نگاهي به نيمفصل اول ليگ برتر
راهي كه به نيمه رسيد
ميعاد نيك
درحالي به پايان نيم فصل اول رقابتهاي ليگ برتر 99-98 رسيدهايم كه از بدو شروع اين تورنمنت، تيمهاي مدعي عنوان قهرماني فراز و نشيبهاي بسياري را تجربه كردهاند. جدول ليگ برتر پس از 3فصل قدرت نمايي بلامنازع سرخپوشان پايتخت اكنون به تنور داغي براي بالانشينان مبدل شده كه هرآن ممكن است يكي از آنها در حسرت قهرماني بسوزند و ديگري با شور و حرارت بسيار جام قهرماني را به خانهاش ببرد. از اين رو نگاهي خواهيمداشت به شرايط صدرنشينان ليگ برتر خليج فارس؛ از پرسپوليس همچنان صدرنشين گرفته تا صنعتنفتي كه غافلگيرانه به جايگاه چهارم تكيه زده است.
با برانكو يا بي آن؛ بازهم صدر قرمز است
پرسپوليس پس از 3فصل قهرماني پياپي در جام خليجفارس و كسب اولين تجربه حضور در فينال آسيا به رهبري برانكو ايوانكوويچ، فصل جاري را با حاشيههاي فراوان آغاز كرد. مرد نام آشناي كروات در انتهاي فصل گذشته تصميم به ترك تهران گرفت و الاهلي عربستان را به عنوان مقصد ماجراجويي جديدش انتخاب كرد. تيم مديريتي پرسپوليس و در راس آن ايرج عرب با ايجاد بازيهاي رسانهاي سعي بر اين داشتند كه هواداران خشمگين اين تيم را با وعده بازگشت قريبالوقوع برانكوي محبوب آرام كنند اما در نهايت اين برانكو بود كه با انعقاد قرارداد جديدش در عربستان مهر بطلاني پاي تمام ادعاهاي هيات مديره پرسپوليس زد. ايرج عرب كه خود را در اين قافيه بازنده ميديد سعي كرد با حفظ بازيكنان موثر تيم و تمديد قرارداد با آنها اندكي از فشارهاي هواداران روي خودش و باشگاه را بكاهد؛ بنابراين فرآيند جذب بازيكن براي تيم بدون سرمربي آغاز شد و كسي هم اعتراضي نكرد كه بر حسب كدام ديدگاه از كدام سرمربي اين بازيكنان جذب و حفظ شدهاند. بعد از گذشت مدتي كوتاه با اينوضعيت، در نهايت پرسپوليس با گابريل كالدرون آرژانتيني به توافق رسيد و اين مربي به عنوان جانشين برانكو ايوانكوويچ انتخاب شد. سايه سنگين برانكو از همان ابتدا بر سر كالدرون و دستيارانش سنگيني ميكرد، چيزي شبيه به شرايط جولن لوپتگي بعد از استعفاي زيدان از هدايت رئالمادريد. كالدرون اما بيتوجه به شرايط بحراني حاكم بر مديريت باشگاه - بركناري عرب و متعاقبا انتصاب حسن انصاريفر، مصاحبههاي بيحدوحصر پيشكسوتان و اعضاي هيات مديره براي رفع اتهام از خود - به شاگردانش پرداخت و باجنگيدن در زمين به خوبي به درگيريهاي لفظياش با رقباي سنتي پرسپوليس ادامه داد. پرسپوليس كالدرون در ابتداي فصل اصلا زيبا بازي نميكرد اما بردهاي ناپلئوني و 3امتيازهاي شيريني را به دست ميآورد كه مهمترين آنها پيروزي يك بر صفر در دربي پايتخت بود. اندكاندك انديشههاي مرد آرژانتيني توسط بازيكنان پرسپوليس بهكار گرفته شد و قرمزها حول محور