سيد ميلاد علوي
مجلس دهم با تمام فرازوفرودهايش و جنجالهاي پيدا و پنهاني كه به همراه داشت، حالا مجلسي است با عمري رو به پايان ولي همچنان جدالها بر سر فراكسيون اميد و ماموريتش ادامه دارد. گاهي رسانه اصولگرايي به نقل از نمايندهاي تيتر ميزند كه «رفع حصر ماموريتمان نبود» و گاهي نمايندهاي عضو اين فراكسيون در صحن علني و از تريبون مجلس، رفع حصر را عاملي حياتي براي ايجاد وحدت عمومي در كشور معرفي ميكند. اين اظهارات به ظاهر متناقض سبب شده تا علاوه بر اصولگرايان كه تا ديروز مجلس دهم را مجلسي با اكثريت اصولگرا توصيف ميكردند، امروز از پارلماني ضعيف به واسطه حضور اصلاحطلبان سخن بگويند. در اين بين، برخي عملكردهاي فراكسيون اميد باعث شده و سطح انتقادات به اين فراكسيون و اعضايش را دوچندان شود. از اينرو براي دقايقي پاي اظهارات مردي نشستيم كه بهويژه در روزهاي نخست ورود اميديها به پارلمان، در زمره اصلاحطلبان شناسنامهدار شناخته ميشد و به همين اعتبار، به هيات رييسه مجلس نيز راه يافت. محمدعلي وكيلي، عضوي از فراكسيون اميد كه معتقد است اين فراكسيون از همان آغاز مسير با انتظاراتي روبهرو بوده، فراتر از ماموريتش.
آقاي وكيلي اخيرا در اظهاراتي گفته بوديد كه ماموريت فراكسيون اميد رفع حصر نبوده است، اين گفته شما با واكنشهاي بسياري در شبكههاي اجتماعي و عموم جامعه و همچنين فعالان سياسي مواجه شد. در اينباره توضيح ميدهيد؟
متاسفم كه جامعه سياسي ما همانند جامعه پوپوليستي به مطالب مطرح شده دقت نكرده و حرفها را به صورت كامل نميخواند و تيترها تقطيع شده از خبرگزاري كاملا سياسي با عقبهاي مشخص را ملاك اظهارنظرهاي خود قرار ميدهد. البته در اين مسير بايد از گلايه خود از اين خبرگزاري سخن بگويم. هيچ رسانهاي اجازه ندارد تيتري تقطيع شده از فرد مورد مصاحبه را به تيتر مطلب خود تبديل كند در حالي كه با روح حاكم بر آن گفتوگو مغايرت دارد. حرف من به هيچ عنوان اين نيست كه وظيفه فراكسيون اميد رفع حصر نبوده است، بلكه حرف اين است كه از ابتدا با توجه به كاراكتري كه ماها داشتيم بايد به قضاوت گذاشته ميشديم. ما به عنوان اعضاي فراكسيون اميد مجلس شوراي اسلامي نماينده قرائت حداكثري اصلاحطلبي نبوديم و نيستيم و چون نماينده قرائت حداقلي اصلاحطلبي هستيم، از سوي حاكميت پذيرفته شدهايم. اين نخستين موردي است كه بايد به آن توجه كنيم و اما مورد دوم؛ حسن روحاني به عنوان نامزد اصلاحطلبان در انتخابات رياستجمهوري به عنوان خاتمي دوم انتخاب نشد، بلكه با علم به خاستگاه او كه اصولگرايي است به عنوان نامزد جريان سياسي اصلاحات در انتخابات، انتخاب شد پس اگر اين مفروض درباره خاستگاه افراد صحيح باشد، افرادي كه از اردوگاه اصلاحطلبي وارد حاكميت شدند، ماموريتي خاص داشتند ولي نه ماموريت روحاني در كاخ پاستور اين بوده كه نقش خاتمي دوم را ايفا كند و نه ما در بهارستان ماموريتمان اين بود كه نقش يك مجلس ششمي را ايفا كنيم.
