گرهگشايي، نه گرهافزايي
وجود بعضي از خط قرمزها در حال حاضر مانع از انجام اين گفتوگوي مستقيم شود. در اين شرايط ابلاغ پيام به صورت غيرمستقيم و از جمله از طريق رسانهها يكي از راههاست. گرچه بر اين باورم كه آن گفتوگوها هم در آينده ميتواند امكانپذير و ثمربخش باشد. ما تا كي بايد از طريق قطر يا با واسطه عمان و ... مذاكره كنيم؟ چرا بايد اين همه هزينه براي مذاكره و روابط غيرمستقيم بپردازيم؟
طرح موضوع تبادل زندانيان ايراني امريكايي توسط دكتر ظريف، گامي به جلوست. بعضي انگار دوست دارند به عقب قدم بردارند و كار كشور و مردم را سختتر كنند. چرا از خود نميپرسيم كه تبادل زندانيان دو كشور در مجموع در حكم گرهافزايي است يا گرهگشايي؟ طرح مواضع بحق جمهوري اسلامي در گفتوگو با يك رسانه خارجي، آيا مشكلي براي ما به وجود ميآورد يا زمينهساز گشودن گرهها ميشود؟ به نظرم اگر با مواضع دولت و آقاي ظريف در بحث سياست خارجي و نوع رفتارهايي كه به خرج ميدهند، همدلانه مواجه شويم، به گرهگشايي در كار كشور، نظام و مردم كمك كردهايم.
متاسفانه اسلام در دنيا به بدترين شكل ممكن معرفي شده است. بعضي از رسانههاي بينالمللي درصدد اين هستند كه موضع جمهوري اسلامي را مشابه موضع طالبان، القاعده، داعش و ... جلوه دهند. در چنين فضايي، رسالت ما براي نشر مواضع بحقمان بيشتر ميشود. ما ميتوانيم از فضاهاي موجود براي گفتوگو و ابلاغ پيامهاي حقطلبانه و اثبات حقانيتمان به دنيا بهره بگيريم. ما بايد نشان بدهيم كه قرار دادن ايران در رديف القاعده و داعش اشتباهي فاحش است و توجه جهان را به اسلامي جلب كنيم كه اسلام محمدي و مبتني بر محبت است و نه اسلام جنگ و منازعه. عدهاي دوست دارند عكس اين عمل كنند؛ در حالي كه جوهر اصلي اسلام اخلاق و محبت است. در اين گفتوگوهاي بينالمللي ما ميتوانيم مواضعمان را به صورت شفاف به دنيا اعلام كنيم و نشان بدهيم.
همه كارهاي بزرگ از طريق كارهاي كوچك انجام ميشوند. به قول ژان فرانسوا ليوتار، فيلسوف فرانسوي به جاي اينكه بيمقدمه دنبال «فراروايتها» باشيم، بهتر است سراغ «خردهروايتها» برويم و از اصلاح امور كوچك آغاز كنيم. با اين تعبير به نظر ميرسد رويكرد آقاي طريف به هموار كردن راه براي تبادل زندانيان، مصداق اصلاح امور از پايه است، چرا كه با اهداف بزرگي مانند همدل كردن امريكاييها با گفتمان خودمان هنوز فاصله داريم. حتي اگر تذكر آقاي ظريف به ترامپ تاثير نكند، اثرگذاري آن بر افكار عمومي از طريق رسانهها قابل تامل است. بنابراين در حالي كه ما از طريق مستقيم نميتوانيم با ديپلماتهاي امريكايي گفتوگو كنيم، بهترين راه براي ابلاغ پيامها و مواضعمان رسانهها اعم از رسانههاي ملي و فراملي هستند.
راهكار عبور از چالشها
منافع شخصي و فاميلي كه سم مهلك است استفاده نابجا نكنند. خود را در دسترس مردم و ناظر واقعي بر دولت و اداره امور كشور بدانند و با تصويب چند قانون كارگشا دست دولت و مجريان را براي خدمت موثر به مردم باز گذارند.
5- موضوع مهم ديگري كه شايسته توجه است، حل مناقشات با كشورهاي اروپايي، آسيايي و خاورميانه است. به نظر ميرسد دامنه ايرانهراسي كه امريكا و اسراييل به طرق مختلف دامن ميزنند، نبايد در داخل هم بر آن دميده شود. دستگاه ديپلماسي كشور بايد همانگونه كه در مذاكرات برجام مورد حمايت قرار گرفت و موفقيتهاي بزرگي را در عرصه بينالملل با مذاكره براي ايران رقم زد، در تعامل با كشورهاي پيرامون به ويژه خليج فارس و آسياي ميانه و استفاده از همكاري كشورهاي دوست مثل عراق و تركيه و پاكستان تنشزايي دشمنان را خنثي كند. بديهي است در اين شرايط ضرورت تصويب هرچه سريعتر FATF در مجمع تشخيص مصلحت و همبستگي بين همه اجزا و قواي سه گانه نظام محسوس است.
6- تقويت بخش خصوصي با ايجاد فضاي مشاركت كارآفرينان صنعتگران بازرگانان و مديران تعاونيها در همه سطوح و دلگرم كردن آنان به توليد و صادرات با پيش بيني تمهيدات لازم و رفع موانع اداري و مقررات غيرضروري و ثبات سياستها و همراه ساختن سازمانهايي مثل سازمان مالياتي گمرك تامين اجتماعي بانك مركزي و سيستم بانكي اقدامي بسيار اثر بخش خواهد بود. همراه با اين، اجراي سياستهاي اصل ۴۴ و خصوصيسازي عالمانه، سالم و اثربخش با هدف كارآمدسازي بنگاهها يك اقدام موثر است.
7- بهرهوري يك ضرورت اجتناب ناپذير امروز كشور است. متاسفانه ما جزو كشورهايي هستيم كه فرهنگ، رفتار و برنامه جامع و موثر توسعه بهرهوري نداريم يا بسيار در آن ضعيفيم و با اسرافهاي فراوان در حوزه انرژي آب و منابع انساني روبرو هستيم. عدم توجه به بهرهوري معضلات زيادي در بخشهاي مختلف اقتصادي توليدي و خدماتي به همراه داشته است. با اينكه در سه برنامه چهارم پنجم و ششم پيشبيني شده يكسوم رشد اقتصادي از محل بهبود بهرهوري حاصل شود در عمل اين اتفاق نيفتاده است و در اين رابطه نيز نيازمند اصلاح اساسي سياستها و در رأس آن منطقيسازي قيمت حاملهاي انرژي و بهرهوري دولت و صنعت در ارايه خدمت و جلوگيري از اتلافها هستيم.
8- مسوولان براي رضاي خدا دست از بسياري از هزينههاي غيرضروري بردارند، از هرگونه تشريفات و تجملات و تكلفات بپرهيزند و با مردم و جامعه صادق و شفاف باشند، به ميان مردم بيايند و مثل آنها مشكلات را لمس كنند و همه برجها و اسرافها و بيعدالتيها را از ميان بردارند. نيروها و مديران ناكارآمد و ناسالم را حذف و نيروهاي خدوم را جايگزين كنند.
9- از ظرفيت گسترده و امكانات فراوان نيروهاي نظامي و سپاه و بسيج، هماهنگ و در چارچوب برنامههاي مصوب دولت به نحو شايسته در زمان صلح استفاده شود؛ همانگونه كه در قانون اساسي ذكر شده و اخيرا در بحران سيل ظرفيت گسترده و حضورشان به نحو خوبي تجربه و به نمايش گذاشته شد.
10- صدا و سيما نيز به عنوان گستردهترين نهاد فرهنگي و خبري و اطلاعرساني بايد خط مشي خود را به سمت و سوي وحدت و تفاهم ملي و جلب مشاركت همه گروهها جناحها و جريانهاي سياسي فرهنگي معتقد به قانون اساسي و متعهد نسبت به منافع ملي به صورت همهجانبه تغيير و اصلاح كند. بديهي است اتخاذ و پيادهسازي اين سياست در كنار ساير اقدامات موجي از نشاط و همبستگي و تلاش جمعي در كشور دامن ميزند. از مديران و برنامهسازان كمك بگيرد كه در عمل چنين باوري را دارند.
فضاسازي ظريف در امريكا
شايد ايران بتواند با ابراز تمايل براي مذاكره در خصوص دو بند آن بين اين جريان ضدايراني شكاف ايجاد كند زيرا هدف امريكا اين بود كه با يك توافق نفوذ ايران در منطقه را كاهش دهد كه منافع اسراييل و عربستان تامين شود. اما گروه ضدايران، مايل هستند كه امريكاييها به سمت يك برخورد با ايران كشيده شوند اما ايران اگر ميخواهد امريكا از اين مسير جدا شود بايد دو طرف حداقل به يك تفاهم محدود دست پيدا كنند؛ در غير اين صورت بعيد به نظر ميرسد شكافي ميان ترامپ و اسراييل ايجاد شود. اسراييليها طي سالهاي اخير سرمايهگذاري سنگيني روي ترامپ انجام دادند و حمايتهاي ترامپ از نتانياهو سبب شد تا در انتخابات اسراييل پيروز شود و اكنون ترامپ به راي يهوديان امريكا نيازمند است. از همين رو در حال حاضر مايل نيست حمايت اسراييل و عربستان را به راحتي از دست بدهد. اما اگر ايران بتواند امريكا را به سمت توافقي سوق دهد ميتواند موفق باشد. نبايد فراموش كرد كه ترامپ فردي با منطق امريكايي است كه عقيده دارد افرادي كه با او كار ميكنند يا بايد او را پيروز كنند يا اخراج خواهند شد. با ديگراني كه كار كرده همين رفتار را انجام داده است. اگر فردي اقداماتي در جهت مصالح و منافع او انجام دهد آن را تاييد ميكند اما اگر پيشنهادها با نظر او همسويي نداشته باشد، علاقهاي به ادامه اين روند ندارد و حتي ممكن است جان بولتون را نيز اخراج كند. براي او نتيجه مهم است چرا كه او يك تاجر است و مصالح و منافع خود را ابتدا مدنظر ميگيرد.
