مناظره عباس عبدي و محمد مهاجري درباره ايده رييسجمهوري با پيشينه نظامي
نظامي يا غيرنظامي؟
مساله توانايي است!
عباس عبدي، روزنامهنگار اصلاحطلب و محمد مهاجري، روزنامهنگار اصولگرا درباره موضوع رييسجمهوري با پيشينه نظامي كه يكي از گزينههاي جدي روي ميز انتخابات ۱۴۰۰ است، با هم اختلافنظر دارند. مهاجري معتقد است كه رييسجمهوري با پيشينه نظامي ميتواند گرهگشاي مشكلات اقتصادي باشد و براي اين موضوع «نزديكي به هسته اصلي قدرت، ارتباط نزديك با نهادهاي اقتصادي قوي خارج از پوشش قوه مجريه و اعتماد به آنان» را به عنوان دليل مطرح ميكند. اما عباس عبدي با او مخالف است. «تفاوت نظاميان در ايران با الگوهاي موفق دولتمداري در جهان، اختلافات و منازعات پنهان در درون همين جريان كه مانع يكپارچگي براي حل مسائل ميشود و فشار افكار عمومي» دلايل مخالفت اين روزنامهنگار اصلاحطلب با همتاي اصولگراي خود است. عبدي معتقد است كه راهحل مسائل اقتصادي از بازار سياست ميگذرد اما بازار سياستي كه در آن كيفيت مشاركت و رقابت تامين شود تا در حوزه سياست تغييري صورت نگيرد اتفاقي در حوزه اقتصاد نميافتد؛ چه با نظامي، چه با غيرنظامي.
عباس عبدي با اين وجود تاكيد دارد كه اول بايد رييسجمهوري نظامي را تعريف كرد و مشخص كرد كه وقتي ميگوييم دولت بايد نظامي باشد؛ يعني رييسجمهوري نظامي باشد يا دولت نظامي باشد. او دولت نظامي را دولتي مانند دولت نظامي رضاشاه ميداند كه او همهكاره و فرمانده نظامي است. اتفاقي كه به عقيده اين تحليلگر سياسي بيمعني است؛ چراكه به گفته او نظاميها لزوما قدرت بالا را در دست ندارند. عبدي فكر نميكند كه روي كار آمدن نظاميها بتواند تعارض ميان نيروهاي سياسي و رسمي را حل كند: « نظاميهاي كلاسيك جهاني يك فرمانده دارند و همه از او تبعيت ميكنند اما در اينجا همه ماشاءالله فرمانده هستند، ثانيا اينها قدرت قاهر در قضيه نيستند. از سوي ديگر سيستمهاي نظامي ما ۲ تاست كه فكر ميكنم در هيچ كجاي دنيا چنين نباشد و هم اينكه يك پراكندگي قدرت ديگر در روحانيت داريم و نظاميان هيچ استقلالي ندارند كه بخواهند اين كار را انجام دهند بنابراين به لحاظ بنياني فكر نميكنم كه دولت نظامي يا بناپارتيسم جواب دهد.»
