فرهاد مهندسپور در نشست تخصصي نمايشنامهنويسي جشنواره تئاتر فجر از يك اتفاق جذاب در اواسط دهه هشتاد خبر داد. خبري كه نشان ميدهد شرايط انحلال انجمن نمايش و تشكيل انجمن هنرهاي نمايشي به عنوان گامي براي خصوصيسازي تئاتر، چندان هم به شكل قانوني رخ نداده است.
فرهاد مهندسپور كه طبق گفته خودش از تير 83 تا ارديبهشت 84 مسووليت انجمن نمايش را برعهده داشته است، ميگويد اين انجمن طبق فرآيند قانوني مصوب در آييننامه انجمن منحل نشده است. انجمن نمايش يكي از دستاوردهاي علي منتظري در دهه شصت بوده كه كارايي آن تامين مالي و اقتصادي هنرمندان تئاتر براي تشويق به فعاليت بوده است. علي منتظري، مهرماه امسال در نشست «سازمان تئاتر آري يا خير» درباره تشكيل انجمن نمايش به وضعيت اسفناك تئاتر دهه شصت اشاره ميكند و آن را «رو به موت» توصيف ميكند.
منتظري در آن نشست گفته بود «وقتي من به تئاتر آمدم، تئاتر رو به موت بود و به يك نماز ميت و كفن و دفن نياز داشت. مشكل از مديران قبلي نبود و فضا شرايط را بدين سان پيش برده بود. دوستاني را به سراسر كشور اعزام كردم تا مشكلات تئاتر را احصا كنيم تشكيلات آموزش و بودجه مهمترين مشكلات تئاتر بود. براي يافتن راهحل جلساتي برقرار شد براي بودجه تئاتر تلاش كردم تا در مجلس رديف بودجهاي تصويب شود. كميسيون برنامه و بودجه در آن دوره شامل آقايان عبدالله انصاري، دري نجفآبادي و اسحاق جهانگيري بود و ما چقدر پشت در اين كميسيون خوابيديم تا بودجه را گرفتيم. در بودجه 68، 10ميليون بودجه تحت عنوان تحول و گسترش تئاتر تصويب شد. درباره آموزش با اينكه كار دانشگاه بود تجهيزات استوديويي خريداري كردم و در تالار وحدت جايي درست كرديم. ويديوييهايي با حضور اساتيد آماده كرديم براي آموزش غيرحضوري و اساتيد را براي تدريس حضوري به شهرستانها اعزام كردم و دستمزدهايشان را متقبل شدم. در مورد تشكيلات مركز 550 پست داشت و كساني از بيرون دندان تيز كردند.»
وي دستاورد اين رويه را انجمن نمايش دانسته و گفته «انجمن نمايش در پاسخ به اين نياز تشكيل شد و انجمن به صورت نسبي در استانها موفق بود. سازمان در آن زمان و مسائل آن روز اهميت داشت. سازمان در پاسخ به مشكلات تئاتر كشور طرحريزي شد. سازمان از نظر من يعني متولي مستقل تئاتر با مديريت هنرمندان و حضور مسوولان. هماكنون نيز راهحل نجات تئاتر كشور تشكيل سازمان تئاتر كشور است.» با چنين نگاهي به انجمن و سازمان كه وظيفه آن تامين مالي هنرمندان بوده، در دولت نهم و در زمان حضور حسين پارسايي در اداره كل هنرهاي نمايشي، انجمن هنرهاي نمايشي به سبب رويكرد خصوصيسازي منحل ميشود و به جاي آن انجمن هنرهاي نمايشي با حضور برخي مديران وقت تشكيل ميشود. آقاي مهندسپور دليل انحلال غيرقانوني انجمن را نياز به تشكيل مجمع عمومي برشمرده است و در نشست نمايشنامهنويسي تاكيد كرده است انجمن نمايش به دستور هيات امناي وقت و پشت درهاي بسته انجام شده است. مهندسپور نامي از هيات امناي وقت نميبرد؛ اما تاريخ ميگويد منظور او مثلث حسين پارسايي، محمود عزيزي و مجيد سرسنگي بوده است. با اينكه مهرداد راياني مخصوص در برنامه ميزانسن تاكيد كرد پارسايي با روند خصوصيسازي موافق نبوده است، اما انحلال انجمن نمايش در ظاهر گامي براي خصوصيسازي بوده است.
طبق اطلاعات موجود انجمن هنرهاي نمايشي به شماره پرونده 2169 در تاريخ 15 بهمن 1386 در دفتر موسسات فرهنگي و هنري ثبت شده است. اين موسسه به نام حسين مسافرآستانه ثبت شده است. احتمالا انتخاب مسافرآستانه براي تشكيل اين موسسه عدمرابطه مستقيم او با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بوده است. هر چند اساسنامه اصلي انجمن هنرهاي نمايشي در هيچ فضاي دردسترسي قرار نگرفته است و اعضاي هيات امناي آن مشخص نيست؛ اما ميتوان نام افرادي چون قادر آشنا را به عنوان بدنه اين مجموعه معرفي كرد. سعيد كشنفلاح، حسين مسافرآستانه و محمدعلي خبري هيات موسس اين انجمن بوده و با فوت كشنفلاح، انجمن با تركيب كنوني مسافرآستانه، خبري، آشنا و حجتالاسلام بهداروند پيش ميرود.
