روي كاغذ تنها و تنها 3 سال و 11 ماه و 25 روز گذشته از هشتم اسفندماه 94 كه پس از 12 سال، حضور اصولگرايان در قوهاي كه بنيانگذار جمهوري اسلامي آن را در راس امورش خوانده بودند، پايان يافت و اصلاحطلبان با عزمي جزم و بهرغم تمام ناملايمتيهاي شوراي نگهبان، فعالان متمايل به جناح راست سياست ايران را كيش و مات كردند و با راي به «تمامي افراد هردو فهرست»، ليست موردحمايتسيدمحمدخاتميواكبر هاشميرفسنجاني را هم در انتخابات پارلمان و هم در انتخابات خبرگان، پيروز ميدان ساختند اما هر يك روز اين دوره چهارساله، به لطف تلخيهاي بيپايان، روزها گذشت تا كمتر كسي به ياد داشته باشد ساكنان دارالاماره، روزي اميدوارانه از اصلاح امور ميگفتند؛ ساكناني كه حالا و حداقل براي 4 سال محمدباقر قاليباف، مرتضي آقاتهراني، سيدمصطفي ميرسليم و ياران را به عنوان نماينده خود در پارلمان خواهند ديد.
آن روزها خبر از مشاركت زير 50 درصد در كل كشور نبود، همه از صندوق راي ميگفتند و آن را تنها راه بيخطر نيل به دموكراسي معرفي ميكردند. تهران آن روزها به شكلي بيسابقه در نوع خود، رنگ و بوي انتخاباتي داشت اما حالا ظاهرا همهچيز فرق كرده. شرايط مالي و معيشتي مردم قابلقياس با گذشته نيست، اوضاع در سياست داخل باعث شد بسياري از مسوولان همصدا با فعالان حزبي از نوع برخوردهاي صورت گرفته با معترضان به افزايش قيمت بنزين گلايه نميكردند، ماجراي انهدام هواپيماي مسافربري اوكرايني بر اثر خطاي انساني نيز به شكلي قابلتوجه جامعه را به سمت نااميدي كشاند. به تمام اينها ردصلاحيت بيسابقه اصلاحطلبان و فعالان اين جريان سياسي را هم اضافه كنيد تا دريابيد چه شد كه تهران از مشاركت بالاي 50 درصدي در مجلس دهم، به مشاركتي كه گفته ميشود به زير 30 درصد رسيده است. كاهش مشاركتي كه در هرحال همچون گذشته سودش به اصولگرايان رسيد و قاليباف بالاخره با راي مستقيم مردم در يك قدمي قوه مقننه و كرسي رياست آن قرار گرفت.
پايان رفاقت؛ آغاز رقابت
پيروزي قاطع اصولگرايان در تهران اگرچه به لطف كاهش مشاركت جدي و البته ردصلاحيت گسترده اصلاحطلبان و در «انتخاباتي بيرقيبِ انتخاباتي» حاصل شد اما در اين ميان نبايد فراموش كرد كه اگر نبود ائتلاف دقيقه نودي دستراستيها و انصراف چندين و چند چهره سرشناس، احتمالا امروز اصولگرايان بودند و منتخباني كه هرگز امكان اطلاق لفظ پيروزي يك ليست را نداشت. با اين حال اما همچنان اين ائتلافشكننده به مويي بند است. قاليباف و مرتضي آقاتهراني به عنوان دو قدرت اصلي ليست اصولگرايان و مصطفي ميرسليم به عنوان يكي از مدعيان اين جريان سياسي، چه در طول ايام تبليغات انتخاباتي و چه پيش از آن، با واژگاني بعضا تند و تيز، كم يكديگر را نوازش نكردهاند كه امكان جدايي و انشقاقشان امري دور از ذهن باشد.انتخابات 94 نيز كه اصلاحطلبان در اكثر كلانشهرها از اقبال قابلتوجهي برخوردار بودند، كم نبود آنانكه براي ورود به پارلمان از محمدرضا عارف و اعتبار اصلاحات استفاده كردند ولي به محض حضور در پارلمان، راه علي لاريجاني را در پيش گرفتند و فراكسيوني نه چندان پرتعداد ولي تاثيرگذار به نام مستقلين ولايي را بنيان نهادند. آن روزها همه ائتلافها و قول و قرارها پشت دربهاي پارلمان ماند و از اينرو با اتكا به اختلافات عميق و بعضا راهبردي اصولگرايان، به نظر ميرسد در پارلمان آينده در بهترين حالت، شاهد فعاليت دو فراكسيون فقط از جناح اصولگرا خواهيم بود. يكي نزديك به قاليباف و ديگري متمايل به آقاتهراني و ياران؛ دو فراكسيوني كه از همين حالا ميتوان برخي اعضايش از ليست وحدت تهران را مشخص كرد.
