روايت اسحاق جهانگيري از تلاش شهيد سليماني براي رفع اختلافات
فرصت طلايي جذب حداكثري
هردو كرمانياند و سابقه دوستيشان به سالهاي پس از انقلاب برميگردد؛ رفاقت ديرينه سردار قاسم سليماني و اسحاق جهانگيري اما زماني بيشتر به چشم آمد كه حاج قاسم در نخستين روز سال ۹۶ به ديدار مادر خانواده جهانگيري رفت. سردار سليماني بنابر عادت مرسوم كه به خانواده شهدا سر ميزد، اين بار خانه رفيق قديمي و مادر شهيدان جهانگيري را براي بازديد انتخاب كرد. بازديدي كه ظاهرا تنها به همان روز اول فروردينماه 96 ختم نشد و چنانكه معاون اول رييسجمهوري گفته، اين ديد و بازديدها در غياب او و رسانهها هم انجام ميشده و سردار سليماني مرتب به خانه مادر دو شهيد جهانگيري سركشي ميكرده است. اسحاق جهانگيري هم پس از ترور سردار سليماني به كرمان سفر كرد و بعد از شركت در مراسم وداع با پيكر شهيد سليماني - كه او را «برادر»، «تكيهگاه» و «سنگ صبور» خود ميدانست - به خانه آنها رفته و با خانوادهاش ديدار و گفتوگو كرد. اسحاق جهانگيري، حاجقاسم را فردي معرفي كرده كه از ويژگيهاي غالب او تصميمگيري بدون توجه به گرايشهاي سياسي بوده است؛ «من تا آخرين روزهاي حياتش از زبان حاج قاسم مكرر ميشنيدم كه راجع به برخي افرادي كه شايد در بخشهايي از جامعه يا از جانب برخي جناحهاي سياسي قضاوت ديگري ميشد، قضاوتش اين بود كه فلاني خيلي فردي انقلابي است و نظام را قبول دارد و چارچوبدار است. يعني سردار سليماني اصولش چيز ديگري بود و اصلا اين جناحبنديها نبود.» اين همان نگاهي است كه طول سالهاي حيات سردار قاسم سليماني و البته پس از شهادتش او را محبوب گروهها و تفكرهاي مختلف ميكرد؛ نگاهي فراجناجي به افراد كه بهگفته جهانگيري به دنبال «جذب حداكثري» و «گسترش حلقه نيروهاي انقلاب» است. احتمالا همين نگاه هم باعث شده كه وقتي جهانگيري نظر سردار سليماني را درباره برخي افراد ميگويد، با آنچه شايد تندروها بهدنبال القاي آن هستند، متفاوت باشد؛ «رابطه خودش با آقاي رييسجمهوري خيلي خوب بود. يعني رابطه ايشان با آقاي دكتر روحاني خيلي صميمانه بود و مرتب در جلسات رسمي و غير رسمي با ايشان گفتوگو ميكرد» اين گفتههاي اسحاق جهانگيري درباره رابطه سردار سليماني با حسن روحاني، رييسجمهوري است. بنابر آنچه جهانگيري در گفتوگو با پايگاه خبري-تحليلي جماران گفته، سردار سليماني با خاتمي هم هيچ اختلافي نداشت و اتفاقا آقاي خاتمي را دوست ميداشت. سردار سليماني با توجه به روايت معاون اول رييسجمهوري، با آيتالله هاشمي رفسنجاني هم رابطه بسيار حسنهاي داشته است؛ «هر وقت با حاجقاسم راجع به آقاي هاشمي صحبت ميكردم، نوعي علاقه ويژه نسبت به آقاي هاشمي ميديدم. ايشان با آقاي هاشمي ارتباط داشت و در اين سالها مرتب ميرفت و گزارشهايي را كه بايد به آقاي هاشمي ميداد، ارايه ميكرد. يعني هيچ وقت ارتباطش با آقاي هاشمي قطع نشده بود. ممكن بود به برخي از روشها يا حرفها انتقاد داشت و آنها را در صحبتهاي خصوصي اشاره ميكرد ولي هيچ وقت تصور اين نبود كه رابطهاش با آقاي هاشمي قطع شود.» او گواه اين قضيه را رفتار حاجقاسم در جريان درگذشت آيتالله هاشمي ميداند: «در قضيه فوت آقاي هاشمي اين رابطه خودش را نشان داد كه حاج قاسم به سرعت خودش را رساند و در جماران حضور پيدا كرد.» اين همان نگاهي است كه باعث شد سردار سليماني و جهانگيري بر مبناي آن جلساتي برگزار كنند و به دنبال حل مسائل سياسي كشور باشند؛ جلساتي كه به گفته جهانگيري محور اصلي آنها سيدمحمد خاتمي بوده و در آن جهانگيري، سردار سليماني و يكي از مسوولان بالاي امنيتي حضور داشتند و هر كدام مسوول انجام اقداماتي شدهاند. ماجرايي كه با شهادت سردار سليماني اگر چه همه طرفهاي ماجرا مسووليتهاي محولهشان را انجام داده بودند و تنها جلسه نهايي باقيمانده بود، نيمهكاره ماند و باعث تاسف اسحاق جهانگيري است كه اين كار كه او از آن به عنوان «خدمت ماندگار براي كشور» ياد ميكند، ناتمام مانده است. كاري كه جهانگيري گفته كه پيش از اين هم در تحققش ناكام مانده است؛ «من راجع به مسائل سياسي داخلي جلسه مفصلي با آيتالله طبسي در تهران داشتم. چون ميدانستم ايشان هم جزو افرادي است كه بسيار مورد وثوق مقام معظم رهبري بودند؛ با ايشان شروع كردم. بعد، ايشان به من زنگ زدند و گفتند درمورد بحثي كه با هم شروع كردهايم، اقداماتي انجام دادهام و خيلي خوب پيش رفته و انشاءالله به زودي جلسه ديگري ميگذاريم. بعد ايشان دچار آن عارضه شدند و از دنيا رفتند.» اگر چه جهانگيري اشارهاي مستقيم به ماجراي «رفع حصر» نكرده و تنها به «مسائل سياسي داخل» بسنده ميكند اما تاكيد دارد كه مطمئن است در جلساتي كه شركت ميكرد، طرف مقابل كساني بودند كه نميتوانستند بدون اذن و اجازه در اين سطح وارد گفتوگو شوند. لذا وقتي كه با سردار سليماني و آن مقام امنيتي كشور به توافق رسيديم، از نظر من فقط يك پروسه زماني داشت. البته ما بايد بدانيم كه بالاخره اين كارها در كشور مخالفان بسياري هم دارد و اين طور نيست كه همه موافق هستند. به هر دليلي، عدهاي فكر ميكنند كه به مصلحت كشور نيست و عدهاي فكر ميكنند بهتر است اين مجموعه همين جوري بماند. هر كس تحليلي دارد. معاون اول رييسجمهوري از آن جلسات به عنوان «طلاييترين فرصت» ياد ميكند و اگر چه همچنان خوشبين و معتقد است اين كارها ازجمله اموري است كه بايد سريعتر سامان يابد اما در عين حال گفته كه پس از سردار سليماني اقدامي نكرده و بايد ببيند چه خواهد شد.