چوب حراج بر سرمايههاي ملي
حمايت از نخبگان به چه معنا؟
نيوشا مزيدآبادي
«علي رهبري، آهنگساز و رهبر اركستر ايراني، در تازهترين فعاليت خود با اركستر فيلارمونيك اسلواكي روي صحنه رفت.» خبر ميتواند به همين اندازه ساده باشد تا ما بياعتنا از كنارش بگذريم و روند زندگي روزمرهمان را پي بگيريم. اما بد نيست گاهي اوقات اندكي در آنچه ميبينيم و ميشنويم، دقت كنيم. علي رهبري كه در سراسر دنيا او را به عنوان يكي از بزرگترين رهبران اركستر ميشناسند، دقيقا سه سال پيش چوب رهبري يگانه اركستر سمفونيك دولتي ايران را در دست داشت و آمده بود تا براي پيشرفت فرهنگ و هنر موسيقي ايران، كاري كند؛ كاري كه با سوء مديريتها و سنگاندازيهايي كه گاه حتي از سوي همصنفانش صورت ميگرفت، نيمهكاره باقي ماند و او مجبور شد بار و بنهاش را ببندد تا شايد با خيال آرامتري، در جايي ديگر مسير هنرياش را پي بگيرد. اما پرسش اينجاست در تمامي سالهايي كه دم از جذب نخبگان مملكتي (در اينجا مقصود هنري است) زدهايم، حقيقتا چه قدم موثري براي آن برداشتهايم؟ كدامين بستر و زمينه كاري را براي آنها مهيا كردهايم تا بتوانند بيدغدغههاي حاشيهاي، طريق فكري و هدف هنريشان را پيش بگيرند؟
البته كه در آن دوران بعضي نوازندهها به شيوه مديريتي رهبري بر اركستر سمفونيك تهران و حتي برخوردهاي تند او انتقاد داشتند، اما بد نيست گاهي اوقات سنجه ترازوي فكريمان را باز تعريف كنيم و ببينيم منفعت با سنگيني كفه كدام است؟ ميخواهيم اركستري در قد و قواره اركسترهاي بينالمللي با كيفيت هنري بالا داشته باشيم يا ترجيحمان اين است كه نوازندهها با سلام و صلوات و اعزاز و اكرام در عرصههاي هنري دنيا، روي صحنه بروند، كاري بيكيفيت ارايه كنند و ما هم در بوق و كرنا كنيم كه چنين و چنان كردهايم؟ در تاريخ اركسترهاي ايران، از اين اتفاقات كم نيست؛ نمونه متأخرش شايد اجراي قطعه «يازده ستاره» با خوانندگي سالار عقيلي و همراهي اركستري تلفيق شده از اركستر سمفونيك و ملي در روسيه باشد كه به مهد موسيقي جهان شهره است.
فراموش نكنيم در دوران مديريت هنري علي رهبري بر اركستر سمفونيك تهران، بيش از نيمي از اعتراضات نوازندهها متوجه سازوكار مديريتي بنياد رودكي ميشد؛ كمبود دستمزد نوازندهها يا رد نشدن حق بيمه آنها قاعدتا چيزي نبود كه رهبر اركستر آنها را پيگيري كند؛ آن هم رهبري در حد و اندازه علي رهبري كه تا پيش از اين با اركسترهاي بزرگ دنيا كار كرده و قاعده و قانون رهبري و حدود و ثغور فعاليت حرفهاياش را به خوبي ميشناسد.
به هر روي حالا علي رهبري در براتيسلاوا اركستر فيلارمونيك اسلواكي را رهبري ميكند، در آنتاليا «مادرم ايران» را روي صحنه ميبرد و از راه دور بارها خطاب به وزير ارشاد و مديران دولتي مملكت، نامه مينويسد و مفاهيم اوليه بعضي رويدادهاي هنري مثل جشنواره موسيقي فجر يا زمينه فعاليت بنيادهاي هنري، مثل بنياد رودكي را تشريح ميكند و ما تنها از دور شاهد اين جريانات هستيم؛ درست در سومين سالروز استعفاي او از رهبري اركستر سمفونيك تهران وقتي اين خبر ميآيد، ميتوانيم باد به غبغب بيندازيم كه مواضعمان در راستاي حمايت از نخبگان و اهالي انديشه است!