روشنفكران و كرونا
محسن آزموده
«آرزو داشت دوباره به همان كسي مبدل شود كه در آغاز اپيدمي آماده بود به يك حمله از شهر فرار كند و به ديدن كسي بشتابد كه دوستش داشت، اما ميدانست كه چنين تحولي ممكن نيست. ميدانست كه طاعون در او نوعي گيجي به وجود آورده است كه با همه نيروي خويش ميكوشد آن را انكار كند و با وجود اين مانند اضطراب گنگي در درونش ادامه مييابد.» (طاعون، آلبر كامو، ترجمه رضا سيد حسيني، تهران: نشر نيلوفر، ص 327)
اين روزها كه كرونا همچون طاعون، اگر چه نه به كشندگي آن، اما قطعا به همان اندازه فراگير و نگران كننده، همه گوشه و كنار حيات انساني ما را در مينوردد و در اقصي نقاط دنيا آدميان را مبتلا ميسازد، بار ديگر رمان مشهور و كلاسيك آلبر كامو (1960-1913)، فيلسوف، نويسنده و روشنفكر نامدار فرانسوي مورد استقبال همگاني قرار گرفته است. اين اثر برجسته كه نخستين بار در سال 1947 به زبان فرانسوي
(با عنوان La Peste) منتشر شد، در سالهاي اخير كمتر مورد توجه مخاطبان بود، شايد به اين دليل كه آدميان وضعيت طاعوني را بسيار دور تلقي ميكردند و بعيد ميدانستند كه در روزگار كنوني و بهواسطه پيشرفتهاي گسترده پزشكي و بهداشتي، امكان آن باشد وضعيتهاي اپيدميك بار ديگر حتي جوامع فوق مدرن را دچار سازد، اما شيوع نابهنگام و سريع و گسترده ويروس كرونا و ابتلاي خيل عظيمي از انسانها به آن، به تلخي نشان داد كه چنين نيست و بشر در اين عصر طلايي بهداشت و پزشكي حتي در پيشرفتهترين كشورها و جوامع نيز از امكان بيماريهاي اپيدميك خلاصي ندارد، از اين رو در همان هفتههاي آغاز شيوع جهاني كرونا به ويژه در كشورهاي اروپايي، اخباري به گوش ميرسيد از مراجعه گسترده مخاطبان به طاعون كامو.
رمان مشهورتر از آن است كه نيازي به معرفي آن باشد، داستان فراگيري طاعون در شهري از الجزاير و مواجهه مردمان با آن به ويژه از خلال روايت زندگي چندين شخصيت از جمله پزشك شهر، يك روزنامهنگار، قاضي شهر و ... آنچه رمان را از حيث بحث حاضر يعني روشنفكران و مساله كرونا مهم ميسازد، مواجهه مسوولانه و متعهدانه آلبر كامو با يك اپيدمي همگاني است. در اين رمان آلبر كامو به سادگي و با دقت به شرح موشكافانه نحوه شيوع طاعون در شهر و واكنش اقشار و گروههاي اجتماعي مختلف با آن ميپردازد. اين موضوعي است كه كمتر به آن توجه شده است.
روشنفكر به عنوان يك تيپ اجتماعي مدرن بر آمده روزگار جديد است، البته آن طور كه برخي محققان نشان دادهاند، ميتوان با بر شمردن خصائل و ويژگيها و كارويژههاي اين تيپ اجتماعي، نمونهها و مثالهايي از اين قشر اجتماعي در جوامع پيشامدرن بازشناخت؛ يعني به برخي از انديشمندان، متفكران و دانشمندان در اعصار پيشين اشاره كرد كه در عرصه اجتماعي به روشنگري ميپرداختند و از نقد سياسي و اجتماعي دولت و مردم فروگذار نميكردند. اما ظهور اين قشر يا گروه اجتماعي محصول دوران مدرن است و برخي شروع آن را به آغاز قرن بيستم و قضيه دريفوس مربوط ميدانند، يعني زماني كه اقشار تحصيلكرده و نويسندگاني چون اميل زولا، در واكنش به يك اجحاف اجتماعي از ابزار قلم بهره ميگيرند و به نقد بيپرواي جامعه و دولت ميپردازند. از اين حيث روشنفكر تنها كسي نيست كه مثل يك دانشمند يا فيلسوف كار فكري ميكند، بلكه در كنار تفكر و تامل و نگارش انديشهها، مسووليتي اجتماعي و سياسي نيز دارد و آنچه را حقيقت ميپندارد، بدون هراس با جامعه و دولت در ميان ميگذارد و نگران عواقب و پيامدهاي ناگوار اين حضور حقيقتطلبانه در عرصه اجتماع نيست. از اين حيث آلبر كامو در رمان طاعون در كنار كار نويسندگي در قامت يك روشنفكر نيز ظاهر ميشود. او با نگاه تيزبين خود به ميان اقشار گوناگون اجتماعي شهر مذكور ميرود، واكنش آنها نسبت به يك بيماري فراگير را وا ميكاود، به نقد سياسي و اجتماعي دولت و راهكارهايش براي مبارزه با طاعون ميپردازد و در كنار همه اينها از بحثهاي فلسفي و فكري عميق نيز وا نميماند. شمار عظيمي كه رمان عميق كامو را خواندهاند، لابد با مباحث فلسفي و تئولوژيك ژرفي كه ميان ريو (پزشك عقلگرا و متعهد داستان) با پدر پانلو (كشيش شهر) در ميگيرد، آشنا هستند، جايي كه پزشك ميكوشد توجيهات تئولوژيك و «ترانسندنت» كشيش را با اشاره به آنچه فيالواقع و براي همگان از جمله كودكان در شهر ميگذرد، دچار چالش سازد و او را متقاعد كند كه طاعون (بخوانيد كرونا) عذابي براي گناهكاران نيست، بلكه خطري است كه ميتواند هر جامعه انساني را دچار سازد، به ويژه جوامعي كه غيرمسوولانه و فردگرايانه زندگي ميكنند. آنچه از ديد كامو اهميت بيشتري دارد، تعهد همه انسانها به رستگاري جمعي و مشاركت و همبستگي همگاني نسبت به شرور اعم از شرور طبيعي و انساني است.
در وضعيت كنوني شيوع كرونا نيز به نظر ميرسد روشنفكران وظيفه مشابهي به دوش دارند. آنها موظفند از گوشههاي انزواجويانه خويش بيرون بيايند و متعهدانه با بيان و زباني قابل فهم و انضمامي، به نقد دولت و جامعه بپردازند. اين كار ميتواند چنان كه كامو نشان داد، با روايت دقيق و موشكافانه و صد البته به دور از حب و بغض آنچه در جامعه ميگذرد، صورت پذيرد. به گواه آنچه اخبار و رسانهها ميگويند، ما هنوز در ميانه بحران هستيم و كماكان زود است كه از پايان كرونا سخن بگوييم. در اين شرايط به نظر ميرسد وظيفه روشنفكري (يك توتولوژي چرا كه اصولا روشنفكري چنان كه گفتيم يك تعهد است) ايجاب ميكند كه يكديگر را تنها نگذاريم و حتي اگر هيچ كاري از دستمان برنميآيد، بكوشيم به مرزهاي كار ماندگاري كه كامو كرد، نزديك شويم؛ يعني به روايت دقيق و سرراست آنچه ميگذرد، بپردازيم.