برخيز و اول بكش (236)
فصل بيست و سوم
انتقام از مغنيه
اختلافنظر ميان دو قطب
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
نصرالله در سال 1960 متولد شد و بزرگترين فرزند از ميان 9 خواهر و برادر خانوادهاي بود كه در حاشيه شيعهنشين برج حمود در شمال شرقي بيروت زندگي ميكردند. با آنكه اين خانواده زياد مذهبي نبودند اما حسن در كودكي، زماني كه ديگر پسر بچهها در حاشيه بيروت در خيابانها يا ساحل دريا بازي ميكردند، بيشتر اوقاتش را در مسجد و مطالعه ميگذراند.
با شروع جنگ داخلي در سال 1975، اين خانواده به جنوب لبنان نقل مكان كردند و نصرالله در مسجد نزديك طيره، چشمان چندين روحاني را كه با (امام) خميني ارتباط داشتند به خود خيره كرد. آنها او را به نجف براي دروس عالي فرستادند و در آنجا بود كه او عباس موسوي را شناخت و يكي از طرفدارانش شد. وقتي آن دو در سال 1978 و بعد از آنكه صدام حسين طلاب شيعي لبناني را اخراج كرد به لبنان برگشتند، موسوي يك مدرسه اسلامي برپا كرد و نصرالله يكي از معلمانش شد كه تحسين زيادي را برانگيخت. در سال 1982، با بنيان گذاشتن حزبالله، نصرالله و شاگردانش به جمع آنها پيوستند و در جنگهاي چريكي مشاركت فعال كردند. نصرالله سالهايي را ميان فرماندهي يك واحد حزبالله و مطالعات دروس عالي مذهبي در ايران گذراند.
او در يك مصاحبه تلويزيوني اسراييل را سرطان و ميكروب آلوده خواند و آن را، «پادگان و جلودار امپرياليسم در قلب اعراب و دنياي اسلام»، دانسته بود. او گفته بود، «اين جامعه جنگ است يك جامعه جنگي از دلاوران، مردان و زنان. در كل هيچ جامعه مدني در اين ماهيت وجود ندارد.» اين پيام واضح بود: «تمام اسراييليها با هر سن و جنسيتي، هدف مشروع براي جهاد هستند.»
به تدريج، يك شكاف ايدئولوژيكي تند و تيزي ميان نصرالله و معلم سابقش شكل گرفت. موسوي هوادار همكاري با سوريها، مهمترين نيروي نظامي و سياسي در لبنان بود كه از عمليات حزبالله عليه اسراييل خوشحال و حتي موافقت كرده بودند كه به ايرانيها اجازه دهند تا از طريق سوريه به شبهنظاميان سازمان، محمولههاي سلاح ارسال شود. اما نصرالله مخالف هر گونه همكاري با رژيم خانواده اسد كه علوي هم بودند، بود.
اين دو مرد در گرايششان به سمت اسراييل هم اختلاف داشتند. موسوي آن را به عنوان يك مورد ثانويه در نظر گرفته بود و معتقد بود كه اكثر منابع را بايد صرف كنترل لبنان كرد در حالي كه نصرالله معتقد بود كه جنگ چريكي عليه اسراييل بايد در اولويت قرار گيرد.
نصرالله در اين تبادل نظر باخت، موسوي دبيركل شده بود و نصرالله به عنوان نماينده حزبالله در ايران به ايران تبعيد شد. او بعد از اين اظهار كه مخالفتش را در ارتباط با سوريه كنار گذاشته به لبنان برگشت و اقتدار موسوي را در خصوص مبارزه با اسراييل قبول كرد.
اما همه اينها در فوريه 1982 تغيير كرد.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه