آيتالله و حوزه علميه بروجرد
رضا مختارياصفهاني
آيتالله سيدحسين طباطباييبروجردي با آيتالله حاج شيخ عبدالكريم حائرييزدي داراي شباهتهايي است. هر دو فقيه به قم جاني تازه بخشيدند؛ شهري كه پيش از آنان دوره فترت را ميگذراند. حاج شيخ اگرچه حوزه علميه قم را در زماني احيا كرد كه حوزه نجف بر اثر حوادث پس از مرگ آخوند خراساني و پس از آن، در جريان قيام 1920 شيعيان و سركوب آن تضعيف شده بود، اما اقدامات او نيز در ايجاد اين جايگاه تاثير بسزايي داشت. چه پيش از اين نيز دو حوزه مهم ايران، يعني تهران و اصفهان ديگر جايگاهي چون گذشته نداشتند. سياست و تجدد مهمترين آسيبها به اين دو حوزه بودند؛ دو آفتي كه قم را نيز تهديد ميكرد. اقدام شيخ عبدالكريم در احياي حوزه قم كاري سترگ بود كه به قم در عرصه سياست و اجتماع ايران و جهان تشيع اعتبار بخشيد.
مرگ حاج شيخ عبدالكريم در سال 1316 پاياني بر دورهاي از حيات سياسي و اجتماعي قم بود. با آنكه از پي شهريور 1320 و خروج رضاشاه از ايران، مذهبيون تجديد حيات كردند، اما قم با دوره حياتش در زمان حاج شيخ فاصله داشت. حضور حاج آقاحسين قمي در كربلا و آقاسيدابوالحسن اصفهاني در نجف به حوزه عراق وزانت و اعتبار بالايي بخشيده بود. اين مراجع در توافقي نانوشته با حكومت سني عراق در دوري از مخالفت با سياست رسمي توانسته بودند به توسعه اين دو حوزه و مرجعيت فكري و اجتماعي مراجع شيعه در جامعه عراق موفق شوند. از همينرو حتي مراجع ثلاث قم، سيدصدرالدين صدر، محمدتقي خوانساري و سيدمحمد حجت كوهكمري، با همه اعتبار فقهي نتوانستند قم را به جايگاه دوره حاج شيخ بازگردانند. بخشي از اين ناكامي به تفاوت آراي فقهي و سياسي اين سه نفر بازميگشت؛ اختلافي كه گاه موجب ميشد صداي واحدي از قم به گوش نرسد. بر مبناي همين افتراق بود كه بعضي از شاگردان حاج شيخ در آرزوي بازگشت قم به دوره زعامت او بودند. حاج آقا روحالله خميني از جمله اين شاگردان بود كه در آرزوي نقشآفريني دوباره قم در سياست و اجتماع ايراني بود. حاج آقاحسين طباطباييبروجردي با توجه به خصايصي شبيه حاج شيخ عبدالكريم ميتوانست در انجام اين مهم موفق شود. بروجردي از مرتبه بالاي فقاهت برخوردار بود تا آنجا كه حوزه علميه بروجرد را چنان وزني بخشيده بود كه بعضي از طلاب قم براي تلمذ در نزد او عازم اين شهر ميشدند. آيتالله با آنكه از شاگردان آخوند خراساني بود، اما در رفتار سياسي شبيه حائرييزدي بود. او در فقه و سياست داراي احتياطات بيشمار بود. همين احتياطات با آنكه برايش فقيهان مخالفخواني چون شيخ محمد خالصيزاده به وجود آورده بود، اما او را در اين دو عرصه مرجع و فصلالخطاب ساخته بود. از همينرو با آمدن او به قم، اين شهر بار ديگر به تاثيرگذاري سابق بازگشت. بروجردي بيآنكه واكنشها و رفتارهايي مانند جمعيت فداييان اسلام به رهبري سيدمجتبي نوابصفوي و برخي فقيهان در قبال بعضي از سياستها داشته باشد، به همان نتيجه مورد نظر ميرسيد. از جمله در مخالفت با تشييع و تدفين پيكر رضاشاه در قم، مقابله با تظاهرات تودهايها در قم در استقبال از سيد علياكبر برقعي در دوره دولت محمد مصدق، مخالفت با توليت منصوب مصدق براي آستانه مقدسه قم، مواجهه با بهاييها و مواردي از اين قبيل، بدون هياهو اوضاع بر وفق مراد آيتالله بروجردي شد. قم در ساحت سياست ايران چندان اهميت داشت كه در طرح سيا براي كودتا عليه مصدق پيشنهادهايي در همراه كردن آن شده بود. قم بعد از كودتا هم به محلي براي آمد و شد سياسيون و رجال درجه اول تهران تبديل شد. اين اهميت برآمده از رفتارهاي خردمندانه بروجردي فارغ از هياهوهاي مرسوم بود. بيجهت نبود كه سلطنت پهلوي درگذشت آيتالله بروجردي را فرصتي براي كاستن از اهميت قم تلقي ميكرد.