• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۸ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4761 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۱۵ مهر

تنبيه بدني در مدرسه و سازوكارهاي نامشخص آموزش و پرورش

دو روايت در مورد محمد

گروه اجتماعي

هفته گذشته، چند عكس راديوگرافي در ميان مردم روستاي تيس و منطقه چابهار و بعد گروه‌هاي خبري سيستان‌وبلوچستان دست به دست شد. توضيحات همراه تصوير دنده و ستون فقرات، اين بود كه اين عكس‌ها متعلق است به محمد، دانش‌آموز كلاس ششم مدرسه طالقاني روستاي تيس و آنچه داريد در تصوير مي‌بينيد يك دنده شكسته است. دنده محمد بر اثر ضرب و شتم معلم كلاس شكسته است. از همان زماني كه خبر داشت پخش مي‌شد آموزش و پرورش چابهار دست به كار شد كه ببيند جريان چيست. حالا دو نقل قول وجود دارد؛ مدير آموزش و پرورش مي‌گويد كه محمد و خانواده‌اش گفته‌اند كه شربه بر اثر شوخي بين بچه‌ها بوده و از معلم شكايتي ندارند، عضو شوراي روستاي تيس مي‌گويد كه آموزش و پرورش به زور از خانواده امضا گرفته‌اند و دارند داستان‌سرايي مي‌كنند. اين روزها موضوع تنبيه بدني يك پسربچه كلاس ششمي يكي از مهم‌ترين خبرهاي روستاي تيس است. 

