علي ولياللهي
فينال جام حذفي بين تراكتور و استقلال برگزار شد و در نهايت اين پرشورهاي تبريزي بودند كه جام را بالاي سر بردند. در اين بازي جذاب و پربرخورد و پر تنش كه دو نيمه كاملا متفاوت داشت، تراكتور در نيمه اول با 3 گل از حريف پيش افتاد. در نيمه دوم آبيها دو گل خورده را جبران كردند اما زمان بازي اجازه نداد آنها كامبكشان را تكميل كنند تا مسعود شجاعي به عنوان كاپيتان جام قهرماني را بالاي سر ببرد. براي بررسي جزييات بازي سراغ سيدمهدي سيدصالحي رفتيم كه سابقه بازي در هر دو تيم را در كارنامه خود دارد.
ارزيابي شما از بازي فينال چيست؟
بحث فني بازي فينال جام حذفي نميتواند جدا از اتفاقات هفته گذشته باشد. اتفاقاتي كه براي باشگاه استقلال بعد از دربي افتاد و فرهاد مجيدي به خاطر رفتن مديريت باشگاه به ايتاليا استعفا داد جو را به هم ريخت. اينها اتفاقاتي است كه سرمربي تيم را متزلزل ميكند. شما حساب كنيد، مربي دارد كار ميكند و زحمت ميكشد كه تيم نتيجه بگيرد اما وقتي قرار است جواب زحماتش را جور ديگري بدهند، باعث ميشود مربي از لحاظ روحي، رواني به هم بريزد. بازيكني هم كه بداند مربياش فصل بعد نيست و با مديريت باشگاه مشكل دارد از لحاظ رواني به هم ميريزد. اما اگر بخواهيم روي ۹۰ دقيقه بازي متمركز شويم بايد بگوييم كه اوايل مسابقه هر دو تيم در ميانههاي زمين كار ميكردند و به نظرم اشتباه سيدحسين حسيني روي گل اول، شيرازه تيم استقلال را به هم ريخت. استقلال با بازيكنان جوان و كمتجربهاش مقابل تيمي بازي داشت كه بازيكنان با تجربهاي مانند شجاعي، دژاگه و حاجصفي در تركيبش حضور داشتند. اين بازيكنان جوان تحت تاثير روند اتفاقات هفته گذشته از لحاظ روحي بالا نبودند و آن گل اول كلا آنها را به هم ريخت. به نظرم 3 بازيكن مليپوش تراكتور يكي از بهترين بازيهاي خود را براي تراكتور در نيمه اول انجام دادند و توانستند با 3 گل برتري نيمه را به پايان برسانند. تراكتور بعد از گل اول با تفكري كه آقاي الهامي داشت، توانست استقلال را بالا بكشد و بعد از شكاف ميان خط دفاعي استقلال استفاده كند و به گلهاي دوم و سوم هم برسد. خط دفاعي و گلر استقلال در اين 3 گل خيلي نقش داشتند. نيمه دوم استقلال به بازي برگشت. تيم تراكتور يك مقدار از لحاظ بدني تحليل رفت. بازيكنان با تجربه اين تيم با توجه به سن و سالشان افت كردند و بازيكنان استقلال كه چيزي براي از دست دادن نداشتند، توانستند ميانه ميدان را به دست بگيرند و با استفاده از ضعف دفاع سراسيمه تراكتوريها به دو گل دست پيدا كردند. در لحظات پاياني فشار و استرس زيادي روي بازيكنان استقلال بود و هر چقدر به پايان بازي نزديك ميشديم، تحليل ميرفتند و در نهايت تراكتور توانست برنده بازي شود و قهرماني جام حذفي را به دست آورد. جا دارد همين جا به هواداران خونگرم تراكتور و آقاي زنوزي كه زحمت زيادي براي تيم كشيدند، تبريك بگويم.
