زندانها و مجرمان خشن و غير قابل كنترل نيست بلكه مسالهاي روزمره است كه بخش مهمي از زنان در جهان به آن دست و پنجه نرم ميكنند.
آمارهاي متعددي از اينكه چه تعداد زنان در جهان درگير نوعي از خشونت و تجاوز جنسي هستند وجود دارد كه بسته به اينكه تجاوز و خشونت جنسي چگونه تعريف شود خروجيهاي آنها متفاوت خواهد بود. براي مثال يك آمار در مورد ايالات متحده نشان ميدهد كه از هر شش زن يك نفر ميگويد كه تجربه نوعي از تجاوز را در زندگي خود داشته است. آمارهاي سازمان بهداشت جهاني نشان ميدهد كه از سر تا سر جهان از هر سه زن اقلا يكي نوعي از تجاوز و خشونت جنسي را در طول زندگي خود تجربه ميكند. اين آمار به آن معني است كه 30 درصد كل زنان جهان نوعي از آزار جنسي را در زندگي خود تجربه كردهاند.
به نظر ميرسد اولين نمونه استفاده از عبارت فرهنگ تجاوز به سال 1974 در كتاب تجاوز جنسي: اولين كتاب منبع براي زنان بر ميگردد، فمنيستهاي نويسنده اين كتاب ميگفتند كه تلاش آنها اين است كه تجاوز به كلي از جامعه حذف شود. يك سال بعد كتابي به عنوان «تغيير شكل جامعه ما» با هدف مقابله با فرهنگ تجاوز نوشته شد كه در آن براي اولين بار برخي از افرادي كه تجاوز جنسي را از سر گذرانده بودند روايتهاي اول شخص از آنچه بر آنها گذشته بود را منتشر كردند. اين كتابها و جنبشهاي روايتگري كه بعدا ادامه پيدا كرد و نمونه اخير آن جنبش «me too» يا «من هم» است، تلاش ميكنند توضيح بدهند كه تجاوز ابدا آن طور كه تصور ميشد جرمي به شدت خشونتآميز كه توسط افرادي به شدت متفاوت از آدمهاي معمولي و در حق افرادي به شدت متفاوت از آدمهاي معمولي رخ ميدهد نيست، بلكه بخشي از تجربه روزمره زندگي بسياري از آدمهاي معمولي است. نه تنها اين كتابهاي فمنيستي، بلكه كل جنبش روايتگري استدلال ميكند كه يكي از دلايلي كه مردم در مورد شيوع تجاوز چيزي نميدانند اين است كه جان به در بردگان از تجاوز نگران هستند كه اگر در مورد آن صحبت كنند، خودشان هستند كه متهم ميشوند نه كساني كه آنها را آزار دادهاند و مرتكب جرم شدهاند. اين باور كه صحبت كردن در مورد تجاوز قرار گرفتن باعث ميشود فردي كه مورد تجاوز قرار گرفته در موضع ضعف قرار بگيرد، بخشي از همان « فرهنگ تجاوز» است كه جنبشهاي روايتگري تلاش ميكنند با آن مقابله كنند.
فرهنگ تجاوز چيست؟
فرهنگ تجاوز، تمام سازههاي فرهنگي، زباني، باورهاي علمي و اخلاقي است كه با تكيه بر «خشونت ذاتي مرد» خشونت جنسي را توجيه و حتي تشويق ميكند. استفاده از فحشهاي جنسي بر عليه ديگران بخشي از فرهنگ تجاوز است. داستانها و مثلهايي كه در آن خشونت جنسي به عنوان امتياز يا امري غير قابل پيشبيني معرفي ميكند، داستانهايي مانند خاله سوسكه، بخشي از فرهنگ تجاوز هستند. ضرب المثلهايي مانند «كرم از خود درخت است»، « اگر با من نبودش هيچ ميلي» و از اين دست، بخشي از فرهنگ تجاوز است. حتي توليدات فرهنگي مانند «در دنياي تو ساعت چند است» كه در آن يك طرف بدون هيچ توضيحي به دنبال كردن، ظاهر و غايب شدن و ابراز علاقه كردن به فرد ديگري كه آشكارا همه اينها را رد ميكند ادامه ميدهد، بخشي از فرهنگ تجاوز است. بخش مهمي از داستانهاي عامهپسند با تكه بر اينكه «نه به معناي نه نيست» و « زنان ناز ميكنند» و... همين فرهنگ تجاوز را شكل ميدهند.