حذف و اضافههاي يك ليست
اصولا تهيه ليست در احزاب و جريانهاي سياسي مختلف در كشورهاي توسعهيافته سازوكار مختص به خود را دارد ولي در ايران باتوجه به نبود حزب به معناي واقعي كلمه، اين جريانهاي سياسياند كه تاثيرگذارند و بعضا ميتوانند علاوه بر حاميان سنتي خود، قشر به اصطلاح خاكستري جامعه را نيز براي رايدهي به خود ترغيب كنند. اصولگرايان در دوره جاري در تهران با چندين و چند ليست وارد ميدان شدند و كش و قوسها تا روز پاياني نيز ادامه يافت ولي درنهايت ليستي با حضور خردهجريانهاي مختلف اين جناح سياسي تشكيل و سرليستي آن به محمدباقر قاليباف رسيد. اين ليست 30 نفره براي بسته شدن تغيير و تحولات ويژهاي را به خود ديد. زهره لاجوردي بهجاي عاطفه خادمي كه مورد حمايت جمعيت ايثارگران و عليرضا زاكاني بود، وارد ليست شد.علي شمسيپور كه او نيز حمايت زاكاني را به همراه داشت، جاي خود را به بيژن نوباوه وطن نزديك به جبهه پايداري داد. رضا تقيپور بهجاي كيومرث هاشمي كه از نزديكان مهرداد بذرپاش بود، وارد ليست شد. آن هم در حالي كه بذرپاش همچنين خروج مجتبي ثابتي و ورود علي خضريان به ليست را تماشا ميكرد. قاليباف نيز نقش ويژهاي در رسيدن به اين وحدت نه چندان پايدار ايفا كرد و شاهد خروج 3 نيروي موردحمايت خود از ليست بود. وقتي مصطفي زمانيان، سوده نجفي و سيدمحمد آقاميري به ترتيب جاي خود را به غلامحسين رضواني، مرتضي آقاتهراني و روحالله ايزدخواه دادند.
جدال سهميهها
علاوه بر اين 7 نفر، ساير اعضاي ليست اصولگرايان در تهران كه امروز بايد آنان را منتخبان پايتخت براي ورود به پارلمان ناميد، 23 چهره ديگر نيز هركدام سهميه يكي از خرده جريانهاي اصولگرا در اين ليست محسوب ميشوند. سيد نظامالدين موسوي، مديرعامل سابق فارس و مدير مسوول
فعلي روزنامه جوان در ميان ساير چهرههاي ليست اصولگرايان از وضعيتي نسبتا ويژه برخوردار است. او نهتنها در ليست شوراي ائتلاف نيروهاي انقلاب اسلامي حضور داشت، بلكه نامش در ليست مورد حمايت جبهه پايداري نيز قرار داشت و از اين رو به نظر ميرسد موسوي حداقل به لحاظ ديدگاه سياسي چندان دور از پايداريها نباشد؛ هرچند كه اين جريان سياسي نه مجوزي براي فعاليت دارد و نه سازوكار مشخصي براي عضويت. زهرهاللهيان برخلاف موسوي اما بهواسطه حضورش در جمعيت رهپويان انقلاب اسلامي كه توسط عليرضا زاكاني تاسيس شده، عملا ازجمله سهميههاي زاكاني در ليست «وحدت» محسوب ميشود.
محسن پيرهادي ازجمله چهرههاي نزديك به قاليباف است كه حضورش در ليست ائتلاف با انتقادات بسياري همراه شد ولي از قرار معلوم او يكي از خط قرمزهاي شهردار اسبق تهران محسوب ميشده از اينرو در ليست باقي مانده است. مجتبي توانگر، عضو جمعيت پيشرفت و عدالت از ديگر قاليبافيهاي ليست ائتلاف است كه در حال حاضر به سرپرست رسانههاي دانشگاه آزاد اسلامي مشغول فعاليت است. سيدرضا تقوي كه در روزهاي نه چندان دور و نه چندان نزديك رياست شوراي سياستگذاري ائمه جمعه كشور را برعهده داشت، ازجمله چهرههاي سرشناس ليست اصولگرايان محسوب ميشود كه به عنوان سهميه حدادعادل و جامعه روحانيت مبارز در ليست وحدت حاضر شد.فاطمه رهبر نيز از ديگر فعالان سياسي محسوب ميشود كه نزديكيهاي ويژهاي به حزب موتلفه اسلامي دارد و از اينرو به نظر ميرسد جزو سهميههاي اين حزب در ليست وحدت محسوب ميشود. الياس نادران، نماينده اصولگراي ادوار مجلس بار ديگر با حضور در ليست وحدت راهي پارلمان شده، او همواره نزديكيهاي ويژهاي به محمدباقر قاليباف داشت و در انتخاباتهاي رياستجمهوري از او حمايت كرد. بيژن نوباوهوطن در اين ميان از ديگر اعضاي جبهه پايداري محسوب ميشود كه پس از ورود آقاتهراني به ليست، شانس حضورش در ليست وحدت بهشدت افزايش يافت و درنهايت توانست راهي پارلمان شود. رضا تقيپور در اين ميان از چهرههايي است كه سابقه وزارت در دوره محمود احمدينژاد را در كارنامه داشت و از اينرو به رغم برخي نزديكيها به جبهه پايداري، به نظر ميرسد سهميه بهاريها محسوب ميشود.
بازماندگان دستراستي
در اين ميان كم نيستند چهرههاي اصولگرايي كه نهتنها حاضر به تن دادن به سازوكار وحدت مدنظر قاليباف و ياران نشدند، بلكه كنارهگيري نيز نكردند و در ميدان رقابت باقي ماندند. وحيد يامينپور از جمله اين چهرهها محسوب ميشود. او در روزهاي پيش از نامنويسي در انتخابات يازدهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي حمايت طيف قاليبافيها را همراه خود داشت و از اينرو وارد صحنه رقابت شد ولي در دقيقه 90 براي يامين پور همهچيز تغيير كرد و او ماند و حامياني كه بخشي از آنها را عدالتخواهان تشكيل ميدادند و بخش ديگر را پيروان نظري جبهه پايداري. يامينپور اما در اين مسير تنها نبود، حميد رسايي نيز كه باتوجه به انتقادات تند و تيز ولي بدون نامش از قاليباف و فسادهاي منتسب به او، از حضور در ليست وحدت بازمانده بود، همراه يامينپور شد ولي در نهايت هيچكدام دستكم بهطور مستقيم راهي به پارلمان نيافتند و حالا يامينپور نفر سيويكم است و رسايي نفر سي و دوم.
سيدمحمد حسيني، وزير ارشاد دولت محمود احمدينژاد نيز از ديگر اصولگرايان سرشناسي بود كه تن به سازوكار وحدت نداد و ترجيح داد در انتخابات باقي بماند. پيش از دوم اسفندماه پيشبينيها حاكي از آن بود كه او احتمالا يكي از نمايندگان تهران در مجلس آينده خواهد بود ولي قرار نگرفتنش در ليست قاليباف و عدم حمايت تمام و كمال نزديكان محمود احمدينژاد از او، موجب شد تا حسيني در رتبه سي و نهم قرار بگيرد و عملا شانس حضور در پارلمان را از دست دهد؛ مگر آنكه انتخابات در تهران به دور دوم كشيده شود و او بماند و رقابتي دوباره براي كرسيهاي سبز ساختمان ميدان بهارستان. غلامرضا مصباحيمقدم در اين ميان اما اوضاعش وخيمتر از حسيني است. او كه از حضور در ليست بازمانده بود، همچون نامبردگان حاضر به انصراف نشد ولي جزو 40 كانديداي پيشتاز تهران هم قرار نگرفت تا عملا «بهارستان» را از دست رفته ببيند ولي در نقطه مقابل جزو 3 چهره پيشتاز تهران براي ورود به مجلس خبرگان رهبري محسوب ميشود.
ناكامان اصلاحطلب
پيش از اين گفته شد كه پيشبينيها از كاهش مشاركت جدي در انتخابات اين دوره مجلس شوراي اسلامي خبر ميداد و حتي چهرههايي چون عباسعلي كدخدايي، قائممقام دبير شوراي نگهبان تلويحا از احتمال مشاركت زير 50 درصد سخن به ميان آورده بود ولي با اين حال اصلاحطلبان با ارايه ليستهايي عزم حضور در بهارستان كردند. در اين ميان مجيد انصاري تقريبا سرليستي همه ليستهاي ارايه شده توسط اصلاحطلبان را برعهده داشت ولي درنهايت او كنار عليرضا محجوب كه در رتبه سي و چهارم
قرار گرفت، موفق به حضور در پارلمان نشد. آنها در اين ناكامي تنها نبودند و سهيلا جلودارزاده با قرارگيري در رتبه 36، مصطفي كواكبيان با قرارگيري در رتبه 37 و البته محمدعلي وكيلي كه جايي در ميان 40 كانديداي
پيشتاز نداشت، انصاري و محجوب را همراهي كردند تا هيچ اصلاحطلب و اعتدالگرايي از تهران در پارلمان حضور نداشته باشد. البته باز اگر انتخابات به دور دوم نكشد.
شايد دور دوم
كاهش مشاركت علاوه بر آنكه همواره به سود اصولگرايان و به زيان اصلاحطلبان تمام شده، در پارهاي از مواقع سبب شده تا كانديداهاي حاضر شده در ميدان رقابت، موفق به اخذ 20 درصد آراي ماخوذه و ورود به پارلمان نشوند. تهران در انتخابات يازدهمين دوره مجلس شوراي اسلامي از اين قاعده مستثني نيست؛ تا جايي كه برخي شنيدهها حاكي از آن است كه احتمالا 5 تا 10 كرسي آخر تهران در بهارستان يازدهم، براي تعيين تكليف بايد چشم انتظار دور دوم رقابت باشد. قانون انتخابات در ماده 9 به اين مساله اشاره كرده كه براساس آن از بين نامزدهايي كه حداقل يكپنجم آراء را در مرحله اول به دست نياوردهاند، فقط به تعداد دو برابر نمايندگان مورد نياز از بين كساني كه بيشترين آرا را در مرحله اول داشتهاند، در انتخابات مرحله دوم شركت ميكنند و در صورتي كه تعداد نامزدهاي باقيمانده، كمتر از دوبرابر باشد، تمام آنان در مرحله دوم انتخابات شركت خواهند كرد.