مستندهاي حياتوحش و در بعد گستردهتر آن محيطزيست، پنجرههاي خارقالعادهاي بر دنياي ناشناخته طبيعت هستند اما آيا اين تصاوير رويايي در ظرف سالهاي اخير توانستهاند زخمهاي ناشي از تاثيرات منفي انسان بر طبيعت را تسكين ببخشند؟
روزنامه اعتماد براي پاسخگويي به اين سوال و بررسي وضعيت مستندهاي محيطزيست در كشور سراغ فتحالله اميري رفته. چند سالي است كه هر بار اسم مستند محيطزيست و حياتوحش به ميان ميآيد، نام فتحالله اميري هم شنيده ميشود. «در جستوجوي پلنگ ايراني»، از نامآشناترين مستندهاي محيطزيستي توليد صداوسيماي مازندران، به كارگرداني فتحالله اميري است كه بارها هم در تلويزيون پخش شده است. «حيات در رگهاي سرد» و «تنهاوش» هم از كارهاي ديگر اين مستندساز و همكارانش بوده كه به نوبه خود در جذب مخاطب موفق ظاهر شدهاند. اما بدون شك يكي از تاثيرگذارترين مستندهاي حوزه حياتوحش در سالهاي اخير فيلم «در قلمرو افعي دم عنكبوتي» است، چراكه جداي از جذب مخاطب داخلي و خارجي توانسته بر حفاظت يكي از منحصربهفردترين و شاخصترين گونههاي جانوري كشورمان آن هم در زيستگاه طبيعياش موثر واقع شود. اين فيلم يكي از جديدترين مستندهاي موسسه تصوير حياتوحش است كه نه تنها جايزه بهترين فيلم از نگاه مخاطبان جشنواره سينماحقيقت را به خود اختصاص داده بلكه در عين حال موفق به كسب تنديس پانداي جشنواره وايلداسكرين (مشهور به اسكار سبز) شده و ضمنا در هر دو جشنواره محيطزيستي آلمان هم كانديداي جايزه بوده است. گفتوگوي «اعتماد» را با كارگردان اين فيلم در ادامه ميخوانيد.
چرا مستندسازي حياتوحش را انتخاب كرديد؟
من متولد سيروان ايلام هستم و تا ۷ سالگي هم در آنجا زندگي ميكردم. يكي از ويژگيهاي خاص ايلام، طبيعت آن است. من هر وقت كه به ايلام سفر ميكردم، به طبيعت ميرفتم و معمولا زياد خانه نميماندم. حدود سال ۱۳۸۳ بود، تازه يك Handycam گرفته بودم، شبي به همراه برادر و برادرزادهام درصدد برآمديم كه از شغالهاي منطقه فيلمبرداري كنيم. ناگهان با يك كفتار مواجه شديم، در آن زمان اطلاعاتمان خيلي زياد نبود و حتي نميدانستم كه ايران كفتار دارد. فيلمبرداري از آن كفتار براي من خيلي تاثيرگذار بود.
بعد از آن هم زماني كه دانشجوي كارگرداني بودم، يكبار از گاوي فيلمبرداري ميكردم، گوساله آن گاو مرده به دنيا آمد. به پيشنهاد يكي از دوستان آن گوساله مرده را شب در گوشهاي از روستا گذاشتم و تا صبح سرپا منتظر بودم كه ببينم چه اتفاقي ميافتد. خاطرم هست كه يك پروژكتور بزرگ روي لاشه انداخته و تا صبح شاهد حضور گرگها و شغالها بودم. همه اينها گذشت تا روزي كه به خودم آمدم و ديدم چقدر در اين كار غرق شدهام. اما از كارم واقعا راضي هستم و واقعا خوشحالم كه اين كار را انتخاب كردهام.
هر ساله چه تعداد مستند محيطزيستي ساخته ميشود و نسبت به قبل چه تغييري داشته؟
اگر منظورتان مستندهاي حوزه حياتوحش است،
هر ساله ۲ الي ۳ مورد مستند حياتوحش در كشور ساخته ميشود و اگر بخواهيم صادقانه صحبت كنيم، اين رقم واقعا ناچيز و اندك است.
يك دليل اين مساله، شايد سخت بودن روند و پروسه كار است اما براي تيم ما در موسسه تصوير حياتوحش، اين كار به آن شكل سخت نيست حال آنكه خودمان به اين نتيجه رسيدهايم كه موضوع رابطه انسان و طبيعت، ظاهرا تاثير بيشتري بر حفاظت از محيطزيست دارد كه البته اين هم نظر شخصي تيم ماست.
