روايت كمال تبريزي از اشغال سفارت امريكا:
اصلا بنا نبود دانشجويان در سفارت بمانند
«13 آبان 58» روزي كه براي هميشه در تاريخ ايران به ويژه رابطه ايران و امريكا به ثبت رسيد. با اينكه 40 سال از آن روز ميگذرد اما هنوز روايات متفاوتي از آن مقطع و از آن روز خاص نقل ميشود. البته در اين ميان بيشتر سياستمداران بودهاند كه راوي آن اتفاقات بودند اما اين بار كمال تبريزي، كارگردان سينما از آن روز ميگويد. كسي كه خودش هم به همراه دانشجويان وارد سفارت شده بود تا فيلم و تصوير بگيرد. آن طور كه او به خبرآنلاين گفته، تمام آن تصاوير و فيلمهايي كه شايد ميتواند گوياي خيلي از جزييات باشد در اختيار صداوسيما قرار ميدهد و هيچ نسخهاي براي خود كنار نميگذارد، موضوعي كه آن را يكي از اشتباهات خود معرفي ميكند. او شروع ماجراي اشغال سفارت را اينگونه تعريف ميكند:«ماجرا از اين قرار بود در آن دوره كه شاه به امريكا رفته بود و امريكاييها او را پس نميدادند و همه داراييهاي ايران را هم بلوكه كرده بودند، عصبانيت و حرص و جوش عجيبي در جامعه ايجاد شده بود. در چنين شرايطي بود كه عدهاي از دانشجويان دانشگاههاي مختلف اعم از صنعتي، پليتكنيك، تهران و بسياري از دانشگاههاي معروف در قالب انجمنهاي اسلامي ايدهاي را طراحي كردند كه در روز ۱۳ آبان سفارت امريكا را اشغال كنند.»
شايد بارها و بارها ماجراي نقش احمدينژاد در جريان اشغال سفارت را شنيدهايم اما تبريزي ميگويد، انجمن اسلامي دانشگاه علم و صنعت كه احمدينژاد عضو آن بود، همراهي نكرد و همين طور به مخالفت ضرغامي با اين اشغال سفارت اشاره ميكند؛ موضوعي كه البته براي نخستين بار نبود كه مطرح ميشد. او ميگويد:«البته در اين ماجرا تنها دانشگاهي كه همراهي نكرد، دانشگاه علم و صنعت بود كه آقاي احمدينژاد در انجمن اسلامي آن دانشگاه بود زيرا آنها بر اين باور بودند كه بايد از سفارت شوروي شروع كنيم. البته آقاي عزتالله ضرغامي هم با اينكه جزو بچههاي پليتكنيك بود، مخالف اين حركت بود و ميگفت اين كار درست نيست و حاضر به شركت در ماجراي اشغال سفارت نشد.» در اين روايتها همچنين بارها درباره نقش ميردامادي، بيطرف و... شنيدهايم اما صحبتهاي تبريزي آنجا جالب ميشود كه ميگويد:«توضيحاتي كه قبل از رفتن به سفارت به دانشجويان ارايه ميشد از اين قرار بود كه براي اشغال سفارت از خيابان طالقاني حركت و به سمت سفارت ميرويم به آنجا كه رسيديم از ديوار بالا ميرويم، قفل و زنجير سفارت را با قفلشكن ميشكنيم، وارد سفارت ميشويم، احتمالا به دليل مقاومتها درگيريهايي ميشود زيرا تفنگداران دريايي آنجا مستقر هستند كه احتمالا شليك و تيراندازي ميكنند، يك عدهاي از بچهها شهيد ميشوند و ما شهدا را روي دست برميداريم و ميگوييم اين سند جنايت امريكاست و از سفارت بيرون ميآييم و تمام.»
هر چند آن طور كه تبريزي ميگويد، برنامهريزي به شكلي بود كه چند شهيد در اين راه داشته باشند اما مقاومت نكردن طرف مقابل مايه تعجبشان ميشود و اين موضوع تقريبا منتفي ميشود. او درباره ورود خودش به اين ماجرا نيز ميگويد:«روزي آقاي محمد هاشمي همسر خانم دكتر ابتكار كه البته در آن زمان هنوز ازدواج نكرده بودند و در ماجراي سفارت با هم آشنا شدند و از بچههاي شيمي پليتكنيك بود و من هم آنجا مهندسي راه و ساختمان ميخواندم به من گفت در روز ۱۳ آبان با دوربين عكاسي و فيلمبرداري در دانشگاه حاضر باش؛ تا روز ۱۳ آبان من از ماجرا هيچ اطلاعي نداشتم؛ بر اساس قرار قبلي من ساعت ۷ صبح روز ۱۳ آبان در دانشگاه پليتكنيك حاضر شدم و با جمعيت زيادي از دانشجويان دختر و پسر روبهرو شدم كه در محوطه بالاي سلف تجمع كرده بودند و فردي پاي تخته نقشه سفارت را كشيده و جزيياتي را درباره اشغال سفارت توضيح ميداد، من آنجا تازه متوجه شدم كه دانشجويان در جريان راهپيمايي ۱۳ آبان قصد ورود به سفارت امريكا را دارند و وظيفه فيلم و عكس هم بر عهده ماست. اصلا بنا نبود دانشجويان در سفارت بمانند.» او ميگويد:«من اصلا سياسي نبودم و دوست هم نداشتم، ما در گروه فيلم و عكس بوديم كه اگر ما نبوديم امروز تقريبا هيچ سند و فيلم و عكسي از اشغال سفارت وجود نداشت. همه صحنهها را فيلم و عكس گرفتيم اما اسناد آن در اختيار ما نيست و نميدانم با آنها چه كردند. امروز تمام فيلمهايي كه از اشغال سفارت امريكا ميبينيد، نتيجه كار من و آقاي حاجميري است، تمام ظرفيت تصويري لحظه اشغال سفارت امريكا همه در اختيار ما بود اما متاسفانه با يك اشتباه همه را در اختيار صدا و سيماي وقت قرار داديم، فكر كنيد كه آن فيلمها چقدر ارزشمند است.»
اينكه گفته ميشد در آن مقطع تصاويري از تلويزيون پخش ميشد كه نشان ميداد، گروگانها در حال خوردن غذا يا استراحت هستند، موضوعي بود كه تبريزي هم به آن اشاره ميكند و ميگويد:«فضا هم به شكلي بود كه گروگانها در فضاي اتاق آزاد بودند و اينگونه نبود كه گروگانها دست بسته باشند بلكه با دانشجوها تخته نرد بازي ميكردند، كتابهاي دكتر شريعتي را ميخواندند مثلا يكي از دانشجويان را به خاطر دارم كه براي يكي ازگروگانها كتاب دكتر شريعتي را ميخواند و تحليل ميكرد.»