ادامه از صفحه اول
هنر فرش ونياز به تار و پودينو
۳- يكي از راههاي خريد فرش به قيمت عادلانه كه خريدار و توليدكننده هر دو راضي باشند، جستوجو و يافتن بافندههاي اصلي است. اگر فروشنده يا بلدكار مطمئن و شريف نميشناسيد و فرش ايراني دستباف هم ميخواهيد بخريد، بايد پاي به جاده بگذاريد كه هم فال است و هم تماشا. كافي است كه به روستاها و شهرهاي كوچك در مناطقي كه فرشبافي در آنها معمول است، برويد و سراغ بافندهها را بگيريد، كار را به آنها سفارش بدهيد و با ايشان توافق كنيد تا فرش دلخواهتان بافته شود. در اين جستوجو هزار دوست مهربان و عزيز در شهرها و روستاها خواهيد يافت و گوشه و كنار سرزمين مادري را هم سير ميكنيد و به اقتصاد مردم در شهرها و روستاها ياري ميرسانيد و دست واسطه بيانصاف را هم از كار دور نگه ميداريد.
۴- رونق كسب و كار در روستاها و شهرهاي كوچك سبب رونق اقتصاد ميشود. مهاجرت معكوس و افزايش بازگشت مهاجران و جوانان ترك ديار كرده به زادگاهشان و كمر بستن به آباداني و راه انداختن كار و كاسبي و ايجاد شغل يكي از هزاران پيامد نيكويي است كه اين رونق
در پي دارد. مردم روستاها و شهرهاي قديمي كه ميتوانند پايه كارشان را بر فروش محصولات محلي و گردشگري بومي بگذارند بايد بسيار هوشمندانه از تصنع دوري كنند. بايد توجه كنند كه روستاها كمكم شبيه شهرهاي بزرگ نشوند. توجه به معماري بومي و روستايي و نگهداشتن خصايص و ويژگيهاي محلي بسيار مهم است.
ثبت و ضبط و زنده نگهداشتن سنتها، فنآوريهاي بومي، اصطلاحات، البسه و خوراك ميتواند در رونق اقتصادي روستا سهم بسيار مهمي داشته باشد. روستايي كه بتواند شخصيت فرهنگي خود را حفظ كند و به سنتهايش وفادار بماند در عين حال از فنآوريهاي جديد -در صورت لزوم- براي زندگي استفاده كند، اقتصادي زنده و پويا خواهد داشت و مردم براي ديدن اين روستا و آشنايي با سبك و سياق زندگي و استفاده از چشماندازهاي طبيعي و اقامت در خانههاي سنتياش، صف ميبندند.
۵- الگوي ظاهري توسعه و نوسازي بايد الهام گرفته از فرهنگ ملي و بومي باشد. دريغ كه شهرداريها در اين مورد غالبا بياعتنا هستند. بسياري از ساختمانها در شهرهاي بزرگ شبيه به مدل شهرهاي جنوب خليجفارس ساخته و متاسفانه همين مدل در ابعادي كوچكتر در روستاها و شهرهاي كوچك تكرار ميشوند.
ويلموتس را كيروش نكنيم
يكي از نگرانيهايي كه در مورد ويلموتس وجود دارد شيوه اداره تيم توسط اوست. در اين مورد، ويلموتس نقطه مقابل كيروش است. هرچهقدر كيروش سختگير بود و با ايجاد فضايي ايزوله اجازه نميداد بازيكنان بر خلاف ميل او رفتاري انجام دهند، ويلموتس آسانگير است. او در تيم ملي بلژيك براي راجا ناينگولان هميشه يك اتاق تراسدار ميگرفت و ميگفت: «اگر اجازه ندهم راجا چهار پنج نخ سيگارش را در روز بكشد، زمين و زمان را به هم ميريزد.» در واقع او تسليم پرخاشگري شاگردش شده بود. آيا چنين اختيار عملي در ايران براي بازيكنان مفيد است؟ با توجه به شناختي كه از بازيكنان ايراني وجود دارد و ضعفهايي كه در سبك زندگي حرفهاي دارند، چنين سادهگيريهايي ميتواند خاطرات تلخ تيم ملي را زنده كند. حواشي اردوهاي تيم ملي در گذشته كم نبود و شايد فقط در دوران كيروش بود كه ما مشكلي از اين بابت نداشتيم. ضمن اينكه در دوران حضور ويلموتس در تيم ملي بلژيك شاهد اين بوديم كه بازيكنان همدلي نداشتند و به عنوان مثال ادن آزار در تمام بازيهاي مهم ميخواست يك تنه بازي را به نفع تيمش تغيير بدهد و بلژيك هرگز در آن دوران به يك تيم متحد تبديل نشد.
مهدي تاج و ويلموتس در گذشته اشتباهاتي داشتهاند و اگر از آنها درس گرفته باشند، ميتوان چشمانداز خوبي براي تيم ملي متصور شد. اما اگر بخواهند به همان سياق گذشته كار كنند، روياهايمان به زودي تبديل به كابوس خواهند شد.