در خصوص پيشنهاد تبادل زندانياني كه از سوي آقاي ظريف نيز مطرح شد، بايد گفت كه معمولا براي مذاكره پيشنهادهايي در حاشيه مطرح ميشود تا واكنشهاي طرف مقابل را ارزيابي كنند. ولي اگر به طور مستقيم پيشنهادي ارايه و رد شود هزينه بيشتري خواهد داشت. از همين رو پيشنهادات ابتدايي ارايه ميشود تا به نوعي يك گفتوگو آغاز شود و به مجرد آنكه يك گفتوگو شكل بگيرد و طرفين به تفاهم رسيدند فضا ميتواند براي مسائل مهمتر نيز مساعد شود.
تصميم ما منفعلانه نيست
البته ابن امر مرهون زحمات مرزداران هوايي و دريايي ايراني است. جمهوري اسلامي با وجود آنكه در زمان 8 سال دفاع مقدس كه پايانههاي نفتياش از سوي عراق در خارك تهديد ميشد يا امريكاييها چندين بار به دكل نفتي ما حمله كردند و هواپيماي مسافربري ما را بر فراز تنگه هرمز منهدم كردند و بسياري از موارد اينچنيني باز هم در باز نگهداشتن تنگه هرمز تلاش كرد. امروز هم اين كشور به عنوان يك كشور مقتدر و مسووليتپذير درباره بستن يا باز نگهداشتن تنگه هرمز صرفا بر اساس منافع ملي تصميم ميگيرد و هرگز گرفتار فريب دشمن و تحريكات دشمن نخواهد شد. اين سخن به معناي آن است كه اگر منافع ملي ايران ايجاب كند كه تنگه باز باشد حتما اين كار را خواهد كرد اما اگر ترامپ بخواهد با سياستهاي ديوانهانگارانه ايران را وارد يك فضاي منفعلانه كند قطعا اين امر محقق نخواهد شد همان طور كه در 8 سال دفاع مقدس انواع رفتارهاي خصمانه عليه ايران اين مساله اتفاق نيفتاد. امروز هم بايد بگوييم هر گونه تصميم درباره تنگه هرمز قطعا در بالاترين سطح نظام صورت ميگيرد و قطعا شوراي امنيت ملي به عنوان عاليترين مرجع تصميمگيري در عرصه بينالملل با حضور نمايندگان رهبري و مشاوران ايشان، مهمترين جايگاهي است كه تصميمات در اين رابطه اتخاذ ميشود. بنابراين لازم است بار ديگر تاكيد شود تصميمات ايران بدون ترديد طبق منافع ملت، امنيت ملي و منطقه خواهد بود. ايران به عنوان يك قدرت منطقهاي در راستاي تنگه هرمز تصميمي از روي تدبر، تفكر و حفظ منافع خواهد گرفت و هيچ دولتي نميتواند تصميماتش را بر ملت و دولت ايران تحميل كند. نكته ديگري كه بايد در اين رابطه مطرح كرد آن است كه هر گاه صحبت از بستن تنگه هرمز به ميان ميآيد، گمانهزنيهاي مختلفي هم صورت ميگيرد و افراد تحليلهاي متفاوت و گاه عجيبي در اين زمينه ارايه ميكنند اما بايد گفت اينكه چگونه قرار است تنگه هرمز بسته شود از عمده تصميمات نظامي است كه براي آن راهكارهاي نظامي وجود دارد. لذا اين موضوعات از مسائلي است كه بعد از اتخاذ تصميم مورد بحث قرار ميگيرد كه البته بر اساس تبحر و خرد نيروهاي نظامي در ايران، راه براي آن بسيار است. بنابراين چند و چون بستن تنگه هرمز موضوع ثانويهاي است كه حتما خلاقيت و ابتكار عمل ايران در آن وجود دارد.