گزارشي از چند نمايشگاه هنرهاي تجسمي در تهران
شورِ شيرين
نيلوفر ثاني
گالريهاي پايتخت با وجود فراز و نشيب بيماري پاندمي كه محدوديتهاي زيادي براي بخشهاي ديگر هنر و فرهنگ ايجاد كرده، با رعايت موارد بهداشتي و حفظ فاصله اجتماعي، پررونق به كار خود ادامه ميدهند و حتي به نظر ميرسد طي سال جاري با وجود افت زياد در شرايط عمومي و فعاليتهاي هنري، نسبت به سالهاي پيش، شاهد آثار درخشانتري در اين حوزه بودهايم. نگارنده در يادداشتهايي به چند نمونه آثار قابل توجه نيز پيش از اين پرداخته كه در همين صفحه به چاپ رسيدهاند. از ابتداي بهمن، سه گالري ارزشمند، ميزبان آثاري درخور از سه هنرمند است كه تا اواخر بهمن نيز ادامه دارد. معرفي اين آثار بدون شك فرصت مغتنمي براي علاقهمندان هنرهاي تجسمي در مواجهه با جهان ويژه و خاص اين هنرمندان است كه به لايههاي عميقتري از يك اثر هنري راه پيدا كرده و ضمن لذت از حظ بصري و زيبايي منحصر آنان، به دريافتهايي متفاوت نيز دست يابند.
«خداوندگاران معبد»
آثار نقاشي بهرام غنچهپور در تابلوهايي با ابعاد بزرگ، از بناهاي تاريخي است كه به نوعي رو به زوال و ويراني هستند. قدمت آنها بيش از چند قرن ميگذرد و اگرچه حتي مورد فرسايش و آسيب عمدي قرار گرفتهاند اما همچنان پابرجا بوده و به حيات خود ادامه ميدهند. بناهاي تاريخي همواره مورد نظر و اقبال هنرمندان براي احضار و ترسيم هويت مكاني و زماني قرار داشتهاند، اما تفاوت بزرگ آثار بهرام غنچهپور، تسلط هنرمند در ترسيم اين بناها با حفظ جزيياتي است كه بلادرنگ بيننده را محو خود ميكند. درگيري بصري و جستوجويي در زمان و هويت گمشده كه به نوعي فراخواني تاريخي و در طول زمان، در بازشناسي بومي و فرهنگي است. چنانكه چه از نوع معماري بناها كه شامل آجر، خشت، كاشي و تزئينات متنوعي هستند و چه كاربري آنان كه شباهت زيادي با معابد، كاروانسراها، طاقهاي ورودي شهرها، مراكز تعليم يا مساجد دارد، ميتوان به روايت تاريخي آنان دست يافت و از سرچشمه معنوي نيز سيراب شد. در اين مواجهه پيش از هر جرياني، بيننده با بناهايي روبهرو ميشود كه دچار كژريختي و فروپاشياند. هنرمند بهطور دقيق اين فضاي متروك و مخروبه را در هويتي زنده از آن بنا و عمارت، جاي داده كه همچنان اقتدار محسوس آن بنا، خود را حفظ و شكوهش را منتقل ميكند. چنانكه به نظر ميرسد هر سازه، دنياي اطرافش را، با ولع در كام خود ميكشد تا جايي كه هر چه در اطراف اوست ذره و جزيي از تكانههايي ميشود كه در جريان هستي او جاري است.
اين جذب مركزيت ارتباط معناداري براي بيننده با اثر هنري برقرار ميكند كه نظام عادتپذيري او را درهم ميشكند و از ساختمانهايي با معماري مدرن و امروزي اما بلاتكليف در هويت، به وجهي از جوهره هنر ميرساند كه گوياي اصالتي كهن است. هنرمند حضور بيرقيب اين دست بناها را در زمينهاي باير و خشك، با معيارهايي از زيباييشناسي و معنويتي تاثيرگذار نشانهگذاري كرده كه بيواسطهتر بتواند از چيستي و ماهيت خود، گفتماني با مخاطبان برقرار كند. فصل مشترك اين بناها كه حتي در يكي، دو مورد بهطور واضح با كتيبهنويسيهاي اسليمي دوره تاريخي مشخصي را يادآوري ميكنند، ايستايي قدرتمند و قداستواري است كه هر چند از دوران شكوه خود دور شدهاند و حتي به سمت فروپاشي و تخريب پيش ميروند، اما يادآور شوري ديونيزوسي و هيجانات دوره رونقشان و مقاوم در برابر ميرايي است كه همچنان ميتوانند شورانگيزي معمار، معماري و حيات خود را در وجهي حقيقي و هنرمندانه اظهار كنند. بهرام غنچهپور با انتخاب و اجراي دقيق خود تمام آنچه درباره اين بناها حاضر و غايب است به زيبايي تمام به بومهايش آورده و قصه قدمت هر كدام را با هنر خود روايت ميكند. چنانكه بيننده ساعتها ميتواند مسحور تماشاي آنان باشد.