تاكتيكهاي وي به موفقيتهاي نسبي رسيدند؛ بازيكناني همچون مهدي ترابي و محمدحسين كنعانيزادگان زيرنظر كالدرون شكوفا شدند و يكبار ديگر اين واژه «تيم» بود كه موفق ميشد. پس از عدم موفقيت جونيور براندائو در نقش مهاجم تازه جذب شده، كالدرون توسط رسانهها و برخي هواداران در مظان اتهام دلالي بازيكن قرار گرفت؛ از طرف ديگر بيفروغ بازيكردن آقاي گل سابق سرخها – علي عليپور – نيز در كند شدن روند نتيجهگيري قرمزها بيتاثير نبود؛ اما سوپرگلها و بازيهاي بي نظير مهدي ترابي بازهم ناجي پرسپوليس و شخص كالدرون شد تا اين ماجرا نيز كمكم به دست فراموشي سپردهشود. ضرر هزاران يورويي جونيور براندائو نيز توسط مديريت جديد باشگاه پرداختشد و بار ديگر آرامش به اردوي سرخها برگشت؛ آرامشي كه در آن نشانههايي از ديسيپلين كالدرون و رفتار منضبطِ او بهسادگي قابل احساس بود. قرمزها آرام آرام خود را از ميانههاي جدول جدا ساختند و توانستند با پيروزي در بازي عقبافتاده مقابل نساجي مازندران و در هفته واپسينِ نيمفصل، خود را بار ديگر به جايگاه صدرنشيني ليگ برسانند. جايگاهي كه به نظر ميرسد برخلاف سنوات گذشته حفظ آن با توجه به شرايط مابقي رقبا اندكي سخت به نظر برسد.
آبادان يا برزيل؟ مساله اين است
در ميان تيمهاي نام آشنايي همچون پرسپوليس، استقلال، سپاهان و تراكتور شايد حضور تيم باسابقه خوزستاني بين تيمهاي مدعي اندكي نامانوس به نظر برسد؛ اما با نگاه به جدول ردهبندي و بازيهاي اين تيم جنوبي به اين نتيجه ميرسيم كه شاگردان دراگان اسكوچيچ لايق اين جايگاه و حتي بهتر از آن نيز بودهاند. بازي نتيجهگراي زردپوشان و يكدست بودن اين تيم باعثشده كه پس از سپاهان با 2باخت، آنهم تنها مقابل سرخابيهاي تهراني داراي كمترين تعداد شكست در ليگ برتر باشند. صنعت نفت آبادان با 19 گل زده و 16 گل خورده فعلا به رتبهاي بهتر از چهارمي جدول دست نيافته و براي ادامه اين روند مناسب بايستي بيشتر به تعادل خط دفاعي و هجومي خود بپردازد. بردهاي با اختلاف يك گل در كارنامه امسال اسكوچيچ بسيار نماياناست اما براي باقيماندن در كورس قهرماني يا كسب سهميه آسيايي او نياز به تغيير نگرش و جذببازيكناني مثمرثمر در خطوط مياني و دفاعي دارد. يكي از اركان موفقيت امسال صنعت نفت قطعا حضور طرفداران پرشورش بوده است؛ سكوهاي تختي آبادان امسال براي عشق زردپوش خود از چيزي دريغ نكردهاند. در اكثر بازيها استاديوم تختي آبادان مملو از تماشاگر بوده كه نقطه اوج آن به بازي مقابل سپاهان باز ميگردد. صنعت نفت ميتواند در نيمفصل دوم، رقابتهاي ليگمان را جذابتر كند و نيمنگاهي نيز به ردههاي بالاتر داشته باشد؛ به شرط حفظ بازيكنان موثر و جذب چند بازيكن جديد در پستهايي كه دستان دراگان اسكوچيچ براي مانور بهتر در آنجا خاليتر است.