واقعيت اين است كه در كار حفاظت از محيطزيست، نقش انسان هميشه پررنگ است. ما در كارهاي اخير خودمان روي موضوعاتي مانند نقش مردم محلي و محيطبانان بر حفاظت از حياتوحش تاكيد كرديم و خوشبختانه بازخورد خوبي هم از جانب مردم گرفتيم از جمله آنها ميتوانم به برخي آثار كه با كارگرداني مشترك با نيما عسگري توليد شدهاند، اشاره كنم؛ «محيطبان و پلنگ»، «هوبره» و «قرقبان.» از سوي ديگر نبايد فراموش كنيم كه ما با مطرحترين فيلمسازان و مستندسازان دنيا در رقابت هستيم. ديدگاه همه مستندسازان اين است كه كارشان برد بينالمللي داشته باشد اما اگر ما يك سال تمام زمان بگذاريم و در بيابانهاي پارك ملي توران بگرديم، ممكن است كه تنها يك لانگشات از يوزپلنگ بگيريم. بديهي است كه نميتوانيم يك صحنه شكار فولفريم از حيواني مثل يوزپلنگ داشته باشيم. اما چرا؟ يك دليلش اين است كه در جايي مانند پارك ملي توران، ممكن است تنها ۵ يوز داشته باشيم و در وسعتي مشابه در آفريقا، چندصد يوز وجود دارد. يك دليل ديگرش هم اين است كه رفتار حياتوحش در ايران، به نوعي انسانگريز است، يعني شما نميتوانيد به راحتي به يك حيوان وحشي مثل فرضا يك گوشتخوار يا حتي يك حيوان علفخوار كه طعمه آن گوشتخوار است، نزديك شويد چه برسد به اينكه بخواهيد فيلم لحظه شكار هم بگيريد.
در نتيجه ما به اين جمعبندي رسيدهايم كه كار روي گونههاي حياتوحش ايران، كار راحتي نيست. درست است كه در مورد برخي گونهها، كار به نسبت آسان است مثل كاري كه ما در مورد «حيات در رگهاي سرد» انجام داديم، در آن مورد خاص به دليل
تحت كنترلتر بودن خزندگان، تاحدودي ممكن بود كه به سوژه نزديك شويم اما باز هم در مجموع رفتن به سمت رفتارشناسي حيوانات وحشي كار پرريسكي است، چراكه يك مستندساز خبره حياتوحش در خارج از كشور صحنه شكار را با يك دوربين 4K در هزار فريم ميگيرد و ما مجبوريم همان را مثلا با يك دوربين معمولي Handycam يا در حالت بهتر با يك 4K حداكثر ۶۰ فريم بگيريم.
اينها تنها موارد فني كار است اما از طرف ديگر هم تصويربرداران حياتوحش حرفهاي، دورههاي خاصي را ميگذرانند كه ما متاسفانه در آن بخش هم نميتوانيم خيلي مدعي باشيم.
در بخش مستندهاي محيطزيستي با ديد كليتر وضعيت چگونه است؟
يكسري فيلمهاي مستند هستند كه جداي از آن موضوع انسان و محيطزيست كه مطرح كردم بهطور خاص روي محيطزيست تاكيد دارند مانند مستندي كه در مورد خشك شدن درياچه اروميه ساخته شد. فيلمهاي مستند از اين دست خيلي بيشتر ساخته ميشود، چراكه از نظر توليد به نسبت راحتتر است.
از نظر محتوايي چطور؟ آيا فيلمهاي مستندي كه توسط شما ساخته شدهاند، در فرهنگسازي حفاظت از محيطزيست موثر بودهاند؟
تجربه خودم را ميگويم، از نظر من يكي از تاثيرگذارترين فيلمهايي كه در زمينه حياتوحش ساخته شده، فيلم «در جستوجوي پلنگ ايراني» ساخته سال ۱۳۹۰ است، چون در آن زمان خيلي پيگير موضوع بودم. خاطرم هست كه وقتي يك پلنگ به هر دليل در هر نقطه از كشور تلف ميشد، هيچگاه آنقدرها كه بايد رسانهاي نميشد يا دستكم اينكه در اخبار به آن اشاره نميشد ولي چون اين فيلم نخستين فيلم محيطزيستي بود و ضمنا برنده سيمرغ بلورين بهترين فيلم مستند از سيامين جشنواره بينالمللي فيلم فجر شد و بارها هم در تلويزيون به نمايش گذاشته شد، توانست مخاطب لازم را جذب كند و پس از آن ما شاهد بوديم كه مرگ هر پلنگ به سرعت در اخبار و رسانهها پخش ميشد. اين چون يك تجربه شخصي است و من بارها با آن برخورد داشتهام، ميتوانم
به صراحت بگويم كه تاثيرگذار است و برايم جالب بوده كه اكثر مردم در اقصي نقاط ايران اين فيلم را ديدهاند و تاثير هم گرفتهاند.