مهاجري اما ميگويد منظورش از رييسجمهوري نظامي، دولت نظامي، يعني دولتي كه همه اعضاي آن نظامي باشند، نيست: «ممكن است ۲ تا ۳ نفر برحسب نياز نظامي باشند ولي قطعا دولتي كه من از آن به عنوان نظامي نام ميبرم لزوما مركب از نظاميان نيست مگر رييسجمهور آن!» اين فعال سياسي اصولگرا نظاميهاي مدنظرش را همانهايي معرفي ميكند كه الان اساميشان در رسانهها مطرح است. او معتقد است كه نظامي بودن اين افراد عرض سياستمدار بودن آنها است، در واقع اين افراد نظامي نبودند يعني با سيستم نظاميگري وارد نظام جمهوري اسلامي نشدند، اينها در واقع افراد سياسي يا فرهنگي يا اقتصادي بودند كه وارد سپاه هم شدند. اين روزنامهنگار اصولگرا اينكه «در حال حاضر بخشي از قدرت اقتصادي كشور در سيستمهاي نظامي ما است، يك بخشي از قدرت اقتصادي كشور دراختيار نهادهايي است كه ربطي به دولت ندارند»، عاملي ميداند كه اگر يك رييسجمهور نظامي كه به ظن من به اركان اصلي حاكميت نزديكتر است، رييسجمهور شود، ميتواند به راحتي تعامل بيشتري برقرار كند و اين مشكل را حل كند. او شرط آمدن رييسجمهوري نظامي را حضور در «انتخابات آزاد» دانسته؛ انتخاباتي كه در آن همه كساني كه مدافع رييسجمهور نظامي هستند استدلالهايشان را بگويند و مخالفانشان هم بگويند. كانديدا فقط منحصر به چند شخصيت نظامي نباشد و دوم اينكه من به عنوان يك چهره نظامي و يك كانديداي نظامي امكان بهرهگيري از موقعيت خودم را در انتخابات نداشته باشم. به عقيده مهاجري در اين حالت انتخاباتي كامل دموكراتيك انجام ميشود يعني شخصيتي رييسجمهوري ميشود كه فقط سابقه نظامي دارد و زماني كه روي صندلي رياستجمهوري مينشيند، قطعا ديگر درجهاي روي دوشش نيست.
عباس عبدي در اين مورد با مهاجري موافق است و ميگويد اگر چنانچه همتاي اصولگرايش ميگويد كسي بتواند حضور پيدا كند و يكپارچگي ايجاد كند، فارغ از اينكه نظامي باشد يا نه، بايد از او دفاع كرد. او در عين حال اما به اينكه اشاره ميكند كه اين كار هيچ كسي نيست؛ يعني مشكل از فرد نيست كه اين اتفاق نميافتد، بلكه بيشتر مشكل ساختاري است و بايد ببينيم كه ميشود آن ساختار را اصلاح كرد يا خير؟ اين تحليلگر سياسي اصلاحطلب مشكل را نبود تفاهم دانسته و ميگويد: «مشكل اين است كه تفاهم وجود ندارد و با آمدن هر فردي اين كار رخ نميدهد مگر اينكه بگويد آن ساختارها را ميخواهد اصلاح كند يا خير. مثلا كسي كه ميخواهد بيايد، ميخواهد با فضاي مجازي يا منتقدان چه كار كند آيا ميخواهد بگويد كه خفه شيد و حرف نزنيد؟ مثلا اگر نظامي باشد زور او بيشتر ميرسد؟ اين رفتار تشتت را بيشتر ميكند.» عبدي با طرح اين پرسش كه «الان در اين ساختار قدرت روحاني چه كاري را نميتواند انجام دهد كه يك نظامي توانايي انجام آن را داشته باشد؟»، از مهاجري ميخواهد توضيح دهد كه اگر اين فرد ذاتا سياسي است و عرضا نظامي بوده، نظامي بودن او در اينجا به چه دردي ميخورد؟ و اگر قرار باشد ربطي به سازمان نظامياش نداشته باشد، باز حضور او به چه درد ميخورد؟
اين روزنامهنگار با طرح پرسش ديگري مبني بر اينكه «مگر شخص است كه ميتواند اين جامعيت را برقرار كند؟» تاكيد ميكند كه شخص نميتواند اين مساله را حل كند؛ چراكه گير اين مساله در سياست است و هر كه ميآيد بايد ايده و امكان سياسي حل اين موضوع را براي آن بيان كند. مهاجري هم تاكيد دارد كه اصلا منكر اين نيست كه اين فرد بايد صاحب ايده سياسي باشد و اتفاقا معتقد است افرادي كه درحال حاضر مطرح هستند، پروتكلهاي سياسي دارند، اينكه ما با آنها موافق هستيم يا نيستيم بحث ديگري است ولي آن چيزهايي كه الان نظاميها ميگويند، اصلا خارج از چيزي كه ما سياسيها ميگوييم، نيست.