به احترام جعفريان
به همين دليل ناچار بودم، دروس دانشگاهي را به شكلي انتخاب كنم كه بيشترين واحدها در دو روز جمع شود تا بتوانم بقيه ايام هفته را در قم باشم و به دروس حوزه بپردازم. ترم دوم سال تحصيلي 65-64 بود كه هنگام انتخاب واحد متوجه شدم دو واحد درسي تاريخ اسلام كه جزو دروس عمومي آن موقع بود، ارايه شده، اما در روزي است كه با ايام حضورم در دانشگاه جور درنميآمد، از طرفي مطلع شدم، استاد اين درس شخصي به نام رسول جعفريان است و او نيز در قم ساكن است. وسوسه شدم، اين درس را بردارم و بعد بررسي كنم شايد بتوانم آن را در قم بگذرانم، اگر مقدور نبود، از خود جعفريان اجازه بگيرم تا برايم غيبت رد نكند.
در قم به همراه يكي از دوستان پرسوجو كرديم و منزل آقاي جعفريان را يافتيم، يادم نيست در كدام محله قم بود، اما خانه آجري كه نسبتا قديمي به نظر ميرسيد، با زيرزميني كه پنجرههاي كوچك به بيرون خانه داشت و به نظر ميآمد محل كار و مطالعه جعفريان است. به هر حال آن روز جعفريان را ديديم و گزارش علت حضور را داديم و كسب تكليف كرديم، جعفريان از اينكه خواستيم به دليل شرايط خاص در درس تاريخ اسلام حاضر نشويم و غيبت هم نخوريم، به شدت عصباني شد و گفت: غيبت شما را نميپذيرم و بايد در كلاس شركت كنيد يا آن را حدف كنيد! بعد از اين ديدار پرماجرا با دوستم كلي درباره جعفريان غيبت كرديم كه با ما همكاري نكرد و مجبور شدم درس تاريخ اسلام را حذف كنم. اين اتفاق باعث شد كه با نام جعفريان آشنا شوم، جالب اينجاست كه با استناد به شناسنامه، من متولد 1343 هستم و آنگونه كه اطلاع دارم، جعفريان هم از متولدان سال 43 است، اما نميدانم چگونه با تاخيرهايي كه من در ورود به دانشگاه داشتم، ايشان هم به لحاظ سني مسنتر ديده ميشدند و هم به لحاظ علمي جلوتر بودند و به طوري كه استاد من در دانشگاه و تاريخ اسلام بودند، استادي كه هيچ وقت قبول نكرد، غيرحضوري در كلاسش ثبتنام كنم و من هم مجبور شدم كه درس را حذف كنم و در ترم ديگري كه با ساير برنامههاي من تداخل نداشت، درس را با استاد ديگري بردارم. اين برخورد و خاطره باعث شد كه نام جعفريان برايم نام آشنايي شود تا پس از آن آثاري كه از او در حوزه تاريخ اسلام و تاريخ صفويه چاپ ميشد، بخوانم، اگرچه در آن زمان حس خاصي به آثارش نداشتم، اما به تدريج كه آثار جعفريان را تورق كردم و با گذشت زمان آثار بيشتري از او به چاپ ميرسيد، به شخصيت علمياش بيشتر پي بردم و آرامآرام جذب آثارش شدم. تا جايي كه به ياد دارم، برخي آثار متاخرش را چندين بار خواندهام و ميخوانم و جزو منابع تحقيقي و درس خودم قرار ميدهم. بسيار پيش آمده كه درباره مباحث تاريخي با استاد مشورت كنم، به مرور در حوزه و بعد از آنكه جعفريان به دانشگاه تهران منتقل شد، بيشتر با او آشنا و متوجه شدم كه با وجود اينكه به لحاظ ثبت در شناسنامه همسن هستيم، بيشتر و فراتر از يك همسن است؛ بسيار تلاش كردهاند و پيش افتادهاند. به ويژه در حوزه منبعشناسي و منابع تاريخي اطلاعات بسيار گستردهاي دارند، به همين دليل ارادتم بيشتر شد و سعي كردم كه رابطه دوستي برقرار كنم.
اكنون به دو دليل براي رسول جعفريان احترام قائل هستم؛
نخست به دليل جعفرياني كه براي معرفي و تدارك منابع تاريخي و دسترسي آسان و سهلالوصول كردن آنها كمك بزرگي به علوم انساني كشور كرده است. از ويژگيهاي رسول جعفريان است كه تلاش ميكند هر جا كه حضور دارد، منابع تاريخي را در اختيار عموم و در دسترس جويندگان قرار بدهد، يكي از شاهكارهايش كتابخانهاي است كه در قم تاسيس كرد كه مدتها از منابع غني آن استفاده كردم. يكي ديگر از نقاطي كه جعفريان در آن خدمت ماندگاري انجام داد و باقياتصالحات است، قرار دادن نسخههاي خطي و اسناد قديمي كتابخانه مجلس روي سايت است تا به جاي اينكه پژوهشگران در مسير كتابخانه معطل شوند، كتابها به راحتترين شكل ممكن در دسترس پژوهشگران قرار گيرد. من هر بار به اين منابع مراجعه كردم، جعفريان را دعا كردم و آرزو ميكنم ايده قرار دادن منابع و نسخ خطي روي سايتها گسترش يابد.وقتي رسول جعفريان به كتابخانه دانشگاه تهران آمد، باز هم تلاش كرد دو كار عمده را انجام دهد؛ يكي گردآوري منابع مهم و شناساندن آنها و ديگري تلاش در گذاشتن منابع روي سايت و دسترسي آسان به آنها.