بين دو نيمه چه اتفاقي افتاد كه نيمه دوم كلا متفاوت شد؟
تيمي كه سه هيچ جلو ميافتد، ناخودآگاه عقب مينشيند. مطمئن باشيد فرهاد مجيدي بين دو نيمه به بازيكنان گفته، برويد براي آبرو و اعتبار خودتان و باشگاه و ميليونها هوادار بازي كنيد. در چنين شرايطي دور از ذهن نبود كه بازيكنان به خودشان بيايند و به بازي برگردند. همچنين افت بدني بازيكنان تراكتور هم تاثيرگذار بود. بسياري از بازيكنان تراكتور در طول بازي مدام با مشكل گرفتگي عضله مواجه شدند. استقلال مثل آدمي بود كه چيزي براي از دست دادن نداشت. آنها يك ۴۵ دقيقه فرصت داشتند تا دست خالي برنگردند. همين باعث شد آنها دو گل هم بزنند ولي بعد از دو گل تراكتور از تجربه بالاي بازيكنانش استفاده كرد و توانست برترياش را حفظ كند و قهرمان شود.
خيليها بعد از بازي به اتلاف وقت بازيكنان تراكتور اعتراض داشتند.
بعد از كرونا تيمها از لحاظ بدني آماده نبودند و آن كيفيت مورد انتظار را در ليگ نديديم. اگر تيمي برنده ميشد بيشتر از تجربهاش استفاده ميكرد. يك گل زده ميشد و بعد بازي را حفظ ميكردند تا تمام شود. تيمها از نظر بدني آمادگي كافي را نداشتند. طبيعي هم بود. بازيها ادامهدار شده بود و اين هم بازي فينال حذفي بود. در كنار اين استرس بيماري هم همراه بازيكنان بود. مربيان تيم هم نميتوانند از لحاظ بدني بازيكنان را هميشه در بهترين شرايط نگه دارند. چون در كوران مسابقات بودند و فرصتي براي بدنسازي نبود. اين طبيعي بود كه فشار زياد روي بازيكنان باعث شود آنها بخواهند وقت تلف كنند. از سمت ديگر ميدانيم، تيمي كه جلو است از اين پوئن به نفع خودش استفاده ميكند. حالا چه تراكتور باشد چه استقلال چه هر تيم ديگري. تراكتور دنبال اين بود كه قهرمان حذفي شود و در اين راه يك سري بازيكن دچار گرفتگي عضله شدند و براي يك سري مصدوميت ايجاد شد. از سمت ديگر آنها با اين كار ميخواستند از فشار استقلال بكاهند. چون استقلال داشت سراسيمه حمله ميكرد و توقف بازي باعث ميشد آنها بتوانند نفس بگيرند و ريكاوري كنند.
بازيهاي پاياني جام حذفي هم پرگل و جذاب از آب درآمد. دليلش چيست؟
امسال هم خودم و هم خيلي از كارشناسان ديگر معتقديم كه كيفيت ليگ بالا نبود. با اين حال در جام حذفي بر خلاف سالهاي قبل تيمهاي مدعي ليگ به نيمه نهايي رسيدند. تراكتوري كه بازيكنان باتجربه و مليپوش دارد يا استقلال و پرسپوليس كه خطوط حمله قدرتمندي دارند. استقلال بهترين خط حمله ليگ را به دست آورد. 3 فوروارد اين تيم يعني دياباته، قائدي و مطهري روي هم بيش از ۳۰ گل به ثمر رساندند. خط حمله و خط هافبك اين 3 تيم عالي بودند. روي همين حساب انتظار ميرفت كه در اين بازيها به واسطه قدرت هجومي و بعضا ضعف در خط دفاعي بازيها پرگل شوند. خط دفاع استقلال و تراكتور نسبت به خط حمله و هافبك اين تيم ضعيفتر است. نتيجه تقابل خطوط حمله قوي در مقابل خطوط دفاعي ضعيف، رد و بدل شدن گلهاي زياد در اين بازيها بود.
اين جام چه تاثيري در روند تراكتور براي فصلهاي آينده دارد؟
تراكتور يكي از پرطرفدارترين تيمهاي ايران است. خودم يك سال بسيار خوب آنجا داشتم و دومين گلزن برتر ليگ شدم. آقاي زنوزي از پول شخصي خودش به عشق آذربايجان و مردمش براي اين تيم هزينه ميكند و دوست دارد اين تيم صلابت داشته باشد و سرآمد باشد. با اين حال آمدن يك سري مربي و بازيكن خارجي كه به نظر من چندان تفكر قدرتمندي پشتشان نبود، كارايي لازم را براي تيم نداشت. با آمدن مسعود شجاعي، اشكان دژاگه و احسان حاجصفي انتظارات از تيم بالا رفت. به هر حال اينها بازيكنان ايراني هستند و در تيم ملي بازي كردند و لژيونر بودند. اين باعث شد، اتحاد و همدلي به خصوص از نيم فصل دوم و در بازيهاي جام حذفي بيشتر شود. آن بازيكنان خارجي كه ميآمدند صرفا سرمايه باشگاه را خراب ميكردند و تاثيري نداشتند. به نظرم بعد از دو فصل آقاي زنوزي دستش آمده كه چطور هزينه كند و چه بازيكناني بيايند و چگونه كار كنند تا براي تيم تاثيرگذار باشد. با توجه به زحمات مالك تيم اگر بتوانند تيم را قويتر كنند و كميته فني با كيفيتتري داشته باشند كه ثمرهاش بشود آمدن بازيكنان باكيفيتتر، تراكتور ميتواند تبديل به يكي از تيمهاي مدعي ليگ بعدي باشد.
ساكت الهامي با اين قهرماني ميتواند اميدوار باشد كه سرمربي تراكتور ميماند؟
اين به طرز تفكر مديريت باشگاه برميگردد. آقاي الهامي جزو مربيان خوب ايران هستند كه سالهاي سال در كنار مربيان ديگري نظير يحيي گلمحمدي كار ميكردند. آقاي زنوزي همه جوره به آقاي الهامي اعتماد كردند و سرمربي تيم هم با قهرماني جام حذفي جواب اين اعتماد را به خوبي داد. به نظرم ساكت الهامي توانست وحدت و همدلي را به تيم بياورد و از تجربه بازيكنان بزرگ تيم استفاده خوبي براي جمع كردن تيمش بكند. ولي اينكه فصل بعد چه اتفاقي براي ايشان ميافتد، برميگردد به ديدگاه مالك تيم و سياستهاي باشگاه. اينكه فصل بعد تراكتور چه اهدافي دارد و چطور ميخواهد تيم را ببندد، برميگردد به نظرات آقاي زنوزي.
استقلال بدون سرمربي مانده و آمدن استراماچوني هم مشخص نيست. به نظر شما وضعيت استقلال خيلي آشفته است.
كار مديريت باشگاه استقلال حرفهاي نبود. من فقط يك سوال دارم. اگر به جاي فرهاد مجيدي يك مربي خارجي سرمربي تيم بود، آنها اين كار را ميكردند و آن مصاحبهها را به راه ميانداختند؟ چرا مرغ همسايه بايد براي ما غاز باشد؟ اگر آقاي استراماچوني دلش براي استقلال و هوادار اين تيم ميسوخت چرا صبر نكرد و به خاطر همين هواداران كارش را انجام نداد؟ ميتوانست بايستد و تيم را قهرمان كند و بعد برود. او دنبال پول و منافع و جيب خودش بود. آوردن كسي كه بايد نازش را بكشيم و برايش آدم بفرستيم و اين ور و آن ور دنبالش بيفتيم هيچ كمكي به استقلال نميكند جز اينكه سرمايه مليمان را نابود ميكنيم. كداميك از مربيان و پيشكسوتان بعد از رفتن استرا قبول كردند، بيايند و قبول مسووليت كنند؟ فرهاد مجيدي به خاطر هواداران آمد و مسووليت قبول كرد آن هم در برههاي كه وضعيت استقلال واقعا خطرناك بود. به نظرم آنطور كه بايد و شايد از فرهاد حمايت نشد. فرهاد هم بد نتيجه نگرفت. او نايب قهرمان ليگ و جام حذفي شد و خوديها باعث شدند، تيم نتيجه نگيرد. هفته گذشته استقلال نياز به حمايت همه جانبه مديريت باشگاه داشت ولي اين اتفاق نيفتاد. وقتي مربي ميبيند تيمش نايب قهرمان شده و سهميه آسيا گرفته و بازي دربي را برده ولي مديرعامل تيم دنبال مربي ميگردد، نااميد ميشود. مديرعامل بايد صبر ميكرد. شايد فرهاد تيم را قهرمان ميكرد. از آقاي سعادتمند ميپرسم اگر فرهاد تيم را قهرمان ميكرد شما مگر ميتوانستيد بيرونش كنيد؟ اين نشان ميدهد آنها نميخواستند فرهاد بماند. اين اتفاقات در خور نام استقلال نيست. سازمان ورزش ما بايد مديراني را سر كار بگذارد كه از جنس فوتبال باشند. الان فوتبال ما پر شده از مديران بساز بفروش و بيزينسي و كاسبهاي چه و چه و چه. خب معلوم است با اين طرز تفكر چه برخوردي با مربي ميشود. اصلا ايتاليا رفتن براي چه بود؟ مگر خالهبازي است كه آقاي سعادتمند ميآيد و در تلويزيون ميگويد ايشان بابت فوت برادر من تسليت نگفت. مگر گروكشي است؟ اين تيم براي مردم است. چرا خصومت شخصي را وارد تيم ميكند؟ مهم موفقيت استقلال است. موفقيت پرسپوليس و سپاهان است. مهم تيمها هستند وگرنه آدمها ميآيند و ميروند. اگر بعد از نايب قهرماني ليگ و برد دربي حمايت درست از تيم صورت ميگرفت، استقلال ميتوانست قهرمان شود. استقلال تيم جواني است و هضم همه اين اتفاقات براي آنها سخت بود.
نتيجه نهايي ليگ و جام حذفي عادلانه و براساس شايستگي بود؟
اگر بحث عدالت و شايستگي باشد يكسري آدمهايي كه در فوتبال ما هستند اصلا نبايد باشند! يك سري كه حقشان است در فوتبال باشند، بيرون هستند. پس نميتوان گفت فوتبال ما فوتبالي است كه در آن همه چيز عادلانه است. تيمي آمده زحمت كشيده و قهرمان ليگ شده و تيمي هم تلاش كرده، جام حذفي را برده. اين سر جاي خودش. صحبت در مورد اين قهرمانيها و اتفاقات فصل يك دفتر 100 برگ ميخواهد. در مجموع اما به نظرم ليگ پويايي نداشتيم امسال. مسابقات آن كيفيت لازم را نداشت. كرونا هم آمد و به قول قديميها گل بود به سبزه نيز آراسته شد. بعد از كرونا تيمها واقعا افت كردند. چون بازيكنان و باشگاههاي ما حرفهاي نيستند. نظارتي روي بازيكنان نبود كه ببينند، پروتكلها را رعايت ميكنند و كي ميخوابند و بيرون نروند و مهماني نگيرند. بازيكن دو ساعت با تيم بود و ۲۲ ساعت در اختيار خودش. هفته بعد ميآمد تست ميداد، كرونايش مثبت ميشد. ولي به هر حال مجبور بودند، بازيها را تمام كنند و اين اتفاق هم افتاد. ما فقط شمارههامان حرفهاي است و در آن چيزهاي اساسي كه بايد حرفهاي باشيم، نيستيم.
فوتبال ما پر شده از مديران بساز بفروش و بيزينسي و كاسبهاي چه و چه و چه. خب معلوم است با اين طرز تفكر چه برخوردي با مربي ميشود. اصلا ايتاليا رفتن براي چه بود؟ مگر خالهبازي است كه آقاي سعادتمند ميآيد و در تلويزيون ميگويد ايشان بابت فوت برادر من تسليت نگفت. مگر گروكشي است؟ اين تيم براي مردم است. چرا خصومت شخصي را وارد تيم ميكند؟