فيلم حيات در رگهاي سرد شما هم ظاهرا از نظر تاثيرگذاري بازخورد خوبي داشته؟
بله، اين فيلم را هم چند شبكه بينالمللي خريدند و پخش كردند كه باعث شد تعداد زيادي گردشگر بخواهند براي ديدن افعي دمعنكبوتي به ايلام سفر كنند، حتي خود پروفسور استيون اندرسون، يكي از شناختهشدهترين خزندهشناسان دنيا، هم براي ديدن اين منطقه از ايلام به كشور ما سفر كردند.
جداي از اين فيلم بايد اشاره كنم كه ما يكسري فيلم در مورد افراد هم ساختيم، به عنوان مثال فيلم از محيطباناني ساختيم كه زحمت ميكشيدند اما اصلا ديده نميشدند. اين فيلمها در كار آنها هم تاثيرگذار بودند. اين ديده شدن نهتنها روي زندگي افراد بلكه روي كاري هم كه انجام ميدهند، تاثير داشته و شنيدهام كه به آنها انرژي فراواني هم داده است.
بنابراين ميشود اينطور گفت كه انتخاب سوژه حتي در بخش انساني هم بسيار مهم است؟
بله، قطعا همينطور است. ما در مورد سوژهاي كه قرار است در فيلمهايمان به آن بپردازيم، بسيار حساس هستيم، حال اگر اين سوژه يك انسان باشد، بايد اين قطعيت حاصل شود كه آيا اين فرد، انسان مثبتي است يا عاشق كارش است يا نه؟ اگر جايي فكر كنيم كه اين فرد خاص در حال فيلم بازي كردن است يا آنطور كه بايد عاشق كارش نيست، هيچوقت فيلم را تمام نميكنيم.
يك مثال بزنيد.
ما در فيلم «در قلمروي دمعنكبوتي» با يك جوان ايلامي به نام محمود منصوري آشنا شديم. اين فيلم داستان جستوجو و يافتن افعي دمعنكبوتي و كشف استعداد يك جوان روستايي است كه درنهايت هم موفق شد تا صحنه شكار افعي دمعنكبوتي را ثبت كند. اين پسر جوان كه در توليد اين فيلم خيلي به ما كمك كرد، بعدها توسط ديويد اتنبرو به انگلستان دعوت شد. ديويد اتنبرو، يك طبيعتشناس و شخصيت تلويزيوني است كه از او گاهي با عنوان مستندساز قرن طبيعت هم ياد ميشود.
محمود بعدها براي ما تعريف كرد كه چون هيچگونه آشنايي با اين گونه خاص جانوري نداشته، آن را مضر تلقي ميكرده و حتي برخي از اين مارها را هم در گذشته كشته بود، مردم آن منطقه هم قبلا اين مارها را ميكشتند، چراكه آشنايي با اهميت آنها نداشتند.
افعي دمعنكبوتي يك گونه مار روزفعال است كه در اين منطقه اغلب در دسترس مردم است، بنابراين كشته شدن آن توسط مردمي كه هيچ شناختي از اهميت اين حيوان نداشتهاند، چيز عجيبي نيست اما الان در آن منطقه حتي يك مورد افعي هم كشته نميشود.
اين جوان هم در حال حاضر تبديل به يك حافظ محيطزيست و هميار شده كه بخشي از آن به دليل فيلم مستندي است كه ما ساختيم، اما بخش مهمتر داستان به نظر من اين است كه اين فرصتها و استعدادها را سازمان محيطزيست بايد استفاده كنند.
«حيات در رگهاي سرد» هم موفق به دريافت چندين جايزه بينالمللي شد، از نظر خودتان كداميك از اين دو فيلم تاثيرگذارتر بوده؟
«حيات در رگهاي سرد» صرفا در مورد خزندههاست و بهترين فيلم جشنواره سينماحقيقت هم شد. اما «در قلمروي افعي دمعنكبوتي»، بهترين فيلم از ديدگاه تماشاگران شناخته شد.