تشويق انتقام و تلافي از طريق تجاوز، مانند آنچه اخيرا در حادثه تجاوز گروهي در جنوب غرب كشور رخ داده است، بخشي از فرهنگ تجاوز است. زبان جنسيتزده، طرح اين ادعا كه زنان براي رسيدن به مقاصد خود « هر كاري» ميكنند و اگر زني به مقصدي رسيده است به دليل روابط غيراخلاقي و خارج از ازدواج است، بخشي از فرهنگ تجاوز است.
سختگيري در مورد ثبت شكايت در مورد تجاوز، طرح اين ادعا كه كساني كه مورد تجاوز قرار گرفتهاند بيقدر هستند و خودشان را در معرض تجاوز دوباره قرار ميدهد، توهين به كساني كه براي طرح شكايت در مورد تجاوز به دادگاهها مراجعه ميكنند و موارد ديگري از اين دست، همه بخشي از فرهنگ تجاوز است كه برقراري رابطه جنسي خشونتآميز براي مردان را نشاندهنده مردانگي آنها و شكايت از اين مساله را نشاندهنده « خراب» بودن گزارشدهنده ميداند. فرهنگ تجاوز با برخي تصميمات جمعي تشديد و تقويت ميشود. بيتفاوتي پليس به ثبت شكايتها، تشويق شاكيان به خودداري از شكايت از متعرضان، سرزنش آزار ديدگان، منطقيسازي و گفتن اينكه اگر آنجا نبودي، يا اگر آن لباس را نپوشيده بودي مورد آزار قرار نميگرفتي، تمايل به سرپوش گذاشتن به مساله تعرض و تجاوز و ساكت كردن شاكيان، ترس از انگ قرباني و تمسخر خانواده افرادي كه مورد سوءاستفاده جنسي قرار گرفتهاند، بخشي از فرهنگ تجاوز است.
انگاره قوي وجود دارد نه «همه» بلكه تنها برخي افراد «بد» يا «بد رفتار» و «بياحتياط» مورد تجاوز قرار ميگيرند. اين انگاره نهتنها افرادي كه مورد تجاوز قرار گرفتهاند را تشويق به سكوت ميكند بلكه براي مهاجمان هم اين فضاي امن را به وجود ميآورد كه بگويند «خودش ميخواست» يا « كرم از خود درخت است». افسانه رايج ديگري وجود دارد كه استدلال ميكند كه «هيچ چيز تصادفي نيست» و كساني كه اتفاق بدي را تجربه ميكنند، كساني هستند كه مرتكب كارهاي بدي هم شدهاند. اين باورهاي عمومي كه بخشي از فرهنگ تجاوز است، چنين القا ميكنند نه همه، بلكه برخي از افراد در معرض تجاوز قرار دارند و كارهايي هست كه اگر فرد به آنها دست بزند يا نزند ميتواند خودش را از تجاوز حفظ كند. اين باورها همچنين اين گونه القا ميكنند كه كساني كه مورد تجاوز قرار گرفتهاند سزاوار تجاوز بودهاند. پرسش از اينكه «آنجا چه كار ميكردي كه بهت تجاوز شد؟» يا اينكه «اگر به آنجا نرفته بودي اين اتفاق نميافتاد» يا اينكه «چرا براي ما اتفاق نيفتاده، پس حتما كاسهاي زير نيم كاسه هست» همه بخشي از همان باور است كه باعث ميشود افراد بعد از اينكه مورد تجاوز قرار گرفتند از مطرح كردن آن خودداري داشته باشند چرا كه باور دارند شنوندگان، آنها را مقصر ميدانند. جامعه همچنين از كليشه پرخاشگر بودن مردان به عنوان بهانهاي براي توجيه رفتار آنها به كار ميگيرد و با گفتن اينكه «طبيعت مرد اين است كه...» تجاوز را توجيه و عادي ميكند. جامعه اين افسانهها را خلق ميكند و زنان را قبل از اينكه حتي مورد تجاوز جنسي قرار بگيرند، ميترساند. يكي ديگر از دلايل پذيرش فرهنگ تجاوز، مغالطه «دنياي عادلانه» است، سوگيري شناختي كه برخي از مردم را به اين باور ميرساند كه آنچه براي يك فرد در زندگي اتفاق ميافتد ذاتا با اعمال آنها مرتبط است و بنابراين عادلانه سزاوار تلقي ميشود. افرادي كه به اين نظريه اعتقاد دارند نيز احتمال بيشتري دارد كه معتقد باشند زناني كه مورد تجاوز جنسي قرار ميگيرند به نوعي مستحق آن هستند. تمام اين استدلالها در وضعيتي مطرح ميشود كه شواهد آماري نشان ميدهد اولا، هر زني بدون در نظر گرفتن سن، جثه، شكل، قوميت يا موقعيت ميتواند مورد تجاوز جنسي قرار بگيرد. ثانيا، هر مردي ميتواند متجاوز باشد، نه فقط مردان «شرور» يا «بيمار رواني» كه در دهههاي گذشته تصور ميشد. در نهايت، تجاوز جنسي ميتواند به اشكال مختلف و به غير از كليشه تجاوز خشونتآميز و اجباري توسط يك غريبه رخ بدهد.
