• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4650 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۹ ارديبهشت

شب توبه از كهف‌الشهدا تا ميدان قيام

تونل پلشت‌زدايي

امير جديدي

شب اول؛ ساعت 12 شب 19 رمضان به كهف‌‌الشهدا رسيدم. سر بالايي را بالا مي‌روم. شهر بيش ازشب‌هاي قبل روشن است و كهف روشن‌تر. ورودي غار شهدا را بسته‌اند. چشم كه مي‌چرخانم هر كسي رو به قبله كرده و توي حال خودش است. يك ساعتي براي خودم مي‌چرخم و عكس مي‌گيرم. هوا سرد است. باد خنكي از بالاپوش نه چندان گرمم به جانم مي‌افتد. طاقتم طاق مي‌شود اما بي‌طاقتي‌ام دليل ديگري دارد. پايين مي‌آيم. سوار ماشين مي‌شوم و در سرازيري شهر خلاص مي‌كنم. يكراست از آن بالا خودم را مي‌رسانم پايين. ساعت دو بعد از نيمه شب است. ميدان راه‌آهن. آبميوه‌فروشي‌هاي خيابان شاپور.

شب دوم؛ ساعت 10:30 شب 21 رمضان ميدان ارگ تهران. داخل خيابان بهشت ماشين‌ها به شكل عمودي بغل به بغل پارك كرده‌اند. به رفيقم مي‌گويم لابد به خاطر كرونا امسال سوت و كور باشد. سري تكان مي‌دهد اما نه تاييد مي‌كند و نه مخالفت. كنار ماشين دوربين‌هاي‌مان را آماده مي‌كنيم تا از مراسم ظاهرا متفاوت امسال عكس بگيريم. دوستم مموري‌اش را در خانه جا گذاشته. سوار ماشين مي‌شويم و توي خلوتي خيابان نيم ساعته تا هفت تير مي‌رويم و مموري را بر مي‌داريم و بر مي‌گرديم. حال خيابان بهشت پر شده از ماشين و موتور. ديگر از جاي پارك خبري نيست. وارد خيام مي‌شويم و توي كوچه‌هاي منتهي به ناصر خسرو به زور خودمان را بين سمند و پرايد و پرادو جا مي‌كنيم. ورودي‌هاي ميدان ارك را تونل ضدعفوني درست كرده‌اند و قبل از ورود پلشت‌‌زدايي مي‌كنند و ماسك مي‌دهند. هر طرف كه مي‌چرخم در هر گوشه خانواده‌اي نشسته. بيشتري‌ها ماسك زده‌اند و دستكش دست كرده‌اند و توي شلوغي براي خود خلوتي به پا كرده‌اند. ساعت نزديك دو بعد از نيمه شب است. جمعيت انبوهي دور ميدان ارگ نشسته‌اند. واعظ مي‌خواند بك يا‌الله و سكوت را مي‌شكند. 10 مرتبه بك يا‌الله... 
شب سوم؛ شب بيست و سوم رمضان ساعت 2 بعد از نيمه شب ميدان قيام. مردم خيابان را بسته‌اند. از سه‌راه امين‌حضور زيلو پهن كرده‌اند تا ميدان قيام. به هر زيلويي كه نزديك مي‌شوم براي خودش داستاني دارد. يكي دارد اشك مي‌ريزد آن يكي با نور موبايلش دارد قرآن مي‌خواند. يكي به نماز ايستاده و ديگري دارد لوبيا پلو براي سحرش گرم مي‌كند. بچه‌ها هم توي سر و كله هم مي‌زنند و با سه‌چرخه و بي ‌سه‌چرخه بين جمعيت مي‌لولند. صداي شيخ حسين انصاريان كه در حسينيه همداني‌ها به منبر رفته، پخش مي‌شود. مي‌گويد كه از شيخ صدوق در كتابي معتبر آورده كه پيغمبر در مسجد در حال سخنراني بودند، آخر خطبه مي‌گويند كسي كه قبل از مرگش، يك سال قبل از مرگش توبه كند خدا توبه‌اش را مي‌پذيرد. پيغمبر اين را مي‌گويد و اضافه مي‌كند كه نه يك‌سال خيلي زمان زيادي است. كسي كه يك ماه مانده تا مرگش توبه كند، خداوند توبه‌اش را قبول مي‌كند. دوباره مي‌فرمايد نه، يك ‌ماه هم خيلي زياد است ممكن‌ است در اين يك‌ ماه يكي دو تا گناه از او سر بزند. اگر كسي يك روز به مرگش توبه كند، خداوند توبه‌اش را مي‌پذيرد. اما دوباره مي‌گويد اگر كسي يك ساعت قبل از مرگش هم توبه كند خداوند از سر تقصيراتش مي‌گذرد. قصه هنوز تمام نشده. مي‌گويد يك ساعت براي امت من خيلي زياد است. اگر كسي ملك‌الموت را ملاقات كند و ملك‌الموت جانش را بگيرد و قبل از آنكه جانش به لب برسد توبه كند خدا توبه‌اش را مي‌پذيرد. صداي روضه كه در خيابان مي‌پيچد و داستان به اينجا كه مي‌رسد. آه و فغان از جمعيت بلند مي‌شود. شيخ حسين عمامه از سر بر مي‌دارد و قرآن روي سر مي‌گذارد و مي‌خواند: 
و ‌اللهمّ اِنّي اسْئلُك بِكِتابِك الْمُنْزلِ
خداي از تو درخواست مي‏ كنم به حق كتاب نازل شده‏‌ات، 
و ما فيهِ و فيهِ اسْمُك الاْعْظمُ الاْكْبرُ، 
و آنچه در آن است و در آن است نام اعظم بزرگترت، 
و اسْماوك الْحُسْني و ما يُخافُ و يُرْجي 
و نام هاي نيكوترت‏ و آنچه بيم‌انگيز است و اميدبخش، 
انْ تجْعلني مِنْ عُتقائِك مِن النّارِ
اينكه مرا از آزادشدگان از آتش دوزخ قرار دهي. 
بك يا‌الله، الهي بمحمد، الهي بِعلِيٍ ‏، الهي بِفاطِمة، الهي بِالْحسنِ‏، الهي بِالْحُسيْنِ‏، الهي بِعلِيِّ بْنِ الْحُسيْنِ ‏، الهي بِمُحمّدِ بْنِ علِيٍ‏، الهي بِجعْفرِ بْنِ مُحمّدٍ، الهي بِمُوسي بْنِ جعْفرٍ، الهي بِعلِيِّ بْنِ مُوسي‏، الهي بِمُحمّدِ بْنِ علِيٍ‏، الهي بِعلِيِّ بْنِ مُحمّدٍ، الهي بِالْحسنِ بْنِ علِيٍ‏، الهي بِالْحُجّهِ.
ورودي مراسم تونلي بود كه پلشت‌زدايي مي‌كرد و جسم كوچك و بزرگ را از هر نوع ويروس پاك مي‌كرد. حال خود مراسم اما حال ديگري بود. من به چشم خود ديدم مردماني را كه براي پاكي روح‌شان در خيابان‌هاي شهر روي زمين نشسته‌اند و نفس‌هايي كه از گرمگاه سينه‌شان به بيرون مي‌آيد به جايي متصل است. گويي كه خداوند براي روح‌شان هم تونل پلشت‌زدايي ساخته است. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
تیتر خبرها
کارتون
کارتون