اكتفا به حداقل يا تمناي حداكثر
سيدعلي ميرفتاح
چند بار شده كه از مردم به خصوص از زنها بابت رعايت حجاب تشكر كنيد؟ توي اين گرما، زنان و دختران، حتي آنها كه مسلمان نيستند، حتي آنها كه به هر دليلي اعتقاد سفت و سخت به حجاب ندارند، محض احترام به قانون، محض پرهيز از تنش و درگيري روسري سر ميكنند، مانتو ميپوشند، يك جاهايي چادر دربرميگيرند اما حتي يك بار نشده كه علما، ائمه جمعه، مسوولان مملكتي در برابر اينها تواضع كنند، لطفشان را قدر بدانند و براي سلامتي و سعادتشان دعا كنند. آنها كه مومنه و متشرعهاند، تكليفشان معلوم است. مادران ما از قبل از سن تكليف محجبه بودند، منتي هم سر كسي نداشتند. خدا رحمت كند اموات شما را، مرحوم والدهام يك ساعت قبل از فوتش، نگران اين بود كه مبادا جلوي راننده آمبولانس چادرش كنار برود و تار مويش آشكار شود. آن نسل نه به گرما كار داشتند نه به سرما و نه به سياست. آن بزرگواران وظيفه شرعي و ايماني خود ميدانستند كه از نامحرم رو بگيرند و جز با محارم نشست و برخاست نكنند. هنوز هم گروه كثيري از زنان ايراني مقيده و مستورهاند. جزاهمالله خيرا. اما روزگار فرق كرده و بعضي از زنان را- به خصوص زنان جوان را- عقيده و مرام چيز ديگري شده است. نه اينكه از دين رو برگردانده باشند. نه. مسلمان و معتقدند اما در مقوله حجاب شبيه مادران خود نيستند. يكي، دوتا و صدتا و هزارتا هم نيستند كه بشود، نديدهشان گرفت يا به دشمن نسبتشان داد و با زور و قهر از جلوي چشم دورشان كرد. اتفاقا خيلي هم به چشم ميآيند و گاه و بيگاه در منظر و مرئاي «آقايان» ظاهر ميشوند و خشم و غيرت ايشان را برميانگيزند. اين زنان و دختران از مريخ كه نيامدهاند، امريكا هم به عنوان بمب تهاجم فرهنگي بر سر اين جغرافيا نريخته. اينها همانهايي هستند كه در مدارس و در دانشگاههاي ايران و جلوي تلويزيون ايران بار آمدهاند. نگوييد چون به اندازه كافي سخت نگرفتيم، مهار حجاب از دستمان در رفت و آمار بيحجابها و شلحجابهايمان بالا رفت. اتفاقا نه تنها سهل نگرفتيد، خيلي هم سخت گرفتيد. در بيشتر دانشگاههاي آزاد، پوشيدن چادر مشكي را اجبار كرديد و دختران را واداشتيد تا پشت گيت انتظامات، چادر بپوشند. در مدرسهها هم توسط مربيان تربيتي و بعضي مديرها و ناظمها چنان سخت گرفتيد كه حتي بچههاي اول ابتدايي مجبور به پوشيدن مانتو و سر كردن مقنعه شدند. در خيابانهاي تهران در دهه 60 هم گشت كميته بود و هم گشت ثارالله. شهرباني هم براي اينكه برادرياش را ثابت كند، پا به پاي كميته سختگيري كرد. در تلويزيون نه فقط جلوي ترويج بيحجابي را گرفتيم بلكه سر عروسكها و نقاشيها هم حجاب كرديم. در ادارات يكي از ماموريتهاي حراست همين حفظ شعائر اسلامي بود. فكر نكنم كسي فراموش كرده باشد، تلاش مستمر اداره اماكن كه مغازهها را واميداشت تا الزام رعايت حجاب را به مشتريهايشان گوشزد كنند. دولت جمهوري اسلامي آنچه در توانش بود به كار برد تا جلوي بيحجابي را بگيرد، حجاب را ترويج دهد اما نشد. يعني بيش از اين نشد. الان را نبينيد كه مهدكودكها علم استقلال بلند كردهاند. در دهههاي 60 و 70 و حتي اوايل 80 در مهدكودكها و مدرسهها و دانشگاهها و در تمام ادارات و بانكها تلاش مستمري صورت گرفت تا قضيه حجاب جا بيفتد و به عنوان يك نرم قانوني پذيرفته شود. پذيرفته هم شد. اما «نگر تا حلقه اقبال ناممكن نجنباني». حاصلش هميني شد كه شد. هر طور حساب كنيد، ديني و علمي و خدايي، بيش از اين قرار نيست، شدني هم نيست كه ملت را به رنگ خودتان دربياوريد. خوب يا بد حجاب همين است كه مردم كم و بيش رعايت ميكنند و حتي توريستهاي غيرمسلمان هم چشم ميگويند و رعايت ميكنند. خانهشان آبادان، دمشان گرم، خيلي هم خوب. هر كس فكر ميكند زنان و دختران ايراني دور از جانشان «ولنگار» يا ««عوضي» هستند بيشك يا توقعش زيادي بالاست يا از دنيا زيادي بيخبر است. به همين لبنان كه دوستش داريد و به سوريه كه متحدمان است، سر بزنيد تا ببينيد در ايران با چه دختران و زنان نجيب و بزرگواري طرفيد. به تركيه مسلمان مسافرت كنيد تا ببينيد زنان و دختران ايراني تا چه اندازه معصوم و عفيفند، با حجابها كه هيچ حتي شلحجابها و بدحجابها را هم در مقايسه با نرم هند و تركيه و همين شيخنشينهاي امارات بايد بگذاريد روي سر و حلوا و حلوايشان كنيد و قدرشان را بدانيد. اولا اينها تمام و كمال حاصل دسترنج 40 سال فعاليت فرهنگي خودتان هستند. بياحترامي به اينها يعني بياحترامي به تمام تلاش 40 سالهتان. اين متانت و بزرگواري دختران ايراني را انبيا بيشتر قدر ميدانند تا شما. نوح نهصد سال تبليغ كرد حتي زن و پسرش به او نگرويدند. اما در انقلاب اسلامي ايران قاطبه مردم با جان و دل پذيراي عدالت و حقيقت شدند، محض ادب رعايت شرع را نيز داوطلبانه پذيرفتند. توقع بيش از حد كه نبايد داشت. كجاي دنيا و در چه تاريخي ديدهايد كه ارمنيها و يهوديها و زرتشتيها به دل مسلمانان راه بيايند و حجاب كنند؟ اما حالا راه ميآيند و به احترام قانون و شرع حداقلي را رعايت ميكنند.
خدا خيرشان بدهد. اما اين حداقل را بخواهيد به حداكثر تبديل كنيد هم كار دست مردم ميدهيد هم دست خودتان. نديدهايد ضد انقلاب چه تلاش گستردهاي ميكند براي غائله درست كردن سر حجاب تا مردم را به جان هم بيندازد و دولت را در اين ميان ضايع كند؟ توپخانههاي رسانهايشان را نشانه رفتهاند سمت دخترهاي ايراني كه به آنها القا كنند كه حجاب زور است و بايد جلوي زور ايستاد و... به جاي اينكه تلاش كنيد، نقشه شوم وزارت خارجه امريكا را خنثي كنيد آب به آسيابشان ميريزيد و دختران را به نام زشت ميخوانيد؟ در اين باره حرف زياد دارم بلكه يك سينه سخن دارم و دلم خون است از ادبيات نامناسب تبليغ دين و از منزجر كردن مردم از تبليغات و ادبيات ديني و از موضع بالا سخن گفتن با عيالالله و... فعلا حكايت شب هجران فرو گذاشته به. آن حرفها را ميگذارم براي وقت ديگر. اما حالا كه بحثش پيش آمده بايد بگويم كه كسي در اين موقعيت حساس تاريخي حق ندارد به مردم توهين كند. حتي به بيحجابها هم نبايد توهين كرد. اين مردم پاي اين انقلاب ايستادهاند، شهيد دادهاند، هزينه دادهاند، حتي اينها كه به ظاهر با نمونههاي ايدهآل شما فرق دارند، سرجمع بزرگوارند و شايسته تكريم. به چشم شما بيحجابها ميآيند اما در عالم واقع اينها جزو مردم عزيز ايرانند كه وطنشان را دوست دارند و با وجود بياعتقاديشان به حجاب، دعوت وزارت خارجه امريكا و شبكه فلان را لبيك نگفتهاند و بيحجابي و شل حجابيشان را به نماد سياسي تبديل نكردهاند. جاي دولت بودم اينها را عليحده تكريم ميكردم كه بندگان خدا با تمام اختلاف عقيده و سليقهشان با حكومت، تن به پروژه دختران انقلاب ندادند و در تنش و دعواي حجاب نقشي ايفا نكردند. سهل است، تا آنجا كه مقدور بود از چنين غائلههايي دوري كردند. حالا به جاي دستتان درد نكند، آمدهايد جلوي جمع خوار و خفيفشان ميكنيد كه... حرف دلم را بگويم و سرتان را درد نياورم. خدا اگر ميخواست ميتوانست همه را يك شكل بيافريند. با يك شكل و يك عقيده و يك مرام. اين اختلافات لازمه خلقت است و بايد به آنها احترام گذاشت. گاهي اوقات چيزي كه در چشم ما بد و ناپسند است در چشم ديگري نيست، يا برعكس. گاهي من و شما كارهايي ميكنيم و حرفهايي ميزنيم كه به قول شاعر «مي غلام است آنرا». فلذا عيب كسان منگر و احسان خويش/ ديده فرو بر به گريبان خويش. يك چيز ديگر هم هست. نه فقط حجاب كه در باقي امور هم ملت قرار نيست شبيه به ما يا شبيه به آن نمونه ذهني و ايدهآل ما شوند. بنابراين بهتر اين است كه به حداقلها قناعت كنيم و انرژيمان را براي به حداكثر رساندن اين حداقلها هدر ندهيم. اگر نشده معنياش اين است كه نشدني است.