محصول مديريتهاي جزيرهاي
مهشيد مجلسي| مديريت جزيرهاي آفتي است كه آثار و تبعات آن را در بسياري از مشكلات امروز جامعهمان لمس ميكنيم. آن داستاني كه در شهر يك روز اداره آب و فاضلاب حفاري ميكند تا لوله فاضلاب بگذارد يك روز شركت گاز حفاري ميكند تا لولههاي گاز را كار بگذارد و يك روز اداره مخابرات براي كابلكشي تلفن يا برق يا يك نهاد ديگر به همين وضع و همواره خيابانهاي شهر مجروح و زخمخوردهاند را حتما شنيدهايد يا براي هم تعريف كردهايم. هميشه هم در حسرت اين موضوع ماندهايم كه آيا امكان آن وجود نداشت كه يك كانال در خيابانهاي شهر حفر شود و تاسيسات مختلف شهري در آن لحاظ شود كه دوباره و دوبارهكاري نشود؟ البته يك دليل عمده اين وضعيت در ايران ناشي از آن است كه مديريت شهري و مديريت اجرايي در كشور ما متفاوت از هم هستند و دو مرجع مختلف به شمار ميآيند. در كشورهاي توسعهيافته عموما شهردار مدير شهر است و همه خدمات اعم از آب و برق يا گاز و تلفن و امثالهم خدمات شهري محسوب ميشوند و تصميمساز و تصميمگير مجزا ندارند. حالا اين وضعيت شهرهاي ماست. فكر كنيد وقتي شهرها كه جلوي چشم ما هستند چنين تعدد مراكز تصميمگير و مجرياي به جانش ميافتد
بر سر طبيعت چه ميآيد. مخصوصا اينكه در طبيعت كسي نيست كه احيانا لب به اعتراض بگشايد. وزارت راه و شهرسازي براي خودش جاده ميسازد، وزارت صنعت، معدن و تجارت براي خودش معدن كشف ميكند و به حفر آن مشغول ميشود، وزارت نيرو براي خودش اينجا و آنجا سد ميسازد، وزارت جهاد كشاورزي زمينها را همه به چشم توليد محصولات كشاورزي ميبيند، آن دستگاه ديگر كار مشابه ديگري ميكند، حالا يك سازمان هم هست كه بايد اين وسط با التماس و خواهش مانع برخي تصميمات شود و نامش سازمان حفاظت محيطزيست است. حال و روز طبيعت ما امروز ناشي از همين جزيرهجزيره بودن تصميمگيريهاست. جالب اينجاست كه اين وزارتخانهها هيچ كدام هم حاضر به همراهي و هماهنگي با هم نيستند و گويي كارهايي كه
هر يك ميكنند براي جزيرهاي خاص است و نه مردمي كه در همين جغرافيا و طبيعت زندگي ميكنند. براي همين امروز طبيعت ايران به اينجا رسيده كه گونههاي مختلفي از حياتوحشش در حال انقراض قرار گرفته و حال و روز رودخانهها و تالابهايش خوب نيست. وضع جنگلهايش هم تابع همين مديريت است.