• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4758 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱۲ مهر

يك هفته پس از چهل سالگي

آرش مومني

سال‌ها منتظر ورود به چهل سالگي بودم. شايد از 18 سالگي هميشه خودم را در 40 سالگي تصور  مي‌كردم، با كت و شلوار و ريش و عينك و كيف سامسونت، سوار تاكسي و اتوبوس در حال رفتن به سر كار يا بازگشت به خانه با چند كيسه خريد و نان تافتون يا سنگك هستم. به قول قديمي‌ها مرد كسي است كه «در رو با پاش باز كنه و يه كتي از لاي در رد بشه و بره خونه.»  راستش را بخواهيد، نزديك‌ترين و رويايي‌ترين تصويري كه هميشه در ذهنم داشتم، يه مرد چهل ساله نويسنده بود كه در آن سن و سال عاشق شده است و هنگامي كه پيپش را دود مي‌كند، از پنجره همسر جوان و پرنشاطش را نگاه مي‌كند كه وسط زمستان بين برف‌هاي له و يخ‌زده، خرده نان و ارزن براي پرنده‌ها مي‌پاشد و پس از اينكه آخرين پكش را خيلي محكم از پيپ مي‌گيرد و يه قلپ چايي از ليوانش سر مي‌كشد، مي‌رود روي صندلي توي آشپزخانه مي‌نشيند و باقي‌مانده چايي را كه با چند حبه قند شيرين كرده، مزه‌مزه مي‌كند و سر مي‌كشد. اين تصوير رويايي آن روزهايم براي 40 سالگي بود. سال‌ها دور از تصورات و روياهايم زندگي كردم تا حالا كه در 40 سالگي، عينك مي‌زنم و سيگار مي‌كشم و گهگاهي هم پيپ دود مي‌كنم. بيشتر از قبل كاغذ و دفتر سياه كرده دارم. همسرم را ترك كرده‌ام يا ترك شده‌ام، موضوعي كه آرام آرام اهميتش برايم كمتر مي‌شود و حالا وقت‌هايي پيش خودم فكر مي‌كنم از آن تصوير رويايي مبهم فقط همسري جوان را كم دارم. شايد هم بخواهم باقي عمر را تنهاي تنها سپري كنم.  يك هفته پس از تولدم، روزگار چون قبل مي‌گذرد. حالا كه نگاه مي‌كنم، هميشه پاييز برايم فصل غم بوده و اين‌بار يك هفته پس از 40 سالگي پاييز فصلي ديگر است. حالا در 40 سالگي شلوار جين و تيشرت جيغ نارنجي مي‌پوشم و كوله‌پشتي مي‌اندازم و به قول دوستي با ماشيني كه تازه خريده‌ام، چون دوران كودكي به جاي راه‌هاي گل قالي در خيابان و اتوبان‌هاي تهران قام‌قام بازي مي‌كنم و فست‌فود مي‌خورم و به فرداها مي‌انديشم. به گذشته‌ها هم فكر مي‌كنم. به فرصت‌هاي سوخته اما فردا چون ساير تولدهاي رند شايد رنگي باشد. راستي خاكستري هم رنگي است براي خودش...  يك هفته پس از 40 سالگي باز هم خورشيد طلوع مي‌كند و قناري از هفت صبح شروع به خواندن و تازه متوجه مي‌شوي كه اين نيم‌وجبي از هفت صبح شروع نمي‌كرده بلكه از شش صبح چهچه مستانه و آغاز روزي ديگر را آواز مي‌دهد. يك هفته پس از 40 سالگي، هفته ورود به پاييز، فصل رنگ و عاشقي است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون