روايت مردم شهر سيسخت از ترس، تنهايي و آوارگي زير سقف خانههاي نوساز اما ويران شهر
خسارت سخت زلزله سيسخت
نيلوفر رسولي
«نميخواستيم مادر خانه من و برادرم را ببيند، او را به اصرار در چادر نگه داشتيم اما بالاخره آمد و خانه را ديد، به گريه افتاد، قندش پايين آمد و حالش خراب شد، خانهاي كه چهار سال با وام و قرض تازه ساخته بوديم، يكباره آوار شد.» صدايش ميلرزد، در آستانه در ايستاده است و پاسخ تلفن را ميدهد، ميگويد مردد است، ميگويد از ورود به داخل خانه وحشت دارد، ميگويد از چهارشنبه شب تاكنون، جرات نكرده وارد ويرانهاي شود كه چهار سال پيش ساخته بود. ديوارها ريختهاند، شيشهها شكستهاند، لولهها تركيدهاند، برف و باران روي گلهاي قالي را پوشانده است، آجرهاي سفالي از دل ديوارها دريده شده و بيرون ريختهاند، ايستاده در آستانه در، ناظر زندگي ويرانش از ميان ديوارهاي فروريخته و شكافهاي عميق ميان ديوار است. تركها را ميشمارد، روز اول بيست ترك در ميان اندك ديوارهاي سالم جا خوش كرده بودند، پسلرزهها كه آمدند، تركهاي موذي، زير سكوت برف و باران، آنقدر پيش رفتند كه حالا چهل و چهارتا شدهاند. تركها را علامت گذاشته و چشمانتظار فرو ريختن خانه است، چه زماني؟ نميداند، اما بالاخره اين ستونهاي وفادار نيز به لرزه خواهند افتاد و تسليم تركهايي خواهند شد كه آرامآرام در دل سقف پيش ميروند. اينجا «سيسخت» است، مركز شهرستان دنا در كهگيلويه و بويراحمد، شهري در ۳۵ كيلومتري ياسوج كه زلزله ۵.۶ ريشتري در شب چهارشنبه، ۲۹ بهمن را بدون سوگواري بر جانهاي رفته از سر گذرانده است، اما گرد ويراني روي خانههاي اين شهر آينده نامعلومي را براي ساكنانش متصور ميكند.
صبح روز جمعه، «امين» بالاخره سراغ خانه رفت، همان خانهاي كه با شراكت برادرش، تمام دار و ندارش را براي ساخت آن به حراج گذاشته بود، جرات كرده است؟ نه، از دهنكجي تركها و شيشههاي شكسته واهمه ندارد؟ نه، چشمنگران آن سقفي نيست كه ميلرزد و دندان تيز ميكند؟ نه، ناچار است. ناچار است كه چارهاش را خودش تعيين كند، در اين مدت، نه كسي سراغش را گرفته و نه كسي به دادش رسيده است، خودش را دارد و دو دستانش را تا تهماندههاي آن خانه را بيرون بكشد و به جاي امني منتقل كند. امين ميداند كه خانه به زودي فرو خواهد ريخت، امروز نه، هفته بعد يا ماه بعد يا سال بعد، تنها چاره، نجات تلويزيون، يخچال، لباسشويي و مدارك از خانه است، اين تنها چاره باقيمانده براي سيسختيهاست، از همين روست كه حالا وانتبارهاي شهر به سختي نوبت خالي براي مشتريان دارند، روز دوم زلزله، سيسختيها خانههايشان را بار وانت ميكنند و ميبرند به جايي امن، آنها ديگر از فروشكستن كامل اين ويرانهها مطمئن شدهاند. ساعت دو شب جمعه، برف بالاخره بند آمده و آفتاب با تنبلي از پشت كوهها خود را به شهر مصيبتزده سيسخت رسانده است، حالا فرصت براي جمع كردن اثاث خانه از ميان تهماندههاي آب باران و گلآلودههاي برف و آوار آجرهاي سفالي و سيمانهاي فرو ريخته غنيمت است. شب زلزله، امين به همراه فرزندان و همسرش مهمان خانه پدري بودند. خانه پدر فرو نريخت اما تركها دورتادور چهار سوي خانه را يكباره فرا گرفتند، خانه پانزده سال عمر داشت، نه خانه كلنگي بود كه جان نداشته باشد و نه با بلوكهاي سفالي ساخته شده بود كه از هم فروبپاشد، خانه در مقابل زلزله ايستاد. شب اول چطور گذشت؟ «سراغ خانه خودمان رفتيم، ديوارهاي پاركينگ ريخته بود، تمام ديوارهاي خانه ما و بخشي از ديوارهاي خانه برادرم در طبقه همكف ريخته بود، جرات نكرديم وارد خانه شويم، جرات نكرديم پايمان را يك قدم جلوتر ببريم، جرات نكرديم حتي به خانه نگاه كنيم، آن خانه، تمام چيزي بود كه داشتيم، تمام چيزي كه فروريخت.» خانه بيدر و پيكر را نميشد به حال خود رها كرد، خبر دهان به دهان ميچرخيد كه چند خانه را در همان شب اول، زير همان تركها و سقفهاي آويزان و غران، دزد برده است. شب اول و دوم، امين و برادرش در حياط خانه ماندند، يك پيكنيك خوراكپزي و چند پتو و يك چادر در شبي كه زمين يخ زده بود و آسمان به رحم نميآمد، تنها دارايي آنها براي حفاظت از فرزندان و همسرانشان بود. ديگر اما جاني در بدن براي ايستادن در برابر آوار و سرما و استصال باقي نمانده است، حالا چارهاي نيست جز اسكان موقت در خانه دوستان و آشناياني كه از زلزله جان سالم به در بردهاند. تا كي؟ امين نميداند، فقط ميداند كه ديگر نه اميدي به گرفتن كمك دارد و نه اميدي به اين خانه، بايد بكوبد و دوباره از اول بسازد.
خانه روي آب است
«ماندهايم چه كنيم. ميآيند، عكس ميگيرند و ميروند، نه چيزي ميگويند، نه چيزي از حالمان ميپرسند، نه ميدانند بايد چه كار كنند و نه به ما ميگويند كه چه كار كنيم، ما اينجا، فقط خودمان هستيم و خودمان.» «صادق» هم مانند امين، صبح جمعه سراغ خانه نيمه ويرانش رفته است. تلفن را زماني پاسخ ميدهد كه در حال جابهجايي يخچال خانه است. به زحمت وانتباري پيدا كرده، يك چشمش به ترك عميق سقف است، يك چشم ديگر به پنجرههاي عرياني كه سوز را به داخل خانه ميآورند و يك چشم ديگر به زندگياش كه زير آوار آجرهاي سفالي و باران به تودهاي از هيچ تبديل شدهاند. صادق ۳۱ سال دارد و با خانواده زندگي ميكند، خانه پدري او در خيابان دناست، جايي كه خانههاي نوساز آن همه فروريختهاند، صادق ميگويد كه شدت تخريبها در بلوار شهيد بهشتي، محدوده خيابان دنا و حوالي شركت گاز از همه بيشتر بوده است: «خانه ما ۳۰ سال ساخت بود، خانه پسرعمويم نوساز، هر دو نابود شدند، خانه همسايه روبهرو، خانه همسايه كناري، تمام ديوارها ريختهاند، باران به داخل تمام خانهها زده است و هنوز آب از خانهها بيرون نرفته است، كسي اما جرات نميكند كه شب را در اين خانهها سحر كند.» ميخواهد كه زودتر وسايل خانه را تخليه كند، هنوز هم ترس و وحشت در ميان صدايش كيلومترها را طي ميكند و از استيصال او، از عدم اعتمادش به سقف بالاي سرش ميگويد، اگر همين حالا تركها شكافته شوند و بريزند؟ اگر همين حالا، همين حالا كه حرف ميزند، تاب سقف هم به پايان برسد و فرو بريزد؟ خانههاي نوساز خيابان دنا حالا ويرانهاند، اسكلتهاي بتني زير زلزله دوام آوردهاند، قابهاي ستونهاي بتني اما خالي از آجرند، انگشت اتهام به سوي آجرهاي سفالي خانههاي نوساز است، به سوي چفتوبست ناكوكي كه سست و غيرقابل اطمينان بود، به سوي نظارت و مهر تاييدي كه روي برگه پايان كار اين خانهها نشست. چارهاي جز تخريب نيست، صادق ميگويد: «هيچ كسي ديگر نميخواهد ساكن اين خانهها باشد، خالي ميكنند كه بكوبند و بسازند. ماندهايم كه چه كنيم. آذوقه تمام شده است، آب وارد چادرها ميشود، هوا سرد است، تكليفمان نامشخص است و مبهم.»
