آينده براي فرنگيكاران ايران است
صدرالدين كاظمي
كشتي فرنگي ايران در مسابقات جهاني نورسلطان «نور» داشت، «روح» داشت، « جان» داشت، «نفس» داشت. نفسكش ميطلبيد. زنده و بانشاط بود. چابك و سبكبال بود. شور و عشق و انگيزه داشت و مملو و سرشار از توانمندي و استعداد و خواستن بود. براي تيمي كه در سرازيريهاي سقوط، نفسبريده بود و نفسنفسزنان، با چشماني از حدقه بيرونزده، در برزخ شك و ايمان، يا يأس و اميد به سربالاييهاي صعبالعبور صعود مينگريست، فقط داروي شفابخش «روح و عشق و ايمان» ميتوانست ريههاي پاك و جوان نسل نوي كشتي فرنگي را آكنده از اكسيژن پيروزي و سربلندي كند و آنان را چون كودكي كه ماه را ميبويد از نردبان عشق، به سوي مهماني دنيا ببرد و به بام ملكوت افتخار برساند. منتخبان «محمدبنا» كه روح و عشق و شور و انگيزه داشتند، دير يا زود راه خود را تا آن بام بلند و به ظاهر بعيد پيدا خواهند كرد. اگر باور نداريد، به چشمهاي مشتاق «محمد هادي ساروي» 21 ساله كه ظاهرا بيمدال از نور سلطان به ايران بازگشت نگاه كنيد؛ آيا رنگ يك مدال المپيكي، يا تصوير روشن ديگري از يك قاسم رضايي ديگر را در عمق چشمهايش پيدا نميكنيد؟ به سينه پرنفس عليرضا نجاتي21 ساله نگاه كنيد آيا يك اميد نوروزي ديگر، يا حتي يك حميد سوريان ديگر به ذهنتان متبادر نميشود؟ آيا اگر به جاي آن مدال برنز با ارزش، مدال طلا بر سينهاش مينشست تعجب ميكرديد؟ به قلب پر تپش «ميثم دلخاني» 21ساله و مبارزههاي نفسگيرش با نفرات دوم و سوم جهان نزديك شويد؛ آيا صداي ضربان يك مدال جهاني را نميشنويد؟ حتي اگر به نفسهاي گرم محمد امين كاويانينژاد و پويا ناصرپور و... هم گوش كنيد صداي ضرب مدالهاي جهاني را خواهيد شنيد و اگر چشم بگردانيد و به گوشه گوشه اين مرز پر گهر نگاه كنيد و امين ميرزازاده، پويا دادمرز، محمدرضا گرايي، محمد مراد الياسي و ... را زير نظر بگيريد، مطمئنا باور خواهيد كرد، زودتر از هر زمان ديگري به ايوان چراغاني شده مهماني دنيا پا خواهيم گذاشت.