تابآوري و منابع آب
در دوران مدرن، اولين كميته حفاظت آب و خاك در ايران، در سال ۱۳۳۷ به دستور وزير كشاورزي وقت با عضويت كارشناسان ايراني و دو نفر از متخصصان سازمان خواروبار و كشاورزي سازمان ملل (FAO) مامور به خدمت در ايران تشكيل شد. از تصميمات اوليه اين كميته انجام بررسيها و آزمايشاتي در زمينه نحوه مبارزه و جلوگيري از فرسايش بادي و آبي در كشور بود. از سال ۱۳۴۵ با شروع احداث بندهاي ذخيرهاي و بهرهبرداري از آنها، موضوع فرسايش خاك در سطح حوضههاي آبخيز مورد توجه قرار گرفت و افزايش تصاعدي رسوبات وارده به درياچه سدها كه از گنجايش مفيد آنها ميكاست، سبب توجه زياد به زيانهاي ناشي از پر شدن زودرس سدهاي كشور شد. مبارزه با خشكيدگي و فرسايش خاك و روان شدن شنها از سال 1347 آغاز شد. نخستين «دفتر فني خاك» در سازمان جنگلها و مراتع، زيرمجموعه وابسته به وزارت كشاورزي تشكيل شد. اولين فعاليتها در اين دفتر مبارزه با كويرزدايي و تثبيت ريگهاي روان در حوالي مناطق در خطر ريزگردها و هجوم تپههاي شني آغاز شد و به سرعت در سراسر مناطق حاشيه كوير كشور بود. اين بخش از سازمان جنگلها در وزارت جهادكشاورزي كنوني امروزه «دفتر آبخيزداري و حفاظت خاك» نام دارد. به دنبال آگاهي از ميزان رسوبات وارده به درياچه سدها، براي اولين بار در شهريور ۱۳۵۲ اقدام به تشكيل يك كميته هماهنگي رسوبسنجي در دفتر حفاظت خاك و آبخيزداري شد كه اعضاي آن، نمايندگاني از دفتر مذكور، سازمان هواشناسي، سازمان حفاظت محيط زيست، اداره كل آبهاي سطحي وزارت نيرو و موسسه تحقيقات جنگلها و مراتع بودند. از اقدامات اين كميته، راهاندازي تعدادي ايستگاه رسوبسنجي در رودخانههاي منتهي به سدهاي ساخته شده در كشور تا آن زمان بود. پيامد حركتي كه تنها به منظور جلوگيري از انباشته شدن رسوبات در مخازن سدها آغاز شد، ايجاد مراكز آبخيزداري در حوزه سدهاي احداث شده آن روز بود كه عمليات آبخيزداري بدون پشتوانه نتايج بررسيها و تحقيقات محلي و تنها بر پايه قضاوت كارشناسي و دانش علمي آن روز صورت ميگرفت. نخستين اقدامات تحقيقاتي كه در اين زمينه صورت گرفت، چندين بررسي در پلاتهاي آزمايشي در حوزه سد لتيان و تاسيس ايستگاه تحقيقاتي سيراچال در آبخيز سد كرج بود كه هدف آن مقابله با فرسايش و جلوگيري از لغزش خاك يا ايجاد فضاي سبز در سطح دو حوضه آبخيز بود. بيشتر فعاليتهاي تحقيقاتي اين بخش، صرف بررسيهاي مربوط به تثبيت ماسههاي روان و احياي ماسهزارها و مناطق بياباني شد. در پنج دهه گذشته شدت خشكسالي در سيستان و بلوچستان به حدي بوده كه به تدريج از 721 منبع آبي روستايي اين استان 550 منبع كاملا خشك شده است. آبرساني سيار به بيش از هزار و 500 روستا بهطور معمول در اين استان انجام ميشود. ايران و افغانستان در سال ۱۳۵۱ در مورد حقابه ايران از رودخانه هيرمند معاهدهاي امضا كردند. تالاب بينالمللي هامون از سه درياچه كوچك به نامهاي هامون پوزك (مياني)، هامون صابوري (شمالي) و هامون هيرمند تشكيل شده است كه بخش وسيعي از هامون پوزك و صابوري در خاك افغانستان و بقيه هامونها در خاك ايران قرار دارد كه در زمان وفور آب به هم متصل ميشوند و درياچه هامون را تشكيل ميدهند. از 21 تا 22 ديماه 98 بارش متوسط بر اساس گزارش هواشناسي استان سيستان و بلوچستان ۱۲۰ ميليمتر بوده كه در كمتر از ۲۴ ساعت باريد. نمونههاي بارز ديگري از سيكل «خشكسالي» و سپس «سيلاب» در سيستان و بلوچستان هم در ديماه 98 و هم در فروردين 99 تكرار شد. سيل موجب ميشود كه خانهها پر آب و گل و لجن و نخاله شوند. اين سيل با خود زباله آورده و آن را به داخل خانهها ميبرد. جدا كردن فضولات از زندگي مردم، يكي از تبعات بسيار سخت و سنگين سيل است. چيزي كه در زمان سيل جاري است، لجن است كه بعد از مدتي خشك ميشود و كندن و بيرون كشيدن آن عملياتي بسيار سخت و سنگيني است. يكي ديگر از مشكلات، ساختن پارك در داخل رودخانه است كه البته در همه جاي ايران ميبينيم! و گرفتاري وسيعي در كل كشور براي شهرهاي ما ايجاد كرده است. اين پاركسازي وسط رودخانه موجب تقويت احتمال سيلابي شدن رودخانه در هنگام هر بارش شديدي است. اگر به شيوه شهرسازي نوين استانهاي حوضه آبريز مرز شرقي توجه كنيم، ميبينيم كه از خواف تا سراوان، شيوه شهرسازي مدرن بدون لحاظ كردن شرايط خشكسالي/سيلاب بوده است. اشكالات اين نوع توسعه از اين پس آن خواهد بود كه با تغييرات اقليمي، تكرار دورههاي شديد بارشهاي ناگهاني و طبيعتا رخداد سيلابها در حدفاصل دورههاي بسيار خشك بيشتر خواهد شد و آسيبپذيري ما در برابر اين نوع مخاطره طبيعي بيشتر و تابآوري ما – تا زماني كه سازگاري اقليمي با شرايط جديد در محدودههاي مسكوني خود پيدا نكنيم- كمتر خواهد شد.