فاجعه هنوز شروع نشده است
«شب اول همه شوكه شده بودند، هم مردم و هم آنها كه مسوول بودند، تمام شهر شب را داخل ماشين گذراندند، كسي اعتماد نكرد كه دوباره به داخل خانه بازگردد.» شب نخست كسي سوال نكرد، شب نخست آمار تخريب ارايه شده در تلويزيون هيچ گوشهاي از واقعيت زندگي ده هزار نفر سيسختي را به نمايش نميگذاشت، شب نخست بغرنج بود، بغرنج شروع شد و بغرنج به پايان رسيد. آفتاب صبح روز پنجشنبه كه سر زد، آمار 50 خانه تخريب شده كه شب گذشته از تلويزيون پخش شده بود، حالا در ميان كوچهها و خيابانهاي سيسخت معنايي نداشت، «علي»، ۳۵ ساله و خبرنگار، شهر را گز ميكرد و شاهد تركها و آوارهاي شهر بود، خانههاي برپا هم ترك برداشته بودند، مردم سيسخت، مستاصل و سرگردان، حوالي خانه خود بيقرار بودند، نه راهي به داخل خانه داشتند و نه چاره و مقصدي. ساختمانهاي شهر هم از زلزله در امان نمانده بودند، لااقل ساختمان 6 بانك آسيب ديده بود، اما تعمير بانكها زودتر از خانهها آغاز شده بود. روز نخست، تمام شهر تعطيل بود، روز نخست، تمام شهر در بهت فرو رفته بود، هر مسوولي كه سر ميرسيد، همه سروقتش ميرفتند، از او راه چاره ميپرسيدند و بعد سردرگريبان فرو ميبردند و به آستانه خانههاي خود بازميگشتند.
علي از شب زلزله ميگويد، از اينكه همان شب هم باران ميآمد، زير آن باران و هواي سرد كوهستان، سيسختيها در خيابان آواره و مبهوت تصوير خانههاي ويران و نيمهويرانشان بودند. اين نخستينباري بود كه زلزله چنين آواري را سر سيسختيها نازل ميكرد، هيچكس آماده نبود، هيچكس انتظارش را نداشت، هيچكس نميدانست كه بعد از اين چه ميشود، نه مردم و نه آنها كه مسوول بودند. شب اول، دماي هوا منفي ۱۷ درجه بود، شب دوم برف هم آمد، برخي سيسختيها خانه و زندگي را به امان خدا رها كردند و به سوي روستاهاي اطراف روانه شدند، برخي به سوي شهرستانهاي ديگر، برخي ديگر اما زير سقف اتومبيل يا چادر ماندند. برق و گاز همان چند دقيقه نخست لرزه قطع شدند، علي ميگويد كه با لرزه شديد زمين، آنهايي كه از ترس به سمت راهپلهها و خروجيها هجوم برده بودند، اما با قطع برق و ريزش ديوارها، در ميان تاريكي و آوار به دام افتاده و مصدوم شدند. تعداد مصدومان از ۵۰ نفر تجاوز نكرده است اما ۴۰درصد خانههاي سيسخت كاملا نابود شدند و جز اسكلت ساختمان چيزي از آنها باقي نمانده است. يك ساعت پس از لرزه اصلي، برق وصل شد اما قطعي برق همچنان از قطعي سراسري تبعيت ميكرد و خاموشي برخي خيابانهاي سيسخت را بينصيب نميگذاشت.