تاثير مديريت به شيوه باشگاههاي حاشيه خليجفارس
تراكتورسازي تبريز امسال را بسيار پر سر و صدا آغاز كرد؛ از جذب مصطفي دنيزلي مشهور تا معارفه كيتهايي از كمپاني آديداس به عنوان كيت رسمي باشگاه. محمدرضا زنوزي كه بهطور همزمان مالك تراكتور و ماشينسازي تبريز است در مراسم ابتداي فصل، امسال را سالي پرشور و پر از افتخار براي تبريزيها پيشبيني ميكرد؛ مصطفي دنيزلي به تبريز دعوت شد تا تيتيها خود را ازهميشه بيشتر به روياي اولين قهرماني ليگ برتر نزديك بدانند. آغاز قرمزهاي تبريزي در ليگ مناسب به نظر ميرسيد و سكوهاي يادگار امام نيز از هيجان مناسبي برخوردار بود. اوضاع بر وفق مراد مصطفي پاشا و تيمش ميگذشت تا پاي استقلال استراماچوني به استاديوم يادگار باز شد؛ كابوس 4گله استقلال براي تيم دنيزلي به منزله لبه پرتگاهي بود كه تراكتور آينده خود را در قعر دره ببيند. شيخ دياباته با هتريك خود در تبريز تلويحا حكم اخراج دنيزلي را امضا كرد و فقط به چند هفته ديگر زمان احتياج بود تا سكوهاي يادگار امام از تماشاگر خالي شود و كاسه صبر زنوزي لبريز. زنوزي به مانند همتايانش ترجيح داد پس از به دست آوردن تعدادي نتيجه ضعيف به مربي محبوب تبريزيها زمان ندهد و كار را به دستياران واگذار كند. تراكتور روزهاي بدي را در ميانههاي نيمفصل سپري كرد اما بالاخره با ساكت الهامي به ثباتي نسبي دستيافت تا با استفاده از شرايط عجيب و غريب استقلال به جايگاه سوم برسد. حال بايد منتظر ماند و ديد كه محمدرضا زنوزي براي او چه خوابي ديده است؟ آيا رفتاري مشابه با آنچه با محمد تقوي كرد را نيز با ساكت خواهد داشت يا برنامهاي جديد در دستور كار قرار گرفته است؟ سرمايهگذاريهاي زنوزي تاكنون در تراكتورسازي به سوددهي مناسبي نرسيده و ولخرجيهاي قرمزها هم روز به روز بيشتر ميشود. پرشورهاي تبريزي نيز با استاديوم قهر كردهاند و تمايلي به تماشاي بازيهاي تراكتور در يادگار امام ندارند، زنوزي براي حل اين مسائل با چالشهاي بسياري روبهروست كه در نيمفصل دوم بايد به انتظار دستپخت مدير كم طاقت تبريزي بنشينيم.
جدايي استرا از استقلال
شايد بتوان استقلال را بهترين تيم نيم فصل اول ليگ قلمداد كرد. بهترين خط حمله نيم فصل اول با به ثمر رساندن 33گل و نمايش درخشان بازيكنان در زمين براي اثبات اين ادعا كافي به نظر ميرسد. بازگشت بازيكناني همچون وريا غفوري و علي كريمي به روزهاي خوبشان و ظهور ستارهاي جوان به نام مهدي قائدي در خط حمله شايد براي تيفوسيهاي آبي نويد قهرماني در ليگ پس از 7سال را بههمراه داشت؛ اما روزهاي خوش استقلال با تغيير روابط فيمابين سرمربي و مديريت، ديري نپاييد و به يكي از تلخترين روزهاي تاريخ اين تيم پرطرفدار مبدل شد. استقلالي كه تحت نظر آندرهآ استراماچوني هم زيبا بازي ميكرد و هم پرگل، به يكباره به مخروبهاي تبديل شد كه قبولكردن هدايتش كارِ هركسي نباشد. استراماچوني پس از پرداخت نشدن مطالباتش توسط باشگاه و پايان يافتن مدت اولتيماتوم سههفتهاياش به اميرحسين فتحي، دو هفته مانده به پايان نيم فصل به يكباره تصميم به ترك ايران گرفت و قراردادش را فسخ شده تصوركرد. بار ديگر التهاب به سكوهاي آبي بازگشت و انگشت اشاره به سمت شخص وزير ورزش و مديريت استقلال نشانه