فرهنگ تجاوز زماني خود را آشكار ميكند كه مردم اين باور را تكرار ميكنند كه نهتنها همه مورد تجاوز قرار نميگيرند بلكه همه هم تجاوز نميكنند. اين ادعا كه تنها آدمهاي بيمار، آدمهاي فقير يا ثروتمند، آدمهاي زيبا يا زشت، آدمهاي غريبه يا مجرم و... دست به تجاوز ميزنند، بخشي از فرهنگ تجاوز است. اين در حالي است كه اعمال جنسيتگرا معمولا براي تأييد و منطقي كردن اعمال زنستيزانه هنجاري به كار ميرود. به عنوان مثال، شوخيهاي جنسي ممكن است براي تقويت بياحترامي به زنان و بياعتنايي به رفاه آنها بيان شود، كه زمينه را براي انسان دست دوم تلقي كردن ديگران و مجاز دانستن تجاوز به آنها فراهم ميكند.
مجرم بد، قرباني خوب
بخش ديگري از فرهنگ تجاوز خود را در تصويرسازي از مجرمان و آزارديدگان عيان ميكند. همان طور كه جامعه درگير فرهنگ تجاوز انتظار دارد فرد متجاوز، غريبه، خشن و جنايتكار باشد، انتظار دارد كه آزارديده هم جوان، زيبا و از نظر جنسي تحريككننده باشد. در چنين وضعيتي است كه روايتهاي آزار جنسي توسط افرادي كه خودشان را زيبا نميدانند يا جوان نيستند و مانند آن از ترس اينكه باور نشوند مطرح نميشوند. وقتي فردي روايتي از تجاوز منتشر ميكند و در پاسخ به او ميگويند كسي كه به تو تعرض كرده ميتواند با هر كسي كه بخواهد رابطه داشته باشد و نياز به تجاوز ندارد، يا وقتي به او ميگويند تو زيبا و جوان نيستي و «كي به تو نگاه ميكند» بخشي از فرهنگ تجاوز است كه خودش را بازتوليد ميكند.
سرزنش قرباني بخشي از پديدهاي است كه به عنوان «پذيرش افسانه تجاوز جنسي» شناخته ميشود، اصطلاحي كه توسط محققي به نام مارتا برت در دهه 1980 ابداع شد كه به باورهاي تعصب آميز، كليشهاي يا نادرست در مورد تجاوز جنسي، قربانيان تجاوز جنسي، و متجاوزان اشاره ميكند كه ميتواند از بياهميت جلوه دادن تجاوز جنسي، انكار تجاوز گسترده، برچسب زدن به متهم به عنوان دروغگو، بيان اينكه بيشتر اتهامات تجاوز جنسي نادرست است و امتناع از اذعان به آسيب معني شود.
در نشست عصر چهارشنبه در سراي انديشه كه با حضور امير صائمي، مترجم كتاب «پسا فاجعه» و نجمه واحدي فعال حقوق زنان برگزار شد، با مرور كتاب «پسا فاجعه» كه در مورد تجاوز جنسي به يك زن استاد دانشگاه در فرانسه است به اين مساله پرداخته شد كه چگونه بازشناسي و گفتوگو در مورد تجاوز و راه كارهاي مقابله با آن ميتواند به تضعيف فرهنگ تجاوز كمک كند.