شما ميگوييد كه نماينده قرائت حداقلي از اصلاحات هستيد و ماموريتي خاص داشتهايد، اين ماموريت مدنظر چه بوده است؟
ماموريت ما اين بود كه با حاكميت تعامل كرده و اين روزنهاي كه براي ورود اصلاحطلبان به حاكميت باز شده را به يك دروازه تبديل كنيم. ماموريت ما اين بود كه فاصله ايجاد شده بين مجموعه جريان اصلاحات با حاكميت را با جلب اعتماد برطرف كنيم و سوءتفاهمات ايجاد شده را برطرف كرده و از اين طريق در مسير كم كردن سايه امنيتي برسر اصلاحطلبان حركت كنيم و مطالبات اين جريان را نه از طريق تقابل بلكه از طريق تعامل با حاكميت تامين كنيم. در اين مسير ما به خوبي واقفيم كه يكي از مهمترين مطالبات اصلاحطلبان موضوع رفع حصر است، اما در اين بين بايد توجه داشت كه خواسته حصر را از طريق اداي مجلس ششمي و اقداماتي از آن دست نميتوان رفع كرد، بلكه با تعامل اين موضوع حل خواهد شد. عرض كردم كه هم ما در مجلس شوراي اسلامي از اين منظر قابل نقد هستيم و هم حسن روحاني در نهاد رياستجمهوري. ما قابل نقد نيستيم كه چرا نطق اصلاحطلبانه كم داشتهايم كه بهزعم من نطق اصلاحطلبانه فراكسيون اميد به مراتب بيشتر از حد انتظار بوده همانطور كه مواضع اصلاحطلبانه اعضاي اين فراكسيون هم فراتر از حد انتظار بوده اما نقدي كه بر اميد و دولت حاكم است، اين است كه شما چرا نتوانستيد تعاملي داشته باشيد با هرم قدرت كه بتوانيد اولا اين سايه امنيتي را كم كنيد و ثانيا مطالبات اين جريان سياسي را يك به يك محقق كنيد از جمله رفع حصر را.
امروز تقريبا 4 سال از شكلگيري دهمين دوره مجلس ميگذرد. اگر اين گفته شما كه ماموريت اميد تعامل با حاكميت بوده را در نظر بگيريم، باز هم بهگفته برخي اعضاي فراكسيون اميد، اين فراكسيون نتوانسته به اين ماموريت عمل كند.
من هم به همين اعتراف ميكنم. عرض من اين است كه نزنيد بر سر فراكسيون اميد كه شما چرا مجلس ششمي نبوديد. من ميگويم كه مجلس ششم مگر چه كاركردي داشت جز اينكه محصولش شد مجلس هفتم؟ جز اينكه دولت برآمده از آن مجلس شد دولت محمود احمدينژاد؟ تمام حرف من اين است كه ما را به عنوان اعضاي فراكسيون اميد مجلس دهم بايد با خودمان و ماموريتمان قياس كنيد. مقايسه ما با يك تكليفي كه از اساس برعهدهمان نبوده، كار غلطي است. ما در خانه ملت قابل نقد هستيم ولي از اين منظركه فراكسيون اميد به عنوان نماينده اصلاحطلبان در مجلس قطعا بايد به موضوع رفع حصر كمك ميكرد اما نه با فرياد زدن، شو به راه انداختن، كار روزنامهاي و رسانهاي كردن و قهرمانسازي به نام اين محبوسين، بلكه ما بايد كار واقعي ميكرديم براي حل اين معضل و تحقق خواسته اصلاحطلبان.
اين «كار واقعي» مدنظر شما چيست؟
كار واقعي ما در فراكسيون اميد تعامل با حاكميت بود آن هم نه فقط براي رفع حصر 4 نفر بلكه براي حصر امنيتي از سر تمام اصلاحطلبان برداشته شود كه نشده. ما از اين منظر قابل نقد هستيم.
ايراد كار كجا بود كه اين اتفاق رخ نداد؟
ايراد كار به عقيده من به عنوان يك عضو فراكسيون اميد كه امروز بيش از سه سال است در مجلس شوراي اسلامي فعاليت ميكند، آنجاست كه فضاي بيرون متاسفانه به جاي آنكه ما را به سمت تعامل سوق دهند، مدام گفتند كه برويد و شو اجرا كنيد.