«در كهكشان ريزومي»
«ناتور» عنوان نمايشگاه آثار نفيسه صديقي است كه در گالري اثر، در ادامه نمايشگاه پيشين او كه در همين گالري و در سال 96 برپا شد، باز هم به موضوع ترسيم ريزومها پرداخته است. تابلوهاي او همچنان در ابعادي بزرگ و چند لتي، با ويژگي بزرگنمايي برشهاي طبيعت است كه هيات ميكرو و ريزومي آن را در معرض ديد بيننده قرار ميدهد و متمركز به جهت و چگونگي تابش نوري است كه اين فضاي عميق و تاريك را درمينوردد و نقاط سايه و روشني از جريان متحرك بر سطح بوم آزاد ميكند. تركيب نور و فضاي تاريك اين اشكال، ايماژي منحصربهفرد ميسازد كه بعد زيباييشناسي عميقي ايجاد ميكند. نيروگذاري جزيياتي رويتپذير كه تا پيش از آن در يك شماي كلي، مورد دقت و توجه قرار گرفته ميشدند. شاخهها، بافت تنه و برگهايي كه به تعداد زياد در مجموعهاي كنار يكديگر قرار گرفتهاند، فضايي را به وجود آورده كه رويكرد آن، ديدي ذرهبيني به جهان كلي و شماتيك در حضور نور است، همان قابهاي مسلط از افق ديد طبيعي كه با شكست مرزهاي آن، وارد جزيياتي از آن شده كه قادر است به اجزاي عميقتر در يك مكاشفه برسد. بيننده آثار نفيسه صديقي كه به اشاره خودش، كاملا ذهني و بيهيچ الگوي واقعي و بيروني است، با شگفتانگيزي منحصري، مجذوب اين جزييات چندبخشي شده چنانكه ساعتها براي كشف و شهود اين كهكشاني از ريزومها، زمان نياز باشد ورود به جهان تاريك و سياه قلم تابلوها، تجربهاي از درگيري با نيروهايي از تجسم طبيعتي است كه جز در شرايط خاص ديداري امكان دقت و تشخيص آن وجود ندارد. نفيسه صديقي با سبك ويژه خود، انحصار چنين نگاه و پرداختي را در يك اثر هنري حفظ كرده و آن را دنبال ميكند.
«غولچههاي رام»
گالري ايوان در دو بخش ميزبان آثار دو هنرمند است. ساختههاي حجمي احسان صفري تحت عنوان «از پس سالها» درصدد معنادهي و زندهبخشي با تمثيلهايي است كه با جنبه نمادين و اساطيري خود واجد ماهيتند. استفاده از متريال كاغذ فشرده و مواد اوليه، مجسمههايي زيبا و متنوع از مجسمه و غولچههايي شده است كه وجه معنايي و حتي داستاني خود را در ساحت دنياي انساني به جهاني از خود فرا ميخوانند كه با قلمرودهي به موجوداتي افسانهاي و متفاوت در ريخت با آدمي، به جنبه فانتزي از زيست انسان امروز رونق ميدهد تا بلكه لحظاتي او را از پيوندهاي تلخ حقيقت امروز، به معناگرايي اسطورههاي سورئال و فانتزي پيوند دهد. حتي برخي از آنها مجسمههايي نمادين از وضعيت اسفبار دوران معاصر و انسان امروز است، مانند نان سنگكي كه بر ميخها آويخته شده و از آن خون ميريزد. در حالي كه بخش بسياري از آن، سوخته و از دست رفته است. بازگشت به اسطورهها يا كاراكترهاي شبهداستاني يا مخلوقاتي با نشانههاي نمادين، يكي از راهكارهاي شناخت مفاهيمي است كه در دوره معاصر با مقاومتهايي عليه قهرمانپروري به محاق رفته است اما ميتواند واجد تقويت و تناسب تخيل و انتزاع انسان باشند و ضمن ساخت دنيايي از دلالتهايي معنايي كه براي هر كدام مسير تفسير را باز ميگذارد، از مجسمههايي چند بعدي نيز ذائقه هنري مخاطب را سرشار كند. آثار علي قائمي نيز با تابلوهايي از لنجها، قايقهاي تفريحي و كشتيهاي متنوع با نمايشگاهي به نام شناوري، در بخش ديگري از گالري ايوان جهت بازديد برقرار است.
گالري ايوان در دو بخش ميزبان آثار دو هنرمند است. ساختههاي حجمي احسان صفري تحت عنوان «از پس سالها» درصدد معنادهي و زندهبخشي با تمثيلهايي است كه با جنبه نمادين و اساطيري خود واجد ماهيتند. استفاده از متريال كاغذ فشرده و مواد اوليه، مجسمههايي زيبا و متنوع از مجسمه و غولچههايي شده است كه وجه معنايي و حتي داستاني خود را در ساحت دنياي انساني به جهاني از خود فرا ميخوانند.