نجمه واحدي در اين نشست با اشاره به اينكه يكي از نمونههاي بروز فرهنگ تجاوز اين است كه به زنان در مورد اينكه چگونه مورد تجاوز قرار نگيرند توصيههاي ايمني ميكند، گفت: «فرهنگ تجاوز تلاش ميكند زنان را مقصر بروز تجاوز نشان بدهد و براي مثال به ما ميگويد به فلان جا نرويد يا در فلان ساعت بيرون نباشيد يا فلان لباس را نپوشيد؛ در صورتي كه براي مقابله با تجاوز بايد كساني كه ميتوانند بالقوه متجاوز باشند را خطاب قرار داد و به آنها گفت در خوردني و نوشيدني زنان داروي بيهوشي و سم نريزيد، اگر نميتوانيد خودتان را كنترل كنيد و فكر ميكنيد كه ممكن است دست به تجاوز بزنيد از يك دوست مطمئن بخواهيد وقتي از خانه بيرون ميرويد با شما همراهي كند و اگر خواستيد به كسي نزديك شويد و او را آزار بدهيد شما را كنترل كند و اگر فكر ميكنيد ممكن است در صورتي كه با زني تنها باشيد به او تجاوز كنيد با زنان تنها نمانيد؛ يا اگر احساس كرديد ميخواهيد به كسي تجاوز كنيد يك سوت همراه خود داشته باشيد و با سوت زدن اعلام خطر كنيد تا توجهها به سمت شما جلب شود و نتوانيد دست به كاري بزنيد.»
مسيري كه بخشي از جريان فمنيستي براي مقابله به «فرهنگ تجاوز» در پيش گرفته، به عنوان مسير ساخت «كليشه برعكس» شناخته ميشود. همان طور كه از عبارتهاي بالا معلوم است، كليشه برعكس تلاش ميكند احمقانه بودن باورهاي عمومي در مورد جرم عليه زنان را به چالش بكشد و يادآوري كند همان طور كه وقتي كسي مورد دزدي قرار ميگيرد اين لباس يا محل رفت و آمد يا رنگ مو و چشمهاي او نيست كه در وقوع دزدي موثر است، وقتي كسي مورد آزار جنسي قرار ميگيرد هم اين فرد بازمانده از آزار نيست كه ميتوانست براي عدم وقوع آزار كاري بكند، بلكه اين مجرم و پليس و دستگاه قضايي و فرهنگي است كه بايد براي حفظ حقوق ديگران آموزش ببينند .
منتقدان چه ميگويند؟
مفهوم «فرهنگ تجاوز» هر چند به بسياري از مسائل در مورد بروز جرايم مبتني بر جنسيت پاسخ ميدهد و در مورد توصيف وضعيت اجتماعي كه منجر به وقوع، و همهگيري بروز تجاوز ميشود شفافسازي ميكند اما مورد انتقادهايي هم قرار دارد. منتقدان به كارگيري عبارت «فرهنگ تجاوز» براي توصيف وضعيت وقوع تجاوز به اين مساله اشاره ميكنند كه بازشناسي برخي فرهنگها به عنوان «فرهنگ تجاوز» بخشي از مسووليت روي دوش متجاوزان را سلب ميكند و باعث ميشود آنها بتوانند جامعه را بابت جرمي كه جنبه شخصي دارد مورد سرزنش قرار بدهند. اگرچه فرهنگهايي وجود دارند كه تجاوز در آنها فراگير است، خود ايده فرهنگ تجاوز ميتواند نشان بدهد كه اين تنها متجاوز نيست كه مقصر است، بلكه جامعه و فرهنگ هم مقصر است و اينكه جامعه به عنوان يك كل تجاوز را ممكن ميكند.
از طرف ديگر، جنبشهاي روايتگري، از دو منظر ميتوانند به جنبشهاي حقوق زنان آسيب بزنند. از يك طرف اين جنبشها با نشان دادن همهگيري جرايم جنسي به نوعي قبح آنها را از بين ميبرند و آنها را مسائلي همه جايي و جهانشمول نشان ميدهند. از طرف ديگر، روايتگري آسيبهاي ناشي از جرايم جنسي منجر به بروز و جلب برخي كنجكاويهاي آزاردهنده ميشود كه از آن به عنوان «نگاه خيره» ياد ميشود. اين نگاه خيره به آزارديدگان كه با كسب نوعي لذت جنسي ناشي از موشكافي در حادثه همراه خود ميتواند به بازتوليد شيءانگاري زنان و آسيب ديدگان جرايم جنسي منجر شود.
مساله ديگري كه در مورد روايتگيري و تعريف فرهنگ تجاوز وجود دارد اين است كه اين جنبشها و همين طور تعاريف اجتماعي از شمول گرفتن همه زنان عاجز هستند و تلاشي براي بهبود اين وضعيت انجام نميدهند. جنبشهاي روايتگيري، عموما توسط زنان قدرتمند كه از برخي حمايتهاي اجتماعي برخوردار هستند پيش ميرود و زنان فقير، زناني كه در سلسله مراتب قدرت در جايگاه پايينتري هستند يا از امنيت كمتري برخوردار هستند تحت تاثير اين جنبشهاي روايتگري از امنيت يا امكانات بيشتري براي احقاق حقوق خودشان بهرهمند نميشوند .