درنگي بر جهان قاسم هاشمينژاد
شاعر سعادتمند
قاسم آهنينجان
سابقه شاعري قاسم هاشمينژاد به ۵۰ الي
۵۵ سال پيش برميگردد. او هيچگونه حضور در جمع شاعران «شعر ديگر» نداشت؛ آنطور كه الهي، ناجي، اردبيلي، شجاعي و ديگران معمولا در جمعها كنار هم بودند. با اين حال بهزعم من در تقسيمبنديها قطعا شاعر شعر ديگر محسوب ميشوند. شعر هاشمينژاد اولينبار توسط منوچهر آتشي در مجله تماشا همزمان با معرفي «موج ناب» چاپ و مطرح شد. بهزعم آتشي، هاشمينژاد ميتوانست شاعر موج ناب باشد؛ در حالي كه معتقدم آتشي اشتباه كرد. هاشمينژاد هيچگونه آشنايي با موج ناب هم نداشت، چون هنوز شاعران موج ناب نه كتابي داشتند و نه به آن معنا معرفي شده بودند، بنابراين دقيقا برعكس است و قاسم هاشمينژاد موج ناب را تحتتاثير قرار داده است. موج نابيها هرگز به آن مرحله نرسيدند كه شعري در سطح شعر هاشمينژاد بگويند يا حتي به شعر او نزديك شوند. شعر هاشمينژاد، شعر متفاوتي بود؛ نه تنها نسبت به آثار موج ناب بلكه حتي در قياس با وجه غالب شاعران شعر ديگر. اين تفاوت به باور من به زبان تغزلي شعر او برميگشت و اين، وجه تمايز شعر او از شعر شاعراني مانند اسلامپور، چالنگي، شجاعي و... بود. در ميان شاعراني كه از هاشمينژاد تاثير گرفتند، ميتوانم از هرمز عليپور و سيدعلي صالحي نام ببرم. اين دو شاعر هم از نگاه و بهويژه زبان هاشمينژاد متاثر شدند. نگاهي برخوردار از لطافتي كارآمد براي شعر و زباني كه به محاوره نزديك شود اما هرگز به دام آن نميافتد. ما نميتوانيم از شعر قاسم هاشمينژاد حرف بزنيم بيآنكه به دامنه فعاليتش اشاره كنيم. شعر او با ساير فعاليتهايش مرتبط است. شعر هاشمينژاد بر قسمتي از فرهنگ ترجمه ما، چه ترجمههاي خودش و چه ديگران، تاثيرگذار بود. من از آقاي دكتر صالح حسيني شنيدم كه «كتاب ايوب» را كتابي با ترجمه رشكبرانگيز و شاعرانه خواندند. هاشمينژاد در ترجمههايش ضمن اينكه سعي ميكرد به متن اصلي نزديك باشد، متن اصلي را هم به شعر خود نزديك ميكرد. اين ويژگي آميخته با شعر در داستان بلند «خيرالنسا» نيز كه براساس زندگي مادربزرگش آن را نوشته، مشهود است. خيرالنسا از نظر من يكي از بهترين كتابهاي ادبيات داستاني ماست كه متاسفانه درقبال ارزشهاي آن سكوت شد. لحن معنوي داستان و توصيف شخصيتها در اين اثر با نثر شاعرانه هاشمينژاد گره خورده و به نثري پهلو ميزند كه مثلا عطار در تذكرهالاوليا رقم زده است. در مجموع بر اين باورم كه قاسم هاشمينژاد يكي از چهرههاي بسيار تاثيرگذار ادبيات ايران ميتواند باشد. علت اين تاثيرگذاري را در دو چيز ميدانم؛ يكي متفاوت بودنش و ديگري روان بودن نوشتهها اعم از شعر و نثرش. آثار او در زبان مخاطبش بهراحتي ميچرخد. اين درحالي است كه هرگز قاسم هاشمينژاد به سادهنويسي و سادهانگاري براي جذب مخاطب رو نكرد. خواننده، شعر هاشمينژاد را بخشي از وجود خود ميداند و با شعر او همراهي ميكند. اين، سعادت كمي براي شاعر نيست.