روايت امام جمعه زابل كه از نزديك شرايط زندگي گور خواب هارا ديده بود
اندر تفاوت گورخواب تهراني و زابلي
علي اكبر كيخا
بنده دو سه بار به محل سكونت اين افراد مراجعه كرده بودم. از نزديك با آنها صحبت كرده بودم و شخصا شاهد شرايط نامساعد زندگيشان بودم.
تعداديشان خرابه خوابند. بعضيشان كارتنخوابند و در ساختمانهاي مخروبه يا نيمهكاره سكونت دارند. تعداديشان هم در قبرها ميخوابند اما عموما در حاشيههاي شهر ساكن هستند. آنچه من ديدم بسيار تاسف بار بود. از هر نظر، از نظر شرعي، از نظر انساني كه نگاه كنيد، هر جور كه نگاه كنيد شرايط زندگي اين افراد بسيار تاسف بار بود. من شاهد بودم كه اين افراد تا چه حد از اين نحوه زندگي دچار رنج هستند و خود ما هم كه شاهد شرايط زندگي آنها بوديم بهشدت رنج ميكشيديم. چرا كه ميدانستيم با يك مديريت صحيح، امكان داشت كه شاهد چنين صحنههايي نباشيم. اغلبشان روستايياني بودند كه به دليل خشكسالي و فقدان امكانات زندگي از روستاي محل سكونت خود كوچ كرده و به شهرها پناه آورده بودند؛ به جايي كه آب و امكانات زندگي باشد. تعداديشان كه تمكن مالي داشتند، به استانهاي ديگر مهاجرت كرده بودند و آن عده كه درگير فقر شده بودند، به حاشيههاي شهر پناه آوردند.
دو، سه باري كه سراغشان رفتم، هم در فصل گرم بود و هم فصل سرد. و هر فصل سختيهاي خودش را به اين افراد تحميل ميكرد. البته كه سختيها در فصل زمستان و در ايام سرما بيشتر نمايان است و آدمها ميتوانند در فصل تابستان و گرما با حداقل امكانات گذران كنند. اما آنچه من شاهد بودم اينكه فصل گرما براي اين آدمها، فصل بيماري بود و فصل سرما، فصل پناه گرفتن در هر كنجي كه آنها را از سرما حفظ كند. يكي از تصاويري كه يادم مانده، در يكي از خرابهها وارد اتاقي شديم شايد سه در چهار متر و در اين اتاق، حداقل 15 زن و مرد در سنين متفاوت جمع شده بودند در حالي كه تنها وسيله گرمايشي اين همه آدم، تكههاي پلاستيك بود كه روي پارههاي آجر آتش ميزدند و با شعله آن خودشان را گرم ميكردند. 15 زن و مرد، در يك اتاق سه در چهار متري زندگي ميكردند. البته كه اسم آنچه من ديدم، واقعا زندگي نبود... گلايه من بعد از تمام دفعاتي كه سراغ اين مردم رفتم، اين بود كه چرا شرايط 50 گورخواب در تهران آنطور رسانهاي شد، مورد توجه همه مسوولان قرار گرفت، همه به مساله ورود كردند، گرمخانهها آماده شد، اما چرا هزاران گورخواب و كارتنخواب و خرابهخواب در زابل را هيچ مسوولي نديد ؟ اين آدمها نيازمند توجه ويژه هستند تا از اين شرايط نجات پيدا كنند. چرا 50 نفر در تهران اينطور به رسانهها رسيدند اما 6 هزار نفر در منطقه محروم زابل اصلا به چشم نيامدند؟