آيا تغيير دادن تصميم نشانه ضعف مديريتي است؟
تعهد به تصميم
نسرين ضميري
چند روز پيش و در جريان بازگشايي مدارس در پانزدهم شهريور ماه، ابتدا وزارت آموزش و پرورش اعلام كرد حضور دانشآموزان در مدرسه الزامي است، اما پس از واكنشها و مخالفتهاي گسترده كارشناسان و والدين، محسن حاجيميرزايي وزير آموزش و پرورش اعلام كرد: «با توجه به بررسيهاي به عمل آمده تصميم گرفتيم حضور دانشآموزان در مدارس الزامي نباشد.»
اين تغيير تصميم دولت انتقادات و حتي سرزنشهايي به دنبال داشت. پيشتر هم هنگام ورود ويروس كرونا به كشور وزير بهداشت اعلام كرده بود: «تصميم داريم با تشكيل سيصد هزار اكيپ بهداشتي و مراجعه خانه به خانه نسبت به شناسايي بيماران و بيماريابي اقدام كنيم.» آن تصميم نيز با واكنشهاي مخالف كارشناسان روبهرو و در نهايت منجر به تغيير تصميم وزارت بهداشت شد.
موضوع اين نوشتار بررسي اجمالي فرآيند تصميمگيري است و پاسخ به اين پرسش كه آيا «تغيير دادن تصميم» نشانه ضعف مديريتي است يا شجاعت و جسارت ميخواهد؟ و اصولا چگونه تصميمگيري كنيم كه مجبور به تغيير آن نباشيم ياخود را متعهد به اجراي تصميمي نادرست نكنيم؟ همه ما مدام در حال تصميمگيري براي زندگي شخصي خود هستيم، اما روي سخن با مديران و به ويژه مديراني است كه بايد تصميمات دشوار و پيچيده اتخاذ كنند. در روانشناسي مفهومي داريم به نام «تعهد به تصميم» و به اين معني است كه بعد از گرفتن تصميم يك «پايبندي دروني» يا «تعهد به خود» براي اجراي آن در فرد ايجاد ميشود، ما وقتي تصميمي ميگيريم يعني خود را متعهد به انجام آن ميدانيم.
روانشناسان به افرادي كه دنبال موفقيت و رسيدن به اهداف خود هستند، توصيه ميكنند كه حداقل آن تصميم را با يك نفر ديگر در ميان بگذارند و يك «پايبندي بيروني» هم براي خود ايجاد كنند. در اين صورت احتمال كمتري وجود دارد كه فرد از هدف خود دست بردارد. نتيجه اينكه هرگاه تصميمي اتخاذ و آن را اعلام كنيم، تغيير آن هم از جنبه روانشناختي و هم از جنبه جامعهشناختي دشوار ميشود. عوامل زيادي در مقوله تصميمگيري موثرند و به همين دليل انديشمندان زيادي در رشتههاي علومشناختي و رفتاري، علوم اجتماعي، مغز و عصبشناسي، علوم ارتباطات (مانند هوش مصنوعي و سيستمهاي حمايت از تصميم يا SSDها)، علم مديريت و... آن را مورد مطالعه قرار دادهاند و انواع مدلها و الگوها را براي تصميمگيري پيشنهاد كردهاند.
سبكهاي مختلفي هم براي انواع متفاوت تصميمها وجود دارد، از جمله سبك شهودي يا آني كه بسيار مورد علاقه مديران باسابقه و با تجربه بالاست. اما آنچه مسلم است ما يك «بهترين مدل» براي انواع تصميمگيريها نداريم و بايد بر اساس موقعيت يكي از شيوهها را انتخاب كنيم. با اين حال به نظر ميرسد بهترين شيوه تصميمگيري در شرايط دشوار و پيچيده كنوني به ويژه براي مديران سطوح عالي كشور استفاده از مدل تصميمگيري بر اساس «تفكر سيستمي» است.
تفكر سيستمي يا نظاممند به مديران اين امكان را ميدهد كه با درك و فهم بهتري از محيط و دگرگونيهاي آن توانايي لازم را براي يافتن پاسخهاي مناسب به پرسشهاي مشكل به دست آورند. هر زمان كه با مسيرهاي اقدام و عمل مختلفي مواجه باشيم يا ناچار به انتخاب يكي از دو راهحل باشيم؛ مانند همين الزام يا عدم الزام حضور دانشآموزان در مدرسه؛ تصميمگيري دشوار است. عدم اطمينان و ابهام در محيط هم- مانند همين روزگار كرونايي- بر دشواري تصميمگيري ميافزايد.
براي هر تصميم مهمي بايد نظرات همه كارشناسان، متخصصان و صاحبنظران را جمعآوري و به عنوان درونداد در نظر گرفت، سپس با بررسي و تبادل نظر به پردازش اين اطلاعات اقدام كرده و در نهايت منجر به برونداد يا اتخاذ تصميم كرد.
تصميمي كه به اين ترتيب اتخاذ ميشود، قادر است افكار عمومي را اقناع كند. بهترين مثال براي اين شيوه همين موضوع الزام دانشآموزان براي حضور در مدرسه است.