ما اين دو فيلم را به واسطه تماسي تلفني كه از مهندس ابدالي معاون اداره محيطزيست ايلام داشتيم، كار كرديم. در آن زمان آقايي به اسم بهزاد فتحينيا به ما معرفي شد. ايشان مشخصات افعي دمعنكبوتي را براي من توصيف كردند، اما واقعيتش اين است كه اول براي خود من پذيرش اينكه چنين ماري وجود داشته باشد، سخت بود تا اينكه ايشان يك فيلم از دم اين مار براي من فرستادند. ديدن اين فيلم باعث شد كه فيلم «حيات در رگهاي سرد» ساخته شود.
از دل اين فيلم هم بود كه ما به جستوجوي افعي دمعنكبوتي پرداختيم تا اينكه با جوان ايلامي آشنا شديم و داستان آن فيلم هم كامل همانطور كه بود، به تصوير كشيده شد.
فيلم اول «حيات در رگهاي سرد» در ايران خيلي موفق بود و توانست عنوان بهترين فيلم جشنواره سينماحقيقت، بهترين فيلم جشنواره فيلم رشد، بهترين فيلم انجمن منتقدان ايران، بهترين فيلم كوتاه تهران و بهترين فيلم جشنواره فيلمهاي علمي اهواز را به خود اختصاص دهد حتي در جشنواره فيلم فجر هم كانديدا بود. اين فيلم فروش بينالمللي خوبي داشت و در تلويزيونهاي خيلي از كشورها ازجمله ژاپن، فرانسه، اسپانيا، سوييس، تركيه و چين هم نمايش داده شد.
اما «در قلمرو دمعنكبوتي» يك جايزه خيلي مهم دريافت كرد و آن هم اين بود كه معتبرترين جشنواره فيلم حياتوحش دنيا
(Wildscreen Festival of Bristol) كه به اسكار سبز مشهور است، آن را كانديداي دريافت جايزه كرد. اين فيلم در اين جشنواره به عنوان بهترين فيلم با موضوع انسان و طبيعت شناخته شد. اين جايزه و جايزه جشنواره سينماحقيقت براي من به شخصه خيلي مهم بودند، چراكه اين اولينباري بود كه در جشنواره سينماحقيقت از مردم نظرسنجي ميشد و تازه آن زمان بود كه فهميدم مردم فيلمهاي من را دوست دارند. آن زمان ۸۰ فيلم در جشنواره بود و اين فيلم از ديدگاه تماشاچيان به عنوان بهترين فيلم شناخته شد.
واقعيتش اين است كه من كاري را كه به آن علاقه دارم، انجام ميدهم و زندگيام از اين راه ميگذرد اما ديدگاه اصلي من و همكارانم از جمله نيما عسگري و مهدي نورمحمدي هميشه برمبناي حفاظت از محيطزيست بوده است. اين مهمترين و اصليترين نقطه مثبت اين كار است، اما نقطه منفي آن هم اين است كه با وجود اينكه بسيار تلاش ميكنيم اما درآمدمان از مستندسازي محيطزيست واقعا پايين است. فكر ميكنم براي خيليها در محيطزيست نميشود گفت كه اصلا پولي در كار هست، خيلي از محيطزيستيها اين كار را به واسطه عشق و علاقهشان انجام ميدهند، اما اميدوارم كه اين مشكلات هم روزي حل شود و بتوانيم بهتر و زيباتر آنچه را كه از ميراث طبيعي داريم در معرض نمايش عمومي بگذاريم.
هر ساله ۲ تا ۳ مورد مستند حياتوحش در كشور ساخته ميشود و اگر بخواهيم صادقانه صحبت كنيم، اين رقم واقعا ناچيز و اندك است. يك دليل اين مساله، شايد سخت بودن روند و پروسه كار است اما براي تيم ما در موسسه تصوير حياتوحش، اين كار به آن شكل سخت نيست حال آنكه خودمان به اين نتيجه رسيدهايم كه موضوع رابطه انسان و طبيعت، ظاهرا تاثير بيشتري بر حفاظت از محيطزيست دارد كه البته اين هم نظر شخصي تيم ماست
نبايد فراموش كنيم كه ما با مطرحترين فيلمسازان و مستندسازان دنيا در رقابت هستيم، ديدگاه همه مستندسازان اين است كه كارشان برد بينالمللي داشته باشد اما اگر ما يك سال تمام زمان بگذاريم و در بيابانهاي پارك ملي توران بگرديم، ممكن است كه تنها يك لانگشات از يوزپلنگ بگيريم. بديهي است كه نميتوانيم يك صحنه شكار فولفريم از حيواني مثل يوزپلنگ داشته باشيم