برخيز و اول بكش (244)
فصل بيست و چهارم
«فقط يك كليد، خاموش
و روشن»- ياسين در مقابل عرفات
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
ياسين در اواخر دهه 1960 و اوايل دهه 1970 در تلاش براي آنكه يك نهضتي با رهبري خودش بر مبناي ارزشهاي اسلامي بسازد، اقدام به برپايي مساجد و موسسات آموزشي اسلامي و نيز شبكههايي از رفاه و همياري اجتماعي كرد. ياسين، يك مرد ضعيف و لاغر با صدايي رسا كه به خاطر تصادفي كه در دوران كودكياش رخ داده بود از ويلچر استفاده ميكرد و به شكل يك مصلح اجتماعي ظاهر شده بود كه در غزه كارهاي خداپسندانه ميكرد. يقينا شينبت هم تصور ميكرد كه او خطري براي اسراييل نيست.
در حقيقت، بسياري از ماموران شينبت، ياسين را دوست داشتند. او برخلاف ساف، فعاليتهايش را پنهان نميكرد و حتي هرگاه كه مقامات اسراييلي از او درخواست ملاقات ميكردند با آنها مكالمه طولاني ميداشت. يك افسر شينبت كه در آن زمان با نام رمز ارسطو در پست غزه خدمت ميكرد به ياد ميآورد كه «او يك حراف عالي بود با دانش وسيع درباره تاريخ صهيونيست و سياستهاي اسراييل؛ ذهن تند و تيزي داشت و خيلي باصفا بود. او از تروريستهاي ساف كه ما عادت به بازجويي آنها داشتيم خيلي متفاوت بود.» با توجه به حمايتهايي كه عرفات از تروريستها ميكرد و در جهان هم در پي به رسميت شناخته شدن بود براي اسراييل بهترين راه اين بود كه ياسين را رها كند. آمون ليپكين شاهك، سرپرست آمان در اواخر دهه 1980 گفت: «به ضرس قاطع شينبت جهاديها را بزرگ كرد.» آمي آيالون، سرپرست شينبت در دهه 1990 گفت: «يكي از فاكتورهايي كه عناصر اسلامگرايي را حمايت كرد، آژانس بود. طرز تفكر ما اين بود كه براي مقابله با نهضت ملي فلسطيني ساف، اسلام را تشويق كنيم كه عنصر مليگرايي ندارد، حداقل اينكه ما در آن زمان به آن اعتقاد داشتيم.» اميد اين بود كه اين روحاني مسلمان، با توجه به فعاليتهاي اجتماعي كه در پيشدبستاني، درمانگاهها، مراكز جوانان و مساجد داشت، حمايتها را از فتح بيرون بياورد و عرفات را ضعيف كند.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است نه اعتقاد مترجم و روزنامه