به بهانه روزهاي پاياني پيرمرد آلماني در تهران
چرا شفر در استقلال موفق نبود؟
صادق غفاريان
براي اينكه بدانيم وينفرد شفر از ابتدا به درد استقلال ميخورد يا نه، بايد رزومه شفر بررسي شود. در چه تيمهايي بوده و چه اتفاقاتي براي او افتاده است. همانطور كه يك بازيكن را با عملكردش در چند فصل اخير بررسي ميكنيم، مربي را هم بايد همينطور بررسي كنيم. نميتوان گفت چون شش سال قبل كاري كرده، الان هم خوب است. بازيكن فوتبال هم همينطور است، ممكن است چند فصل قبل خيلي خوب بوده و الان افت كرده باشد.
تيمي مثل استقلال به يك مربي نياز دارد كه با جنس استقلال آشنا باشد. بايد حضور در تيمي با اين فشار و تعداد هواداران را تجربه كرده باشد. انتظارات در اين دست تيمها بسيار بالاتر از تيمهاي ديگر حتي در سطح جهان است. مربي خارجي كه به ايران ميآيد، به خاطر پول ميآيد. افراد زرنگي مثل برانكو، ميدانند كه با موفقيت ميتوانند ماندگار شوند. افرادي مثل شفر يا توشاك از دور تصور ميكنند ليگ ايران يك ليگ ساده است كه ميتوانند به راحتي موفق شوند. شفر كه به ايران ميآيد دنبال آيندهسازي براي خودش نيست. دنبال اين است كه روزگارش بگذرد. شايد شفر چون جاهاي خوب زيادي ديده است اصلا به چشمش نيايد كه ميتواند از ايران به نقاط بهتر برسد و ايران شايد يك نقطه پايان براي او باشد. در فرهنگ كشوري مثل كرواسي كه فرهنگ كارگرمحوري است دايم به دنبال اين هستند كه يك كاري را به نحو احسن انجام دهند. چرا يكي مثل برانكو دوباره به ايران برميگردد؟ چون ميداند توان رقابت در اروپا را ندارد. او نميتواند جاي ديگري با اين سطح دانش اينقدر راحت قهرمان شود و نيمي از يك ملت شيفتهاش بشوند. اين آدم ممكن است پيشنهاد بهتري از سوي تيمهاي حاشيه خليج فارس داشته باشد اما ميداند كه سرنوشتي مانند ماميچ در انتظارش است و شايد تنها يك فصل دوام بياورد. در واقع برانكو ميگويد كمتر ميگيرم، اما هميشه ميگيرم. او در ايران با مربيان ضعيفتر از خودش مبارزه ميكند. اما انساني مثل شفر چون دورانش گذشته، به دنبال آيندهاش نيست و تنها به لحظه فكر ميكند. مانند بازيكني است كه به كشورهاي درجه چند ميرود تا يك پول خوبي بگيرد. مثل ژاوي كه به قطر رفت يا اينيستا كه به ژاپن كوچ كرد.
شفر از نظر فني واقعا ضعيف است. از نظر مهره در دو سال اخير تيمش از پرسپوليس بهتر بوده است. شايد مشكلات خارج از تيم هم بوده، اما او آنقدر مهره داشته كه تيمش بهتر از اين حد فعلي نتيجه بگيرد. در ديدار با پديده چرا بايد اينقدر تضاد وجود داشته باشد. دفاع وسط دفاع راست باشد، دفاع راست وينگر باشد، وينگر هافبك دفاعي باشد، يك وينگر ديگر مهاجم نوك باشد، هافبك دفاعي دفاع وسط باشد، اينها اصلا قابل هضم نيست. شلوغ بودن كادر فني استقلال شايد از دلايل اصلي اين مشكلات باشد. من به خودم اجازه نميدهم كه بگويم چرا اين كار را كرده و در تمرينات هم نيستيم، اما نتيجه نگرفته و از روي نتيجه ميتوان گفت كه اين تصميمات اشتباه بوده است. جمله معروفي هست كه ميگويد تفكر جمعي به تفكر فردي ميچربد. نميتوان گفت 3 ميليون هوادار استقلال اشتباه فكر ميكنند و شفر درست ميگويد. شائبههاي زيادي در مورد مربيان خارجي در ايران وجود دارد. اما شفر در طول دوران مربيگرياش هشت بازيكن خارجي گرفت. چهار نفر از اين بازيكنان اصلا به درد اين تيم نخوردند و دقايق بازي كمي داشتند.
ماندن شفر در استقلال چيزي را تغيير نميدهد و حالت سينوسي اين تيم باقي ميماند. يك نفر مثل عليرضا منصوريان آدمي است كه اتومبيلش آرام حركت ميكند و در ادامه راه ميافتد. اما از تيم شفر نميتوان چنين انتظاري داشت. يك جا با نهايت سرعت حركت ميكند و جاي ديگر اتومبيلش چپ ميكند. مسير مستقيم را پيدا نميكند و سعي ميكنند از كوچه و پسكوچه به مقصد برسند كه نتيجهاش ميشود همين كه ميبينيم.
بهنظرم استقلال بايد به دنبال يك مربي باشد كه كار كردن با باشگاه پرهوادار را بلد باشد. تجربه كافي حضور در تيمهاي بزرگ را داشته باشد. بايد مربياي بياورند كه بالا و پايين فوتبال را ياد گرفته باشد و با شرايط سخت كار در تيمهاي ايراني كنار بيايد. مربيهايي نياز داريم كه بيشتر از كار فني، مدير خوبي باشند. مثل برانكو كه توانست پرسپوليس را مديريت كند. مثل كارلوس كيروش كه توانست تيم ملي را مديريت كند. ما مربياني نياز داريم كه بتوانند به مديران باشگاهها كمك كنند تا تصميمات درستي بگيرند. شايد بايد در اصل به دنبال يك «منيجر» باشيم تا يك «مربي».
آناليزور فوتبال