انجمن هنرهاي نمايشي طبق روند خصوصيسازي و البته خصولتي كردن تشكيل ميشود. انجمن وظيفه انتقال بودجه تئاتر به بدنه تئاتر را پيدا ميكند؛ اما اينبار در خفا و سكوت خبري. براي مثال شما نميتوانيد اساسنامه دقيق انجمن يا نام دقيق هياتمديره آن را بيابيد. در عوض فرآيند عملكرد انجمن به نحوي بوده است كه نشان ميدهد انجمن چندان هم خصوصي نبوده است. براي مثال مديرعامل آن بيش از آنكه توسط هياتمديره انتخاب شود؛ توسط مديركل هنرهاي نمايشي برگزيده ميشود. همسويي مديرعامل انجمن با مديريت اداره كل نشانه دقيقي از اين وضعيت خصولتي است.
جالب آنجاست كه محمود عزيزي و مجيد سرسنگي در پنجمين نشست سازمان تئاتر آري يا نه سخناني بر زبان ميرانند كه با عملكرد آنان در انجمن نمايش مغاير است. براي مثال محمود عزيزي درباره لزوم پذيرش جايگاه حقوقي هنرمندان توسط دولت ميگويد «اگر شغل ما در چارچوب قانون تعريف شود ما نيازي به سازمان نداريم. يافتن جايگاه حقوقي به لحاظ مدارج دولتي اشتباه است. ما بايد جايگاهمان را به عنوان شهروندان فعال و حرفهمان را به عنوان يك شغل به اثبات برسانيم. اگر شغل ما ديده شود، ما نيازي به سازمان نخواهيم داشت. وقتي دولت بپذيرد كه ما به عنوان كارگران فصلي در چرخش اقتصادي نقش داريم بايد هزينه آن را نيز بپردازد. در اين صورت با تغيير وزير و وكيل جايگاه ما متزلزل نخواهد شد.»
به عبارتي ديگر او ميگويد دولت بايد به هنرمند به عنوان بخشي از سيستم خود حقوقي دهد كه پيشتر در انجمن نمايش رخ داده است. جالبتر آنكه مجيد سرسنگي درباره شيوه مديريتي دولتي ميگويد «متاسفانه اغلب مديران تئاتري ما دانش مديريتي ندارند. كتاب، مقاله يا پژوهش علمي درخصوص مديريت تئاتر وجود ندارد و از طرفي از تجربيات جهاني نيز استفاده نميشود. اين ضعف موجب ايجاد آسيب بر پيكره تئاتر شده است.»
اين گفته در حالي زده ميشود كه بسياري تشكيل انجمن هنرهاي نمايشي -كه طبق تصميم دو مدير دولتي دانشگاهي صورت گرفته است- بيش از آنكه به روند خصوصيسازي كمك كرده باشد، شرايط را براي رانت فراهم كرده است. براي مثال شهرام كرمي از انتشار فهرستهاي كمك به گروههاي هنري طفره ميرود و اين در حالي است كه سازمان سينمايي فهرست جزييات پرداختيهايش به سينماگران را منتشر كرده است.
حال يك پرسش مهم وجود دارد كه چرا انجمن نمايش طبق گفته مهندسپور به شكل غيرقانوني منحل شده است؟ چرا انحلالگران آن اكنون در تشكيل سازمان تئاتر يا نظام صنفي وابسته دولت سخنراني ميكنند و تا جايي از آن دفاع ميكنند؟ چرا سرسنگي بر وجود اداره كل هنرهاي نمايشي اصرار ميكند و تمايل به حفظ قدرت دولت در تئاتر را دارد؟
پاسخ اين پرسشها تقريبا در اين سالها توسط هيچيك از مديران تئاتري داده نشده است. براي مثال در حالي كه رفيق نصرتي در برنامه ميزانسن حسين پارسايي را متهم به خصولتيسازي تئاتر ميكند؛ او در اين باره هيچ پاسخي نميدهد يا عزيزي درباره انتقادهايي كه از تصميماتش گرفته شده است، پاسخ روشني ارايه نكرده است. آنچه براي نسل جوان تئاتري روشن است، عدم تمايل دولت به كاهش تصديگري خود در تئاتر يا حمايت كامل از اين هنر است. به عبارتي دولت نميخواهد تكليف خود را با هنر تئاتر روشن كند و شايد اتفاقات اخير بخشي از 11 سال خصولتيسازي تئاتر بوده است.