جام جهاني مهاجران
ملت عاشق ز ملتها جداست
علي كربلايي
همين امروز كه اين نوشته را ميخوانيد، در كشورهاي اروپايي چالشهاي خيلي جدي وجود دارد كه با پناهجويان و مهاجران چه كار كنند. بحثهاي سياسي در اروپا معطوف به اين شده كه مهاجران در كشورهاي مقصد پذيرفته شوند يا خير. برخي از آنها در اردوگاههاي نهچندان مناسبي نگهداري ميشوند تا تكليف اين بحثها روشن شود. آلمان به پناهندهها پيشنهاد داده در ازاي دريافت پول به كشور خودشان برگردند. مردم زيادي در كشورهاي مرزي اتحاديه اروپا از طريق جنگل و دريا سعي ميكنند به اميد زندگي بهتر خودشان را به اين كشورها برسانند. اما همزمان دركشور روسيه، جام جهاني؛ مهمترين رويداد فوتبالي جهان زير سلطه پناهجويان است. فرانسه دوباره با نسلي تازه از فرزندان مهاجران سوداي قهرماني را در سر ميپروراند و اينبار بدون دستكاري در قرعهكشي و استفاده از امتياز ميزباني. بلژيك با تكيه بر ستارههاي مهاجرش در حال كسب بهترين نتايج تاريخ فوتبالش است. انگليس پس از دههها بالاخره به جمع بهترين تيمهاي جهان راه پيدا كرده و در اين راه بازيكناني از خانوادههاي مهاجر نقشي بسيار پر رنگ داشتهاند. سوييس حتي براي رسيدن به جمع هشت تيم برتر جام به درخشش كوزووييتبارهايش نياز داشت.
فرانسه بدون امباپه، به اين سادگيها به جمع چهار تيم برتر جهان نميرسيد. بدون رافائل واران و بدون انگولو كانته و حتي پوگبا هيچكس روي اين تيم به عنوان يك مدعي حساب باز نميكرد. بلژيك بدون روملو لوكاكو قطعا امروز در نيمهنهايي نبود. اكسل ويتسل و ونسان كمپاني از ستونهاي اصلي اين تيم هستند. ناصر شادلي را فراموش نكنيد؛ او بود كه گل برتري تيمش را مقابل ژاپن به ثمر رساند. حضور مروان فليني در بازي يكهشتم جريان بازي را عوض كرد و از اسمش مشخص است كه او هم يك مهاجر است. نقش مهاجران در فوتبال اروپا اين روزها غيرقابل انكار است. درجام جهاني قبل هم آلمانيها با استفاده از بازيكناني مثل بواتنگ، اوزيل و خديرا به قهرماني رسيدند. مسعود اوزيل تركتبار در هشت سال اخير هميشه يكي از مهمترين مهرههاي تيم ملي آلمان بوده است.
اما نكته تلخ اينجاست كه در زمان نتيجه نگرفتن اين تيمها، همواره اولين بازيكنهايي كه مورد انتقاد قرار ميگيرند، مهاجران هستند. حذف آلمان در درجه اول به كم كاريهاي اوزيل و گوندوگان ربط داده شد. اساطير فوتبال آلمان نوك اسلحه را به سمت اين دو بازيكن تركتبار گرفتند. در حالي كه عملكرد بازيكني مثل توني كروس بسيار ضعيفتر از هر كس ديگري بود، اما باز هم پيكان انتقادات به سمت مهاجران بود. در سالهايي كه فرانسه موفق هم نميشد عده زيادي انتقاد ميكردند كه مهاجران به اندازه كافي در خدمت تيم نيستند و مانند بازيكنان با اصالت فرانسوي، از دل و جان بازي نميكنند. شايد اين نظر در اين دوره طرفدار چنداني نداشته باشد، اما اگر فرانسه حتي در فينال هم شكست بخورد، باز هم هستند كساني كه تعداد زياد مهاجران را دليل نتيجه نگرفتن تيمش بدانند؛ گويي كه بدون آنها هميشه قهرمان ميشدند و حالا با آنها شكست خوردهاند.
ستاره بيچون و چراي جام تا اينجا كيليان امباپه بوده؛ بازيكني كه پيشتر در همين صفحه درموردش خوانديد كه چطور از بدترين محله مهاجرنشين فرانسه خودش را بالا كشيد. ستارههايي مثل پوگبا، كانته، متوييدي و واران همه از محلههاي فقير و خشونتخيز فرانسه به تيم ملي رسيدهاند. بازيكناني كه اگر فوتبال نبود، شايد امروز جذب گروههاي تروريستي ميشدند. بازيكناني كه شايد امروز در محلههايشان خفتگير شده بودند و امنيت مردم را به خطر ميانداختند. فوتبال براي مهاجران هميشه يك راه نجات بوده و واقعا مشخص نيست اگر فوتباليست نميشدند چه سرنوشتي در انتظارشان بود. در چند بازي باقيمانده جام، به مهاجران بيشتر دقت كنيد. ببينيد چطور تلاش ميكنند تا تيم ملي كشوري كه آنها را به عنوان مهمان پذيرفته موفق شود.