بنابراين يكي از شاهكارهايش در واقع خدمات تكنيكي و حرفهاي تاريخي و پژوهشي است، كمك به كشف، مطالعه، جمعآوري و در دسترس قرار دادن منابع است كه كار بسيار مهمي است و آرزو ميكنم براي خدمت بزرگي كه جعفريان به جامعه علمي كرده است، از اجر معنوي و ثواب اخروي بسياري نيز بهرهمند شود.
دومين دليلي كه باعث ميشود براي رسول جعفريان احترام قائل شوم، به ديدگاههاي علمياش برميگردد، او فردي است تابع دليل به ويژه در چند وقت اخير كه به نظر ميآيد انقلابي در متد تاريخنگري و تاريخنگارياش پيدا شده و آن نگاه تكنيكي به تاريخ، منابع آن و استنباطهاي تاريخي است. به ويژه استفاده از تئوريهاي جديد در حوزه زبانشناسي و هرمنوتيك و منابع معرفتي ديگر براي كنار هم چيدن مستندات تاريخي و پر كردن خلأهاي بين اسناد موجود در يك واقعه است تا بتواند تفسير دقيقتري داشته باشد و اين خيلي مهم است و انقلابي در متدولوژي تاريخنگري و تاريخنگاري رسول جعفريان به چشم ميآيد و به نظرم اين مربوط به دورههاي اخير است، شايد محصول حضور در دانشگاه تهران به عنوان عضوي از هيات علمي دانشكده ادبيات است و اين دگرديسي در اين ايام محسوس است. نگاه بيطرفانه به تاريخ و توجه به متدولوژيهاي نوين در تاريخپژوهي با سليقه و ويژگيهاي خاصي كه خود ايشان دارند و تلاش مستمر در جدا كردن تاريخ، تاريخنگري و تاريخنگاري از آن رسوبات سنتي و در واقع باورهاي ايدئولوژيك يا باورهاي ذهني كه بالاخره هر تاريخنگاري دارد يا ممكن است در دورهاي از تاريخپژوهي خود داشته باشد.
ميتوان گفت هر تاريخنگاري يك «انبار ذهني» و «طرحواره»هاي خاص خود را دارد، اما جعفريان هر روز سعي ميكند خودش را از اين زنجيرهاي احتمالي ذهني در تاريخپژوهي جدا كند و اين بسيار ارزشمند است. در واقع، اين تحول باعث شده كه جعفريان در بين روحانيون دانشگاهي يك استثنا و حتي يك «پديده» باشد. به باور من، او برخلاف بسياري، مدعي نيست كه حوزه را به دانشگاه بياورد يا ديدگاههاي خودش را به دانشگاه منتقل كند يا اينكه دانشگاه را به حوزه ببرد. در واقع او به دنبال يك رابطه يا گفتوگوي ديالكتيكي بين دو كانون علمي حوزه و دانشگاه است و هر روز سعي ميكند با ايدههاي جديد آشنا بشود و اين از زيباييهاي كار اوست كه حتي در گفتوگوها و سخنرانيهاي شفاهياش اين تحول ديده ميشود. او ايدههاي جالبي درباره كتابداري و اسناد دارد و معتقد است كه در حوزه اسناد بايد به تكنولوژيهاي جديد بيشتر توجه كرد و ديجيتال كردن اسناد و كمك به حفظ اصالت اسناد در فضاي مجازي موارد بسيار مهمي است كه از جعفريان ديده ميشود.
نكته پاياني اينكه جعفريان دوست خوبي است كه ميتوان به او اعتماد كرد و گفتوگويي با او ترتيب داد و ديدگاهها را با او به اشتراك گذاشت، شخصيت قابل احترام به لحاظ اخلاقي است، فردي كه اگر ببيند، كسي كار علمي ميكند، چون خودش شيفته علم است و قدر كار علمي را ميداند به يقين با او به احترام برخورد ميكند و اين صميمت و حسن برخورد جاي بسيار مهمي در ديدگاهها و ادبيات جعفريان دارد. به نظرم جعفريان مجموعه تلاشي از نوع زندهياد ايرج افشار است و تركيب آن ايدهها و تلاشها با سنت حوزوي و با تكنولوژيهاي جديد. علاوه بر اينكه شخصيتي است كه ميداند و ميتواند از نسبت و روابط خود با مراكز علمي و برخي رجال تاثيرگذاري كه در كشور دارد، در هر چه غني كردن آرشيو تاريخ و منابع تاريخ علم در كشور بهره بگيرد و در واقع يك سامانه بزرگي از اطلاعرساني در حوزه داده، دادهرساني و دادهپردازي به اهالي علم و قبيله تحقيق عرضه كند. اميدوارم جعفريان در اين مسير، عمر طولاني و پربركتتر و موفقتر با ايدههاي بهتر پيش برود، هنر بسيار بزرگي است كه يك روحاني چون او كه زماني «تاريخ سنتي» مينوشت، اكنون در آستانه تاريخنگاري مدرن قرار گرفته و يك رابطه و شناخت بسيار دقيقي با تكنولوژيها، تكنيكها و نظريههاي جديد پيدا ميكند و اين معناي بسيار دقيق يا تجسم نوعي اتحاد حوزه و دانشگاه است، اين ويژگي خاص جعفريان است؛ محققان همواره در حال «شدن» و «نو شدن». من هميشه از جعفريان ياد ميگيرم و ياد خواهم گرفت.
استاد علوم سياسي دانشگاه تهران