شما به موضوع تعامل اشاره كرديد و از آن به عنوان ماموريت فراكسيون اميد نام برديد. اين راه تعامل از سوي حاكميت بسته است يا از سوي اصلاحطلبان؟
قطعا اين موضوع دوسويه است. حتما ما كم كاري داشتهايم و حتما از آن طرف هم هيچ پالسي دريافت نكرديم. ما قطعا بايد به سمت تعامل با شوراي نگهبان حركت ميكرديم، آن هم نه براي اينكه مساله خودمان را حل كنيم، بلكه بايد اين كار را انجام ميداديم براي ديگر دوستان و اصلاحطلباني كه در صف ماندند و تاييد صلاحيت نشدند. ما حتما بايد با سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تعامل ميكرديم. ما در فراكسيون اميد قطعا بايد سوءتفاهماتي كه براي ديگران ايجاد شده بود را حل ميكرديم. ما حتما بايد به سمت تعامل با بيت رهبري حركت ميكرديم تا اين اعتماد دوباره جلب شود. اين اعتماد بايد جلب ميشد ولي نه براي رفاه ما چند نفري كه به عنوان نماينده در مجلس هستيم، بلكه براي حل شدن اين سوءتفاهم موجود بين جريان اصلاحطلبي و مجموعه حاكميت. به نفع كشور است كه اين فاصله ايجاد شده بين جريان اصلاحات و حاكميت برداشته شده و سوءتفاهمات حل و فصل شود. كارآمدي جمهوري اسلامي در گروي سرزندگي جريان اصلاحطلبي است. اگر جريان اصلاحات به صورت سرزنده و شاداب در اين نظام بود و به فعاليت ميپرداخت، كارآمدي نظام افزايش مييافت ولي اگر همين سوسوي جريان اصلاحات كه با توجه به وجود همين اصلاحطلبان در مجلس كه هم مورد انتقاد هوادارانش در بيرون است و هم رقيبانش از حذف آيندهاش جشن زود هنگام گرفته، خاموش و اين روزنه بسته شود، من به شخصه هيچ چشماندازي كه به سود جمهوري اسلامي باشد، نميبينم.
باتوجه به اظهارات شما، بايد گفت كه نه مجلس ششمي شكل گرفت كه حداقل مردم از آن راضي باشند و نه راه تعامل ميان اصلاحطلبان و حكومت باز شد، آيا به اصطلاح اين معامله «باخت-باخت» نبود؟
خير، معنايش اين نيست. گفتههاي من به آن معنا نيست كه فراكسيون اميد كارنامه صفري در زمينه تعامل با حاكميت دارد. همين امروز ميتوانيم بگوييم كه آن بخش از حاكميت كه نگاه منصفانهاي دارد و تجربه گذشته را نيز به همراه دارد و همواره خاستگاه اجتماعي را مدنظر قرار ميدهد، قطعا فكر ميكند كه اين اصلاحطلبان حاضر در مجلس شوراي اسلامي در دفاع از منافع ملي كارنامهاي به مراتب موفقتر و بهتر در قياس با مدعيان انقلابينما دارد. حتما اين بخش منصف حاكميت اين موضوع را انشاءالله بههنگام داوريهايش پيرامون اصلاحطلبان مدنظر خواهد داشت و آن را با قضاوتهايي كه تاكنون درباره اصلاحطلبان داشته، مقايسه خواهد كرد.
منظورتان از بخش منصف كجاست؟
بخشهاي مختلفي مدنظر است. حاكميت يك بخش ندارد. برآيند رفتار حاكميت درباره اصلاحطلبان همين وضعي است كه ما امروز در صحنه شاهد آن هستيم. در اين بين بايد توجه داشت كه نسبت ديالوگ بين اصلاحطلبان و بخشهايي از اصولگرايان، نسبتي به مراتب تسهيل يافته محسوب ميشود، در حالي كه در گذشته يك گاردي در اين زمينه وجود داشت؛ به طوري كه برخي افراد از ميان اصولگرايان كه به منافع ملي هم ميانديشيدند از اين ديوار امنيتي كه دور اصلاحطلبان كشيده شده بود، ميترسيدند و از گفتوگو پرهيز ميكردند ولي امروز اين وضع اصلاح شده و جريانهاي اصلاحطلب و اصولگرا به راحتي با يكديگر گفتوگو ميكنند. به راحتي جريان اصلاحطلب و اصولگرا درباره مسائل درون و بيرون مجلس با هم صحبت و بحث ميكنند.
اين گفتوگوها نتيجهاي هم داشته است؟
بايد دقت داشته باشيد كه اين ديوار بياعتمادي كه بين افراد و فعالان جريان اصلاحات و مجموعه حاكميت وجود دارد، يك شبه كشيده نشده كه ما امروز و بعد از سه سال، اراده كنيم اين ديوار برچيده شود. اين ديوار بياعتمادي طي يك پروسه زماني كشيده شده و بايد طي يك پروسه زماني متناسب از حجم آن كاسته شده و برچيده شود تا اين بدنه محبوب اجتماعي (اصلاحات) همچنان در مدار جمهوري اسلامي باقي بماند، چراكه جمهوري اسلامي مقبوليتش به داشتن همين بدنه اجتماعي است.