ميرفت. هواداران آبي معتقد هستند باعث و باني فسخ قرارداد استراماچوني فقط شخص وزير است؛ چرا كه با بيكفايتي و شايد تعمدا تصميم به همكاري با مديراني گرفته كه اصلا استقلالي نيستند و براي بهزمينزدن استقلال از هيچ تلاشي فروگذار نميكنند. شايد اين ادعاها پر بيراه هم به نظر نرسد؛ در دوران وزارت مسعود سلطانيفر باشگاه استقلال روزهاي خوشي را تجربه نكرده است، از جداييهاي بازيكناني همچون جباروف و مامه تيام كه دليلش را فقط و فقط ميتوان بيكفايتي مديران وقت استقلال دانست، تا فاجعه استراماچوني و جدايي احتمالي ستارههاي استقلال در پايان فصل. اعتقاد هواداران بر اين است كه وزارت ورزش رنگ و بوي قرمز را بههمراه دارد و براي به موفقيت رساندن سرخهاي پايتخت، به تضعيف ديگر رقبا منجمله استقلال ميپردازد. گذشته از آن بايد از نظر منطقي و قانوني به اين ماجرا نگاه كرد، هر كسي هم جاي استراماچوني بود برنميگشت! حضور يك مربي قانونمند و قانونمدار در يك سيستم بيقانون و پر ازرانت و رابطه قطعا بيش از هركسي به ضرر خود آن سرمربي است. استراماچوني كه وظيفه محوله را به نحو احسن انجام داده و استقلال را بعد از تقريبا 3سال دوري به صدر جدول رساندهبود، قاعدتا در انتظار پرداخت مطالباتش بود و اين انتظار هركجاي دنيا كاملا ابتدايي و منطقي به نظر ميرسد؛ اما وقتي مديريت استقلال در مقابل دوربين صدا و سيما دروغهاي شاخدار تحويل هوادار ميدهد و استراماچوني را در مقابل هواداران ميگذارد، نتيجهاش بهتر از اتفاقات اخير مقابل ساختمان باشگاه در خيابان علامه نيز نميشود؛ كاري بيهوده كه تجربه نشان داده تجمعهاي پيدرپي و عصبانيت شديد هوادار چيزي است كه در فوتبال ما به آن كمترين اهميتي داده نميشود. تقريبا شبيه قضيهاي كه در دوران كيروش براي تيمملي و شخص خود سرمربي به وجود آمد براي استقلال هم در حال تكرار است؛ منتها كي روش ايستاد و با كفشهاي پولادين دويد و مبارزه كرد، استراماچوني رفت تا فوتبال آماتوري كشورِ ما به اعتبار حرفهاياش بيشتر از اين لطمهاي وارد نسازد. فوتبال ايران براي سرمربيگري فقط به دانش و تجربه نياز ندارد؛ براي موفقيت يك تيم، بايد مربيهايي جذب شوند كه روابط خارج از عرف با رسانهها و خبرنگاران را به خوبي بلد باشند، لمپن بودن را به خوبي آموخته باشند و به راههاي كسب درآمد خارج از واريزيهاي باشگاه نيز واقف باشند تا درصورت ايجاد مشكلات مالي بتوانند با دلالي بازيكن و انتشار اخبار كذب و امثالهم، ناني بر سر سفره ببرند. در اين وانفساي بي كفايتي و سياسيبازي مديران ورزشي، قطعا هركسي بخواهد از راه درست و قانوني به مسير موفقيت برسد توسط دستهاي پشتپرده به زمين كوبيده ميشود؛ چه هوادار باشد، چه بازيكن و چه سرمربي. در نيمفصل دوم بايد به انتظار تماشاي مسابقات شاگردان فرهاد مجيدي بنشينيم. سرمربياي كه ابتدا از قبول هدايت آبيها بهعلت عدم رضايت هواداران و عدم امضاي معنوي آنها پاي قراردادش سرباز زد و با كشمكشهاي فراوان بالاخره هدايت استقلال را پذيرفت. فرهاد مجيدي قمار بزرگي را انجام داد و خوب ميداند كسي كه قمار ميكند، بايد با آن سرِ باختش كنار بيايد. باختي كه ميتواند هم استقلال را به جايي نرساند هم اعتبار و محبوبيتش را بيشتر از اين خدشهدار كند.