عكس‌ها و خبر اول از همه از طريق يكي از ساكنان منطقه آزاد چابهار به دست «اعتماد» رسيد. بعد نوبت رسيد به شماره تلفن شوراي روستا و مدير آموزش و پرورش چابهار كه ديگر ريش و قيچي دست رسانه باشد. همايون اميري، مديركل آموزش و پرورش چابهار خيلي زود گوشي را برمي‌دارد و با حوصله وقت مي‌گذارد و توضيح مي‌دهد. قبل از اينكه خودش پشت تلفن صحبت كند، يك فايل صوتي از او منتشر شده بود كه دارد در آن در مورد اخراج معلم صحبت مي‌كند، در گفت‌وگو با «اعتماد» دوباره بخشي از گفته‌هايش خطاب به مردم روستا را تكرار مي‌كند اما حالا به حق و حقوق معلم هم اشاره مي‌كند: «توضيحي كه بايد بدهم اين است كه اين بچه دانش‌آموز شيفت صبح مدرسه طالقاني روستاي تيس چابهار است. وقتي مي‌روند خانه، ظاهرا شب خانواده‌اش متوجه مي‌شوند كه سر حال نيست. والدين برايم تعريف كرده‌اند كه پسرشان گفته درد دارم، معلم من به من لگد زده. من در صحبتي كه با مردم كردم گفتم كه دو حالت دارد؛ معلمي كه اين كار را بكند باتوجه به اينكه اين همه بخشنامه صادر شده و اين‌قدر افكار عمومي روي قضيه حساس شده‌اند و آموزش و پرورش هم خط قرمزش (تنبيه بدني)  است، چنين چيزي پذيرفتني نيست، اين معلم هم حق‌التدريس است و به راحتي و بدون اغماض و گذشت خاتمه كارش را مي‌دهيم. اما بالعكس اگر ثابت نشد چه؟ چون اين اتفاق صبح افتاده و دانش‌آموز شب از اين موضوع ابراز ناراحتي مي‌كند. بعد تكليف آن معلم و حرمتش چيست؟» اميري مي‌‌گويد كه مدير و معلم مدرسه را احضار كرده‌اند و بعد هم هياتي از اداره شامل معاون پشتيباني، معاون آموزشي و حراست به اضافه نماينده شوراي روستا رفته‌اند به خانه محمد براي دلجويي: «آنجا معلم از دانش‌آموز پرسيده بود من شما را زده‌ام؟ دانش‌آموز جوابي نداده بود. بعد مشخص شد كه دانش‌آموز با دانش‌آموز ديگري درگير شده و حالا من تخصص پزشكي ندارم اما گويا در آن عكس هم اثر شكستگي مشخص نيست. خلاصه ماجرا اينكه چون ما داشتيم معلم را از كار بيكار مي‌كرديم خود والدين و شورا با من تماس گرفتند كه آقاي اميري ما نمي‌خواهيم اتفاقي براي معلم مدرسه بيفتد و شما كوتاه بيايي.» مديركل آموزش و پرورش چابهار مي‌گويد كه او به هر حال مدير مدرسه را مسوول مي‌داند چون چه ماجراي معلم درست مي‌بود و چه بچه‌ها با هم گلاويز شده باشند او بايد در جريان باشد: «اين معلم از نيروهاي حق‌التدريسي است كه تازه استخدام شده‌اند، يعني تازه 15 روز است آمده سر كار. فعلا نبايد بيايد سر كار. عين اظهارات معلم اين است كه من فقط وقتي مي‌خواستم بچه‌ها را از هم جدا كنم، با دست ضربه‌اي به پشت اين بچه زدم، اينكه دنده را آسيب نمي‌زند. حالا معلم بدبخت از اين نگران است كه حق‌التدريس است و نه پيماني است نه رسمي است و نه هيچي، كوچك‌ترين لغزشي پيش بيايد و يك ماه حقوق بهش ندهند ديگر از سيستم آموزش و پرورش خارج مي‌شود.» او توضيح مي‌دهد كه در چنين مواردي اگر معلم رسمي باشد پرونده به تخلفات اداري مي‌رود و آنجا بررسي مي‌شود، اگر پيماني باشد به گزينش مي‌رود اما براي حق‌التدريسي‌ها داخل خود سيستم تصميم‌گيري مي‌شود. به عبارتي معلمي كه دستش به جايي از سيستم اداري و استخدامي بند نباشد، همان‌گونه كه يك روز به كلاس آورده شده، از فردا ممكن است بي حقوق و كار رها شود.  يك پسربچه كلاس ششمي با شكايت از اينكه از معلم ضربه خورده در خانه مي‌ماند، خبر خيلي زود در ميان اهالي پخش مي‌شود. اما چه شد كه خبر تنبيه بدني سبب شد كه آموزش و پرورش هياتي از چند معاونش را به خانه او بفرستد؟ اميري مي‌گويد: «هستند افراد مختلفي كه مي‌خواهند به هر نحوي آسيبي به كليت نظام وارد كنند. اين موضوع قبل از اينكه بررسي شود در شبكه‌هاي معاند و ميان جدايي‌طلبان بلوچستان مطرح شد. سوال خوبي كرديد. چرا ما اين هيات را فرستاديم چون اولين جرياني كه اين موضوع را مطرح كرد جريان جدايي‌طلب سيستان‌وبلوچستان بودند كه در كانال‌هاي تلگرامي و واتس‌آپ فرستادند و آن را رسانه‌اي و پيچيده كردند. اول معلم را متهم كردند، بدون اينكه موضوع بررسي شود.