زلزله سيسخت خود فاجعه نبود، فاجعه هنوز رخ نداده است، سايه فاجعه بر سر سيسخت سنگيني ميكند، كسي نميداند، امروز يا فردا، زلزله بعد يا پسلرزه بعدي، خانههاي سيسخت به يك بند باريك بند شدهاند. علي وضعيت سيسخت را با سرپلذهاب مقايسه ميكند. علي ميگويد كه سيسخت بيمارستان ندارد، سيسخت راه درست درماني به سوي ياسوج ندارد، هفتههاي بعد كه بيماريها از گوشهگوشه شهر بالا بزنند، مركز درماني براي رسيدگي به بيماران نيست. زنگ خطر به صدا درآمده است، بيماري، ريزش دومينووار خانهها، سرما، برف و يخبندان، سايه تمام اينها بر سر سيسختيها سخت و سنگين است. در اين ميان اما ترس از كرونا هم از گوشه و كنار سر بيرون ميآورد، زلزله حالا تمام مرزهاي فاصله اجتماعي را از ميان برده است، سيسخت كه پيش از اين رنگ نارنجي را به پيشاني داشت، حالا، در روزهاي خيز موج ديگر كرونا، فرصتي براي نگراني نسبت به اين ويروس را ندارد، شهري كه سقفي امن براي شهروندانش ندارد، چه باكي از يك ويروسي دارد كه به چشم نميآيد؟
هراس از آينده
فرماندار شهرستان دنا بيشتر از سه دقيقه فرصتي براي گفتوگو ندارد، ميگويد كه مهمان دارد، از تهران آمدهاند، وزير راه و شهرسازي، رييس سازمان هلالاحمر كشور، رييس سازمان مديريت بحران كشور، رييس بنياد مسكن انقلاب اسلامي، جلسهها را تشكيل دادهاند و بازديدها هم به پايان رسيده است. عبدالحميد پناهي به «اعتماد» ميگويد كه تيم ارزيابي، از روز شنبه، دوم اسفند بازديدهاي خود را از خانهها آغاز خواهد كرد و اين بازديد، با دقت و با جزييات همراه خواهد بود. برآورد اوليه او نشان ميدهد كه از ميان ۱۹ هزار خانه، ۴۵۰ خانه به بازسازي نياز دارند و باقي به تعميرات. پناهي از مصوبات جلسه مشترك با پايتختنشينها ميگويد، از اينكه قرار است در مجموع ۲۰ ميليارد تومان كمك بلاعوض به سيسختيها تعلق بگيرد. سقف اين كمكهزينه ۲۰ ميليون تومان است و به خانوادههايي پرداخت ميشود كه خانههايي با 70درصد تخريب داشته باشند. علاوه بر اين، پناهي از تامين تسهيلات كمبهره براي زلزلهزدگان سيسختي ميگويد، اما سقف و ميزان بهره اين وام را مشخص نميكند. به گفته او، ۴۰۰ نفر از معتمدهاي محلي در قالب ۹ تيم به همراه بسيج، نيروي انتظامي و هلالاحمر در مركز محلات مستقر شدهاند و تقسيم هزار و ۸۰۰ چادر نيز به پايان رسيده است. آخرين اشاره پناهي در اين گفتوگوي كوتاه، پرداخت كمكمعيشت به ۳۰۰ نفر و آواربرداري از تخريبهاي ساختمانهاي اصناف است.
علاوه بر فرماندار شهرستان دنا، ساير مسوولان محلي نيز هنوز از ميزان دقيق خسارات خبر ندارند. جهاد كشاورزي ميگويد كه زلزله ۹۵ ميليارد تومان به كشاورزي اين شهرستان خسارت داده است، مزارع پرورش ماهي به كلي از بين رفتهاند و بخشي از گلخانهها از بين رفتهاند. اين نتيجه ارزيابي نخست است. استاندار كهگيلويه و بويراحمد از خسارات بالاي زلزله سيسخت ميگويد، از ۶۳ مصدوم زلزله، از درمان ۲۵ مصدوم، از اردوگاههاي اضطراري و تحويل چادر و اقلام اضطراري. رييس مركز فوريتهاي پزشكي كهگيلويه و بويراحمد از آمادهباش بيمارستانها و اورژانسها و بستري شدن ۷ نفر از مصدومان در ياسوج ميگويد و البته از اينكه حال هيچكدام از مصدومان وخيم نيست. زلزله سيسخت جاني را نستانده است و شايد همين غياب آمار مرگومير خود در بيخبري از احوال مردم سيسخت بياثر نبوده است، با گذشت دو روز از زلزله، سيسختيها روزهاي دشواري را زير برف و باران و همراه با ترس و تنهايي گذراندهاند، صدايشان چندان به راس خبرهاي رسانهها راه نيافته است و از كمتوجهي گلايه دارند. آنها گرچه زلزله را پشت سر گذاشتهاند، نسبت به آينده خانههاي نيمه ويران خود سخت بيمناك و نگران هستند، خسارت سخت زلزله سيسخت هنوز آغاز نشده است.