وداع با «نابغه»
نيوشا مزيد آبادي
شنيدن برخي اخبار و انتشار آنها، آنهم در بكرترين جغرافياي زمين كه از دنياي اخبار كنده است رب و رب آدميزاد را پيش چشمش ميآورد، حالا تصور كنيد اين خبر بد و ناگوار هم باشد، آنوقت است كه آرام و قرارت به هم ميريزد و فلك زيروزبر ميشود.
ناصر چشمآذر درگذشت. خبر ميتواند به همين كوتاهي و سادگي باشد. در يك جمله با كمترين كلمات پسوندها و پيشوندها؛ اما آنچه در همين سه كلمه خلاصهشده شرحي است مفصل از نيمقرن فعاليت هنري موسيقيداني كه در طول زندگياش هيچگاه براي خلق موسيقي سر از پا نميشناخت.
چشمآذر خود خودش بود. تمام و كمال بيهيچ تلاشي براي ديگران بودن. سازي كه مينواخت و موسيقياي كه مينوشت از روحش جاري بود؛ روح سيال و خلاق يك عاشق.
دانش او از موسيقي ايراني آنهم بهواسطه آموزههاي پدر، مرتضي خان حنانه و مليك اصلانيان در ساخت قطعات و تنظيماتش تاثير بسيار گذاشت چنانكه رد اين آگاهي را در اركستراسيونهاي او ميتوان بهسادگي دريافت.
چشمآذر از نخستين افرادي بود كه توانست در تركيب موسيقي الكترونيك با سازهاي آكوستيك موفق ظاهر شود. او از اين طريق و در تعامل با فيلمسازان موج نوي ايران موسيقي فيلمهايي را نوشت كه نهتنها به روند داستان كمك فراواني ميكردند بلكه بهتنهايي شخصيت موسيقايي مستقلي داشتند. آثاري كه او براي فيلمهاي «هامون»، «خواهران غريب»، «قصههاي مجيد» و غيره نوشت همه از اين دست است. موسيقيهايي كه تبديل به نوستالژي امروز ما شد و درگذر زمان جادويش را از دست نداد.
چشم آذر در طول اين سالها توانست سرآمد باشد. سرآمد جريان تازهاي در ايران كه فارغ از هرگونه ارزشگذاري، نياز دوران بود؛ موسيقياي كه همزمان با سالهاي پاياني پهلوي دوم در سرتاسر جهان رنگ تازه به خود گرفته و مسيرش را به اين سرزمين نيز بازكرده بود. چشم آذر در اين جريان با خوانندگان مطرحي همراه شد كه نامشان در آثار او سايه افكندهاند. در اين ميانه اما مهمترين ويژگي چشمآذر ارتباط بيواسطه با زيباييهاي جهان بود؛ جهاني كه صداها در آن خلق ميشدند، شخصيت مييافتند و زندگي ميكردند. او در نغمات و نتهايش زلال، سبز و جاري زندگي كرد چنانكه امروز و فردا موسيقياش در ما. چشم آذر سالها همچون شخصيت آهنگساز فيلم «ميكس» داريوش مهرجويي، فارغ از هر قيدوبندي به دنياي ماوراي موسيقي وابسته بود تا آنچه ميآفريند ريشه در جايي داشته باشد بيش از الزامات اين دنياي فاني. شايد همين عقيده است كه ماندگاري آثار او و تلخي اين خبر كوتاه را دوچندان ميكند. ناصر چشمآذر درگذشت آنهم در زمانهاي كه درك كافي براي او و جايگاه هنرياش وجود نداشت.