براي همين ما هياتي فرستاديم كه از خانواده دلجويي شود اما خب براي‌شان يك حالت احساسي هم به وجود آورديم و گفتيم اگر معلم خاطي باشد اخراج مي‌شود اما اگر نباشد چه؟ اگر فكر مي‌كنيد ذره‌اي ممكن است اين فكر ناحق باشد و ديگران از اين موضوع سوءاستفاده مي‌كنند، ما هم يك تعهدي داريم.»
رضايتي در كار نيست
دسترسي به خانواده محمد ممكن نشد. به جاي آنها عضو شوراي روستاي تيس با «اعتماد» صحبت كرد، كسي كه با قاطعيت مي‌گويد آموزش و پرورش دارد از اين ماجرا طفره مي‌رود و دانش‌آموز مورد ضرب و شتم قرار گرفته. موسي جمال‌نيا اصل مشكل را متوجه مدير مدرسه طالقاني مي‌داند و مي‌گويد كه قبلا هم مواردي از تنبيه بوده است و خود او از طريق حراست آموزش و پرورش پيگير بوده است كه به وضعيت مدرسه رسيدگي شود: «هر چه به آموزش و پرورش گفتيم كه اصلا اين مدرسه پسرانه است نمي‌شود مديريتش دست يك خانم ...» بعد حرفش را مي‌خورد و سريع مي‌گويد: «البته نمي‌گويم خانم نمي‌تواند مدرسه را مديريت كند، خانم داريم تا خانم. ايشان مدركش هم فوق ديپلم است و با پارتي آمده است. سر همين جريان‌ها ارتباطم را با آن مدرسه قطع كردم.» در ميان حرف‌هاي عضو شوراي روستا البته مشخص است كه بخشي از اتفاقاتي كه در مدرسه افتاده، ضد و خوردهاي ميان دانش‌آموزان بوده و اعتراض آنها به ناسامان بودن محيط آموزش است.  حالا ماجراي محمد چيست؟ جمال‌نيا مي‌گويد: «زنگ تفريح خورده بود و اين بچه كوچولو احتمالا مي‌خواسته تندتر از كلاس بيرون برود و معلم با لگد به پهلوي بچه مي‌كوبد.» اين را كي براي شما تعريف كرده؟ «خود خانواده بچه» اما آموزش و پرورش مي‌گويد كه بچه‌ها با هم درگير شده بودند: «الكي مي‌گويند!» او معتقد است كه بچه از ترس معلم تا شب حرفي نزده. «عكس‌هايش هست كه يكي از دنده‌هايش شكسته. پدرش رفت شكايت كرد و گفت نمي‌گذارم بچه‌ام برود مدرسه. آقاي اميري خودش گفت معلم را اخراج مي‌كند. بعد يك مدير مدرسه ديگر كه همشهري ما است را فرستادند به خانه آنها كه رضايت بگيرد. اين همشهري ما هم رفته و از خانواده انگشت گرفته. مادر محمد بعد به پدرش گفته ما رضايت داديم، پدر حالا گفته مي‌رويم شكايت مي‌كنيم.»  عضو شوراي روستا مي‌گويد پدر محمد قرار است شكايت كند. 
پسر كلاس ششمي روستاي تيس حالا روايتي دارد با دو داستان كاملا متفاوت. در اين ميان البته مشخص است كه اگر معلم جزو نيروهاي رسمي يا پيماني آموزش و پرورش بود، بررسي‌ها در مورد مقصر بودن يا نبودن او شكل رسمي‌تر و دقيق‌تري به خود مي‌گرفت. در حال حاضر چه حق با مدرسه باشد و چه با خانواده دانش‌آموز، معلم حق‌التدريسي است كه جايگاه متزلزلي دارد. پيش از اين هم بارها آموزش و پرورش در مورد پرونده‌هاي تنبيه بدني از عبارت «معلم رسمي آموزش و پرورش نيست» استفاده كرده است، عبارتي كه نه دردي از دانش‌آموز مضروب يا آسيب‌ديده دوا مي‌كند و نه از همان معلمي كه در معرض اتهام است.  حالا ديگر عكس دنده يك دانش‌آموز كلاس ششمي روستايي در سيستان‌وبلوچستان به همين سرعت به دست رسانه‌هاي مختلف مي‌رسد. اهالي همان روستا روي بحث تنبيه بدني آن‌قدر حساس شده‌اند كه بحث شكايت را باز كنند و شوراي روستا درگير ماجرا شود. در چنين وضعيتي كه خبر پيچيده اما روايت‌هاي آموزش و پرورش و خانواده با هم تفاوت دارد نمي‌شود تنها با كنار گذاشتن معلمي كه از بدنه رسمي آموزش و پرورش نيست موضوع را مختومه اعلام كرد. جايگاه حقوقي معلم و دانش‌آموز در كلاس درس مشخص است و رسيدگي به چنين موضوعي هم بايد روند و سير مشخصي داشته باشد. در عين حال كه خشونت در هر درجه‌اي در مدارس خط قرمز تلقي مي‌شود، ديگر نمي‌توان ناديده گرفت كه روند جذب و بعد اشتغال معلمان غيررسمي آموزش و پرورش تبديل به معضلي شده است كه اول از همه گريبان‌گير دانش‌آموزان و خود معلمان غيررسمي شده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون