همي خواند آن كس كه دارد خرد - 35
تفاوت برنامه كيقباد و كيكاوس
عليرضا قراباغي| پايهگذار سلسله كيانيان، كيقباد است كه صد سال كشور را در صلح و آرامش پيش ميبرد. پس از او فرزندش كيكاووس صد و بيست سال بر تخت مينشيند و كشور دستخوش جنگ و نگراني و بحران ميشود. اينكه پيشرفت در كداميك از اين دو قرن بيشتر بوده است، به داوري، نگرش و ارزشهاي خواننده شاهنامه بستگي دارد! ولي بيگمان دو برنامه متفاوت بوده و هر حاكمي برنامههاي خود را پيش برده است. بيگمان در هر دو دوره نيز ايران پيشرفت كرده است. شاهنامه از دوران صدساله كيقباد زياد سخن نميگويد و در اين باره به صد و هشتاد و پنج بيت بسنده ميكند. ولي دوران صد و بيست ساله كيكاووس، بيش از ششهزار بيت به درازا ميكشد و پس از آن نيز در دوران شصتساله پادشاهي كيخسرو، همچنان كاووس زنده است و گزارش كارها به او داده ميشود و طرف مشورت قرار ميگيرد. يعني از آغاز بر تخت نشستن كاووس تا پايان سپريشدن روزگار او بيش از هفده هزار بيت، نزديك به صد برابر دوران كيقباد، از كيكاووس سخن رفته است. اين تفاوت چشمگير، تا اندازهاي پذيرفتني است زيرا بخش حماسي با فراز و فرودهاي جنگ، كشش بيشتري دارد. گرچه اين تفاوت صد برابري نشانه خوي وحشي بشر نيز هست. رشد اخلاق انساني در گذر زمان از خشونتطلبي ميكاهد ولي حتي در زمانه ما نيز جهان با شكستن سرنيزه بهجاي قلم و با آفرينندگي به جاي نابودسازي، مدارا به جاي انحصارطلبي و هنر به جاي آزمندي هنوز فاصله بسياري دارد. دوران كيقباد، رونق كشاورزي با آرامشي يكنواخت همراه است كه اين تكرار پيوسته را ميتوان در چند خط گزارش كرد. ولي در زمان كاووس، صحبت از جنگها و تراژديهايي چون كشتهشدن سهراب و سياوش و فرود است و هر روز رويداد تازهاي شكل ميگيرد كه فردوسي جزييات آن را براي خواننده باز ميگويد.
كيقباد، كشور را در شرايطي تحويل ميگيرد كه جامعه بيثبات است و حتي ايران به دست دشمنان اشغال شده است. او در نخستين گام، بيگانگان را از كشور ميراند ولي پس از آن برخلاف خواست سپاهيان، با دشمن رانده شده پيمان صلح ميبندد و برنامهاش را چنين اعلام ميكند:
اگر پيل با پشّه كين آورد
همه رخنه در داد و دين آورد
نخواهم به گيتي جز از راستي
كه خشم ِخداي آورد كاستي
تنآساني از درد و رنجِ تن است
كجا خاك و آب است، گنجِ من است
سپاهي و شهري مرا يكسر است
همه پادشاهي مرا لشكر است
همه در پناه جهاندار بيد
خردمند بيد و بيآزار بيد
هر آنكس كه دارد، خوريد و دهيد
سپاسي ز خوردن به من برنهيد
هر آنكس كجا باز ماند ز خورد
نيابد همي توشه از كاركرد
چراگاهشان بارگاه من است
هر آنكس كهايد، سپاهِ من است
چكيده اين برنامه به ترتيب سروده بالا و به زبان امروزي چنين است:
۱- پاسداري كامل از صلح
۲- دادگري
۳- گسترش دين و اخلاق و ارزشهاي انساني
۴- راستگويي
۵- رونق كشاورزي و جايگزينكردن گنج حاصل از توليد به جاي گنجي كه از جنگ و غارت به دست ميآيد.
۶- كاهش بودجه نظامي با تكيه بر دفاع همگاني
۷- تقويت خرد در جامعه و يكايك مردم
۸- كسي را با كسي كاري نباشد. زندگي كن و بگذار زندگي كنند.
۹- گسترش روحيه همبستگي ملي و بالابردن جايگاه ارزشي كمك به همنوعان تهيدست
۱۰- گرفتن ماليات
۱۱- دادن يارانه يا بيمه بيكاري به كساني كه ناخواسته، گذران زندگي برايشان دشوار است.
كيقباد، توانايي اجراي اين برنامه را دارد و در صد سال صلح زمان او، يك جامعه انساني كه امروز هم براي بسياري از مردم ايدهآل است، شكل ميگيرد. بر پايه داستاني كه در آغاز شاهي كاووس ميشنويم و در آنجا رامشگري ديو، سرودي مازندراني ميخواند، ميتوان گفت كشوري كه قباد به فرزندش تحويل ميدهد، گنج فراواني دارد كه نه از غارت همسايگان، بلكه از دسترنج كشاورزان است. ارزشهاي انساني آنچنان رشد كرده كه در تابلوي آغازين داستان، كاووس در هر كاري با ديگران رايزني ميكند، هنرمندان را گرامي ميدارد، حتي بيگانهاي كه رامشگر ديو ناميده شده آزادي رفتن به نزد او را دارد و كارها بسيار سامان يافته تا جايي كه پردهدار و سالار بار، هر يك نقش جداگانه خود را به درستي انجام ميدهند. ولي برنامه كاووس متفاوت است. او با گفتن «جهانجوي بايد سر تاجور»، نشان ميدهد كه در انديشه كشورگشايي است. با اينهمه برنامه حكومتِ تازه، به اجرا گذاشته ميشود و اين برنامهها صوري و ظاهري نيست. فردوسي شايد حتي اين ظرافت را به كار برده است كه نشان دهد پهلوانان يا سرداران كاووس هم به جز زال، رستم، ميلاد و خرّاد، تغيير كردهاند. گرچه بخشي از اين تغييرات به خاطر گذشتن يك سده و پير شدن افراد طبيعي است ولي اينكه در زمان كيقباد از مهراب، قارن، گشواد و برزين نام برده ميشود و در زمان كاووس به جاي آنها نام طوس، گودرز، گيو، گرگين، بهرام و رهّام را ميبينيم، شايد نشانه باز بودن دست هر حاكم تازه در انجام تغييرات باشد زيرا ده تغيير در ميان چهارده پهلوان، بسيار پررنگ است. داوري درباره درستي يا نادرستي برنامه كاووس به ديدگاه و موضع اجتماعي افراد بستگي دارد. كاووس با جنگهاي مازندران و هاماوران، قلمرو ايران را گسترش داد. او حتي ميخواست به فضا پرواز كند و آسمان را هم به صحنه حضور خود تبديل كند. كاووس حتي در نابودي افراسياب نقش موثري داشت. ولي بلندپروازيهاي بدون ارزيابي و خودكامگي در عمليكردن اين بلندپروازيها، بيگمان بخش ناپسند و نادرست رفتار و پندار كاووس بوده است.