برنده اصلي ليگ
در گيرودار اين همه حاشيه بين تيمهاي ليگ برتري، حاشيههاي كالدرون و براندائو براي پرسپوليس، تصميمات زنوزي براي تراكتور و فاجعه مديريتي استقلال بر سر ماجراي استراماچوني؛ يك تيم كاملا موفق بهنظر ميرسد. سپاهان اصفهان از ابتداي فصل با ثبات سرمربياش آرام و آهسته شروع به جذب بازيكنان مدنظرش كرد، آن هم در شرايطي كه پرسپوليس و استقلال بدون سرمربي بودند و تمام دوربينها در تهران به دنبال سوژه ميگشت. امير قلعهنويي با جذب بازيكنان مورد نظرش استارت قدرتمندي براي قهرماني داشت؛ بردهاي پيدرپي با چاشني خوششانسي و اندكي هم سوتهاي جانبدارانه داوري. آنچه در ايننيمفصل ثابت شد و مشهود به نظر ميرسد اين است كه قوانين داوري در فوتبال هميشه ثابتند مگر در بازيهايي كه سپاهان در يك سمت آن حضور داشته باشد؛ آنجاست كه قواعد هندبال و واليبال هم ميتوانند در فوتبال به كار گرفته شوند و كسي هم خم به ابرويش نياورد. اما كاش قضيه به هيمن جا ختم ميشد؛ خطاهاي بازيكنان سپاهان يكي در ميان گرفته ميشود تا شاهد اكثر فنون ورزشهاي رزمي در ميدان مسابقه فوتبال توسط طلايي پوشان باشيم. كيروش استنلي در بازي مقابل استقلال با يك ضربه آبشار زيبا، يك امتياز را در خانه نگهداشت و مدافعان سپاهان در بازيهاي بعد تبديل به دروازهباناني شدند كه هرجاي محوطه ميتوانند توپ را با دست تصاحب و كنترل كنند. اوضاع جوريشده كه تيمهايي كه با سپاهان بازي دارند اصلا از انديشههاي تاكتيكي امير قلعهنويي هراسي به دل خود راه نميدهند، بلكه ترس اصلي آنها از داوراني است كه گويا آنها ميدانند كه جام قهرماني امسال بايد در اصفهان بالاي سر برود. جداي از داوري كه نتايجش كاملا قابل رويت است، سپاهان با آرامش و ثبات و بدون درگيري با حاشيهها توانسته خود را بالاي جدول نگهدارد و تنها با يك باخت، عنوان دومي را يدك بكشد تا شايد امسال سالي باشد كه بالاخره پرسپوليس دست از صدرجدول بكشد. با شرايط نامناسب استقلال ديگر ميتوان كورس اصلي قهرماني را بين پرسپوليس و سپاهان بدانيم، دو تيمي كه كمتر از استقلال حاشيه دارند و كمتر هم از داوري لطمه ديدهاند. جنگ قهرماني ليگ امسال فقط در زمين و مسابقات ديده نميشود؛ بلكه مديريتهاي باشگاهها امسال نشان دادند كه چقدر اين پست ميتواند در شرايط ردهبندي جدول موثر باشد. قطعا امسال تيمي قهرمان خواهد شد كه مديرعامل و هياتمديره بانفوذتر و قدرتمندتري داشته باشد و در كنار آن، سرمربي و بازيكنانش راه قهرماني را بلد باشند.