حرف ما اين است كه برخورد صفر و صدي با موضوع چه از جانب حاكميت و چه از جانب ما به عنوان اصلاحطلب امري غلط است. بالاخره طيفي از اصلاحطلبان ولو بهزعم من، نمايندگان روايت حداقلي از اصلاحطلبي كه برخي دوستان آن را قبول ندارند و ميگويند كه ما نمايندگان اصلاحطلبي ناب هستيم ولي بر اساس مفروض من، با راهيافتن اين نمايندگان حداقلي از اصلاحات به مجلس آيا گشايشي در زمينههايي چون ايجاد چندصدايي در اداره كشور در قياس با گذشته اتفاق افتاده است يا خير؟
اين منطق صفر و صدي به عقيده من صحيح نيست. ما را تا زماني به هيچ جا راه نميدادند ولي ناگهان كوره راهي پيدا كردهايم و قصد داريم با سرعت 120 كيلومتر در ساعت حركت كنيم؟ معلوم است كه نميشود. عرض من اين است كه اين مجلس در مقايسه با مجالس هفتم، هشتم و نهم، صداي غالب، صداي دفاع از حقوق ملت بود يا نبود؟ در مجالس قبل نه تنها اوضاع به اين شكل نبود، بلكه صداي غالب صداي بستن هر صداي متفاوتي بود اما در اين بين مجلس دهمي با روزنهاي كه باز شد بر سر كار آمد كه صداي غالب در آن با وجود اينكه اصلاحطلبان در آن اكثريت كمي نيستند ولي اكثريت تاثيرگذار محسوب ميشوند، صداي دفاع از حقوق ملت است.
اما همچنان برخي معتقدند كه مطالبات مردم به نتيجه مطلوب نرسيده است. پاسختان به اين افراد چيست؟
شنيده شدن همين صدا مهم است. يك زماني است كه من در روزنامهام هستم و سرمقالهاي مينويسم و تحليل و انتقادم را مطرح ميكنم، آن زمان ميگويند كه اين نويسنده صرفا مدير مسوول يك روزنامه است ولي يك زماني است كه من از تريبون مجلس شوراي اسلامي كه تريبوني رسمي و جهاني محسوب ميشود، حرفم را ميزنم و خواسته ملت را مطرح ميكنم، اينها با هم متفاوت است. بايد به اين موضوع توجه ويژه شود، چرا كه به عقيده من دستاورد بسيار بزرگي محسوب ميشود اما در اين بين يك سوال ايجاد ميشود، آن هم اينكه چرا صداهايي كه امروز شنيده ميشود، به اصطلاح بولد نميشود؟ پاسخ من به اين سوال اين است كه چون فضاي جامعه امروز آنچنان پلورال شده و چندصدايي در كشور ايجاد شده است و صداهاي متنوعي شنيده ميشود كه اين صداها و صحبتها ديگر شنيده نميشود وگرنه اين صداها اگر برگردد در ظرف زماني مجلس ششم مطرح شود، به مراتب صداهايي رساتر از ششمين دوره قوه مقننه خواهد بود. دليل اينكه در آن زمان اين صداها در آن بعد و اندازه شنيده ميشد، اين بود كه فضاي جامعه آن زمان به اين شكل به سمت تكثرگرايي نرفته بود امروز سطح انتظارات مردم به مراتب در قياس با مجلس ششم ارتقا يافتهتر است پس بپذيريم كه مجلس دهم با مجلسي چون مجلس نهم، تفاوتهاي بنيادين دارد. اگر اين موضوع را بپذيريم، همزمان بايد بپذيريم كه به واسطه مجلس دهم و افراد حاضر در آنكه در بيرون بر سرشان ميكوبند كه اينها افرادي ناشناخته و دسته چندم محسوب ميشوند، فرصتي براي اصلاحطلبان به واسطه حضور همين افراد در مجلس فراهم شده و رهگذري براي عبور باز شده است. حرف ما اين است كه بايد اين مسائل را پذيرفت و تفاوتها را ديد.
حصر با اقدامات مجلس ششمي رفع نميشود.
نه ماموريت روحاني اين بوده كه نقش خاتمي دوم را ايفا كند و نه ماموريت ما اين بود كه نقش يك مجلس ششمي را ايفا كنيم.
ماموريت ما اين بود كه با حاكميت تعامل كرده و روزنهاي كه براي ورود اصلاحطلبان به حاكميت باز شده را به يك دروازه تبديل كنيم.
نطق اصلاحطلبانه فراكسيون اميد به مراتب بيشتر از حد انتظار بوده همانطور كه مواضع اصلاحطلبانه اعضاي اين فراكسيون هم فراتر از حد انتظار بوده است.
فراكسيون اميد به عنوان نماينده اصلاحطلبان در مجلس قطعا بايد به موضوع رفع حصر كمك ميكرد اما نه با فرياد زدن، شو به راه انداختن، كار روزنامهاي و رسانهاي كردن و قهرمانسازي به نام اين محبوسين، بلكه ما بايد كار واقعي ميكرديم.
كارآمدي جمهوري اسلامي در گروي سرزندگي جريان اصلاحطلبي است.