وقوع جنگ داخلي در امريكا
تا چه اندازه محتمل است ؟
عماد حسيني
براساس نتايج يك نظرسنجي انجام شده توسط درگاه اينترنتي يواساي تودي در سال 2018، 31 درصد از شركتكنندگان در نظرسنجي، وقوع جنگ داخلي مجدد در اين كشور طي 5 سال آينده را محتمل ميدانستند. تا قبل از شروع به كار دونالد ترامپ در ايالات متحده، موضوعاتي مانند جنگ داخلي در اين كشور اساسا از سناريوهاي غيرممكن به نظر ميرسيد، اما واقعيت اين است كه تصميمات جنجالي رييسجمهور سابق امريكا در موضوعات مختلف از جمله موضوع مهاجرت و... فضاي سياسي داخلي به خصوص نظام سياسي، دموكراسي كثرتگرايانه آن كشور را به شدت به سمت قطبي شدن و تشديد افراطگرايي و خشونتهاي فزاينده سوق داد. به شكلي كه وقوع حوادثي مانند حوادث ۶ ژانويه و حمله بيسابقه به كنگره امريكا، اين كشور را در آستانه يك جنگ داخلي تمام عيار قرار داد. در همين راستا اخيرا يك نويسنده امريكايي با انتشار يادداشتي در نشريه فارين پاليسي به نكات تكاندهندهاي درخصوص آغاز جنگ داخلي در امريكا اشاره كرده كه بسيار قابل تامل است. او در مقدمه يادداشت خود با كنايه و طعنه به مخاطبان خود يادآور شده كه تا مدتي پيش موضوع جنگ داخلي در امريكا موضوعي مربوط به گذشته تصور ميشد نه آينده! اما به زعم وي حمله به كنگره و افراطگرايي خشونتآميز داخلي زنگهاي هشدار در خصوص آغاز جنگ داخلي را به صدا درآورده است. او در يك نگاه جامعهشناختي به موضوع جنگهاي داخلي به 3 ويژگي مشترك ميپردازد: اول اينكه اكثر جنگهاي داخلي به دنبال يك درگيري قبلي رخ ميدهند. معمولا يك رهبر كاريزماتيك رواياتي از افتخارات يا تحقيرشدگيهاي گذشته را كه با جاهطلبيهاي سياسي او همخواني داشته باشد بر سر زبانها مياندازد. دومين نشانه ايجاد گسل در محورهاي حياتي هويت ملي از جمله نژاد، دين يا طبقه اجتماعي است. اين شكافها در اكثر كشورها وجود دارد اما برخي عميقتر هستند. گاهي يك عامل خارجي از شكافهاي كوچك براي بهرهبرداري به نفع خود استفاده ميكند. براي مثال اتحاد جماهير شوروي منابع قابل توجهي را براي ايجاد بيثباتي در امريكا و ديگر كشورهاي متحد آن از طريق تعميق اين شكافها صرف كرد. در ادامه اين يادداشت نويسنده تصريح ميكند كه اين دو ويژگي براي جرقه زدن شروع جنگ داخلي كافي نيست و به مولفه سومي نياز است و آن تغيير مسير از گروهگرايي به فرقهگرايي است كه ميتواند شروع جنگ داخلي را محقق كند. از نظر خانم مونيكا تافت در گروهگرايي، افراد به طور جدي اين شك را پيدا ميكنند كه آيا ديگر گروههاي موجود در كشورشان از منافع بهتري برخوردار هستند يا خير. با اين حال در فرقهگرايي، چهرههاي برجسته سياسي، اجتماعي و اقتصادي و دستههايي كه نمايندگي ميكنند بر اين باور هستند كه هر كس با آنها مخالف باشد، شرور بوده و درصدد نابود كردن جامعه است. محكوم شدن جمهوريخواهان مخالف «دونالد ترامپ» از سوي همحزبيهايشان، يكي از نشانههاي بارز اين مولفه سوم است. از نظر خانم تافت نه تنها جنگ داخلي در اين كشور به پايان نرسيده بلكه با تحولات اخير «تقويت» هم شده است. در حال حاضر هر 3 مولفه اصلي در ايالات متحده نمايان است و ميتواند به جنگ داخلي مبدل شود. گروهگرايي كه به طور طبيعي دو حزب اصلي امريكا را از هم جدا كرده در حال تبديل به فرقهگرايي است. بنبستهاي مختلفي كه در تمام دولت فدرال ايجاد شده بود اين بحث را به وجود آورد كه نياز به تغيير مسير قدرت به سمت محافظهكاري بيشتر است. اين مساله بسياري از امريكاييها را متقاعد كرد كه راهحل برونرفت از اين بنبستها يك رهبر پرقدرت و اقتدارگراست. با اين حال تشديد فرقهگرايي و روي كار آمدن افراد اقتدارگرا بدون آسيب جدي به فضاي اطلاعرساني ميسر نيست. به نظر ميرسد فضاي اطلاعرساني آسيبديده و غيردموكراتيك، مولفه تاثيرگذاري است. چهرههاي سرشناس براي كسب فضاي رسانهاي و زمان قرار گرفتن در مقابل دوربين بيشتر تلاش ميكنند تا با اميد افزايش قدرت انتخاباتي خود در برابر رقبا، رايدهندگان را به نحو فزايندهاي دچار تفرقه كنند. بنابراين براي هر ناظر بيطرفي ممكن است اين سوال به وجود آيد كه آيا امريكا در آستانه جنگ داخلي قرار دارد؟ واقعيت اين است كه با وجود كنترل جو بايدن رييسجمهور امريكا در مهار بحران، وقايعي كه اخيرا رخ داده به طور خيرهكنندهاي، خطر خشونت سياسي گسترده را آشكار ميكند. مساله واقعي امريكا، دونالد ترامپ نيست بلكه جريان استبدادي قدرت جامعه امريكاست كه كشور را به «جنگ داخلي» كشانده و قرعه به نام دونالد ترامپ افتاد تا از آن بهرهبرداري كند. به عبارت ديگر اينجا فقط مشكل ترامپ نيست بلكه تفكر فراگير و خط استبداد قدرت است كه با ايجاد شكاف و قرار دادن دو گروه در مقابل هم زمينه درگيري و جنگ داخلي را فراهم ميكند. در واقع اين موضوع بيماري حادي است كه دوره تاريخي رياستجمهوري ترامپ تنها نشانههاي آن را آشكار كرده است. به نظر ميرسد رييسجمهور جديد امريكا همچنان شرايط دشواري براي كنترل امور در پيش رو دارد.
كارشناس روابط بينالملل