درسي از زلزله منجيل
دهها خانه در آستانه اشرفيه در اثر زلزله در اثر روانگرايي كج شدن و در زمين فرورفتند. از ساعات اوليه 31 خرداد 69 ارتش با بهكارگيري كليه امكانات خود به ياري زلزلهزدگان شتافت. از سوي رهبر انقلاب فرمان عمومي براي تشكيل گروههاي امداد به مديريت ائمه جمعه در مناطق زلزلهزده صادر شد. هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران براي برقراري امكان ارتباط سريع مردم گيلان با تهران پروازهاي فوقالعاده تعيين كرد. آيات عظام اراكي و گلپايگاني صرف ثلث سهم مبارك امام را براي زلزلهزدگان مجاز دانستند. تخليه سريع مجروحان با بهرهگيري از امكانات هوايي، نيروهاي متخصص و 6 ترمينال فرودگاهي سازمان هواپيمايي كشوري انجام شد. بازديد رييسجمهور يك روز پس از زلزله انجام شد. مرحوم هاشمي در پي بازديد از مناطق زلزلهزده در يك گفتوگوي تلويزيوني درباره مشكلات ناشي از بروز زلزله گفت: با توجه به ريزش كوهها و مسدود شدن راهها در ابتداي بروز حادثه، ارتباط در سطح مطلوبي نبوده است اما هليكوپترها و وسايط نقليهاي كه ميتوانستند از راههاي فرعي خود را به مناطق آسيبديده برسانند بلافاصله وارد عمل شدند. رييسجمهوري به انهدام تقريبي 3 شهر منجيل، رودبار و لوشان اشاره كرد و گفت: در اين مناطق وسايل مورد نياز زندگي مردم موجود نيست. مسوولان شهرها نيز از دست رفتهاند و مسوولان فعلي از استانهاي ديگر عازم شدهاند و مردم نيز يا مجروح هستند يا خانواده خود را از دست دادهاند و عزادارند.
از مهمترين پديدههايي كه در اين زلزله موجب تلفات و خرابي فراوان شد، زمينلغزش بود. زلزله منجيل در محدودهاي كوهستاني در غرب البرز غربي رخ داد. رويداد زلزله 31 خرداد منجيل سبب به وجود آمدن دهها زمينلغزش و سنگ افت و فروريزش واريزه سنگي در جادهها و در منطقه زلزلهزده ودر نتيجه دفن شدن چند روستا، بسته شدن چندين رود و ايجاد درياچههاي كوچك محلي، خشك شدن تعدادي از چشمهها و خرابي بسياري از روستا، باغها و زمينهاي كشاورزي شد. 80 محدوده لغزشي اصلي در اين زلزله شناسايي شد. راه مواصلاتي اصلي يعني قزوين به رشت با ريزش كوهها در حد فاصل جغرافيايي آن بسته شده بود. خيل جمعيت و بستگانشان با پاي پياده ميآمدند تا از سرنوشت آنان باخبر شوند. تنها راه امدادرساني فقط از طريق بالگرد هوانيروز ارتش بود. ميدان زمين فوتبال وليآباد (مكان بيمارستان وليعصر) تنها جايي بود كه بالگردها مجروحين و زخميها را به ديگر شهرهاي ايران انتقال ميدادند. انبوهي از جمعيت با نشستن بالگردها تجمع ميكردند و هركس تلاش ميكرد مجروح خود را به داخل آن انتقال دهد.كسي از سرنوشت مجروحين با خبر نبود.
زمينلغزشهاي بزرگي مانند لغزش فتلك و فيشم در شمال رودبار و زمينلغزش گلديان رودبار تا ريزش سنگ و واريزه در دامنهها از جمله اين لغزشها بودند. لغزش گلديان (رودبار) و زمينلغزش بزرگ فتلك از شاخصترين زمينلغزشهاي پهنه رومركزي بودند. زمينلغزش گلديان با پاره شدن خط لوله نفت و ورود مواد سيال نفتي به دامنههاي شرق رودبار (خليل آباد) آغاز شد و روانه گل و واريزهاي به طول حدود 5 كيلومتر ايجاد كرد. بر اساس بررسيهاي ميداني مشخص شد كه به دليل بطئي بودن زمينلغزش گلديان، بهرغم وارد شدن خسارت فراوان به محدوده روستاهاي شرق رودبار و خسارات به زمينهاي كشاورزي و باغات اين محدوده، تلفات مستقيم جاني وارد نشد. در عوض درست در هنگام زمينلرزه 31 خرداد، به دليل فروريختن دامنهاي در 5 كيلومتري شمال شرق رودبار، كل روستاي فتلك حركت كرده و روي روستاي فيشم قرار گرفت و متاسفانه 250 نفر از هموطنان از اهالي همين دو روستا تماما زير توده لغزش كرده مدفون شدند و عملا محل لغزش به گورستان عمومي اهالي هر دو روستا تبديل شد. اين مساله با توجه به اجراي پروژههاي بزرگ عمراني و توسعه شهري در دامنههاي محدوده رودبار و منجيل به عنوان پتانسيل آسيبهاي بعدي قابل توجه است. در زمينلرزه هزاره اول قبل از ميلاد كه در محل تپه نصفي و چراغلي تپه در كاوشهاي باستانشناختي در دهه چهل شمال رودبار تعيين سن شد، نيز شكل مدفونشدگي آثار حياتي و ابزار انسان ساخت نشان از احتمال رخداد زمينلغزشي بزرگ در زمان همان زمينلرزه بزرگ قبلي دارد. جا دارد يادآوري شود كه محل تپههاي نصفي و چراغعلي تپه درست در شمال زمينلغزش فتلك و فيشم قرار دارند. لغزشهاي محدوده سد سفيدرود و معدن سنگ ساختماني سد سفيدرود، توتكابن و منطقه رستمآباد، لاكه، دوگاهه، كبته، باكلور، لوشان و... را نيز ميتوان به عنوان مهمترين زمينلغزشهاي ديگر در محدوده زلزلهزده 31 خرداد69 برشمرد. كودكان بيسرپرست بيشتر بازماندههاي زلزله، داغدار ازدست دادن يك يا چندنفر از عزيزانشان بودند. با اين حال كودكاني هم بودند كه در اين حادثه والدين و تمامي بستگان خود را از دست داده و كسي را نداشتند. در اين شرايط سازمان بهزيستي چند روز پس از زلزله از واگذاري سرپرستي كودكان بيسرپرست به خانوادههاي متقاضي خبر داد. سازمان بهزيستي ليست و شرايط كساني را كه مايلند سرپرستي ايگونه كودكان را به عهده بگيرند تهيه كرده و در صورت لزوم به افراد واجد شرايط اعلام خواهد كرد تا براي گرفتن كودك مورد نظر خود به اين سازمان مراجعه كنند. يك هفته بعد از زلزله 2500خانواده جهت نگهداري كودكان بيسرپرست ثبتنام كردند. كارگردان نامدار ايراني، زندهياد استادعباس كيارستمي كه پيشتر فيلم «خانه دوست كجاست؟» را در روستاي كوكر، رستمآباد رودبار ساخته بود، پس از زلزله به منطقه رفت تا از دو شخصيت اصلي داستان (احمد و بابك احمدپور) و سلامتي آنها با خبر شود . ساخت فيلم «زندگي و ديگر هيچ» با موضوع بازماندگان اين زلزله و اميد به زندگي در پي همين بررسيها ساخته شد. فيلم «زير درختان زيتون» در سال 1376 در همين مكان ساخته شد و اولين فيلم ايراني برنده نخل طلاي جشنواره كن فرانسه شد. استاد حسين عليزاده نيز در ۱۳۷۰ پس از زمينلرزه، آلبوم «آواي مهر» را توليد و پخش كرد و آن را به زلزلهزدگان تقديم كرد. اكثر بازماندگان به شهرهاي همجوار نظير رشت و قزوين و حتي تهران مهاجرت كردند تا خانوادهشان كه زنده مانده بودند در امان بمانند. ارتش آلمان با همكاري ايران يك بيمارستان صحرايي و سيار را در زمين وليآباد (بيمارستان فعلي) داير كردند كه هنوز بقاياي آن موجود است. حمامهاي سيار در جاهاي مختلف نصب شد. 12 استاني معين مشخص شد و مسوول شهرها و بخشهاي تابعه جهت بازسازي شدند. در اين حادثه تعداد زيادي افراد بيمار يا قطع نخاعي شدند و در خانهها نگهداري ميشوند. اگر امروز نيز به پهنه زلزلهزده منجيل و رودبار مسافرت كنيد بازماندگان آسيبديده آن زلزله را خواهيد يافت. اتفاق زمينلرزه را چنان برايتان تعريف ميكنند كه انگار همين ديروز رخ داده است. خدا همه جانباختگان زمينلرزه 31 خرداد69 را بيامرزد.