آيا تمامي پيامدها و هزينههاي ايجاد شده بررسي شده بود؟ اين كار چه سودمندي داشت و زيانهاي آن چه بود؟ آيا تعريفي از «اجتماعي شدن» كه اكثر صاحبنظران با آن موافق باشند در دسترس بود؟ چه فرقي بين اجتماعي شدن و «جامعهپذيري» وجود دارد؟ آيا اجتماعي شدن فقط در مدرسه صورت ميگيرد؟ آيا فرصت جامعهپذيري از دست ميرفت؟ سلامتي مهم است يا اجتماعي شدن؟ آيا خلق و خوي كودكان با خانهنشيني افسرده ميشود؟ چه راههاي ديگري غير از حضور در مدرسه براي ايجاد نشاط در كودكان وجود دارد؟ آيا همه دانشآموزان امكان استفاده از فضاي مجازي را دارند؟ آيا هزينه توسعه فضاي مجازي بيشتر است يا هزينههاي درمان كودكان؟ آيا شرايط آب و هوايي كشور در همه جا يكسان است؟ وسايل سرمايشي و گرمايشي چه تاثيري در گسترش بيماري دارند؟ آيا از معلمان نظرسنجي صورت گرفته بود؟ از والدين چطور؟ آيا آماري از نحوه تردد دانشآموزان در سطح كشور و به تفكيك داريم؟ چقدر دادهها دقيق و قابل استناد هستند؟ و دهها سوال مشابه ديگر. چنانچه پاسخ همه اين پرسشها با تجزيه و تحليلهاي دقيق و بر اساس دادههاي درست به دست آمده بود، قطعا ميتوانست تصميم الزام دانشآموزان به حضور در مدرسه را قابل دفاع كند و دغدغههاي والدين و نگرانيهاي كارشناسان را پاسخ بدهد تا والدين با رضايت فرزندان خود را به مدرسه بفرستند.
پس از گذشت چندين ماه از ورود كرونا به كشور ديگر نبايد «تصميمات برنامهريزي نشده» اتخاذ شود. اگرچه هنوز ابهامات زيادي در مورد اين ويروس وجود دارد از جمله اينكه داروي خاص خود را ندارد و هنوز ساخت واكسن به مرحله توليد و استفاده نرسيده، اما اطلاعات خوب و زيادي هم به دست آمده؛ مانند سه راه عمده پيشگيري از ابتلا كه استفاده از ماسك، شستوشوي مرتب دستها و فاصلهگذاري اجتماعي است . گروههاي در معرض خطر بالا مانند سالمندان و بيماران زمينهاي شناسايي شدهاند و چندين دارو براي كمك و درمانهاي حمايتي به كار گرفته ميشوند.
در حال حاضر ميدانيم كه دستكم تا شش ماه ديگر اين بيماري همراه ماست و پاييز و زمستان نگرانكنندهاي پيشرو داريم. پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي زيادي دارد كه بسياري از آنها هنوز ناشناختهاند، حتي پيامدهاي رواني آن هم، آن طور كه بايد و شايد شناخته شده نيستند. در چنين شرايطي هر اندازه كه ممكن باشد بايد به جمعآوري اطلاعات پرداخته شود و دانش خود را افزايش دهيم. هميشه امكان تغيير تصميم وجود ندارد، ممكن است با مديراني سروكار نداشته باشيم كه شجاعت تغيير تصميم خود يا اعتراف به اشتباه و عذرخواهي را داشته باشند.
گاهي ممكن است تبعات يك تصميم مدتها بعد خود را نشان دهد و جبرانناپذير شود. «تعهد به تصميم» عامل نيرومندي است. مثال بازگشايي مدارس مربوط به گذشته است، از اين پس بايد به فكر آينده بود، آيندهاي كه دستكم تا شش ماه ديگر ويروس كرونا همراه ماست و تمام جنبههاي زندگي را تحت تاثير خود قرار داده. پيامدهاي اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي فراواني داشته كه بسياري از آنها هنوز ناشناختهاند. حتي پيامدهاي رواني اين شيوع و ابتلا نيز مورد بررسي و پژوهش قرار نگرفته. پس از گذشت چندين ماه از شيوع كرونا ديگر تصميمگيريهاي «برنامهريزي نشده» پذيرفتني نيستند.
مديران بايد از سبك تصميمگيري «شهودي» و «آني» به سمت شيوه تصميمگيري مبتني بر تفكر سيستماتيك بروند. در شرايط پيشرو هر اندازه كه امكان داشته باشد بايد اطلاعات مورد نياز جمعآوري و به دانش خود اضافه كرد. بايد نظرات كارشناسان و صاحبنظران ايران و جهان را اخذ و از آن بهرهبرداري كرد و به شكلي مستمر از افكار عمومي و نبض جامعه مطلع بود.
نهتنها «تعهد به تصميم» عامل نيرومندي است كه تغيير تصميم را مشكل ميكند، بلكه هميشه امكان تغيير تصميم وجود ندارد. ممكن است با مديراني سروكار داشته باشيم كه شجاعت تغيير تصميم خود را ندارند، ممكن است پيامدها و نتايج يك تصميم مدتها بعد خود را نشان دهد، زماني كه زيانها و خسارتهاي غيرقابل جبراني به جا مانده باشد.
روانشناس سازماني
روانشناسان به افرادي كه دنبال موفقيت و رسيدن به اهداف خود هستند، توصيه ميكنند كه حداقل آن تصميم را با يك نفر ديگر در ميان بگذارند و يك «پايبندي بيروني» هم براي خود ايجاد كنند.