به مناسبت سالگرد درگذشت استاد سيدهادي خسروشاهي
دغدغه گفتوگوي اديان و مذاهب
سيدعليرضا حسينيبهشتي
اين روزها پيامدهاي مرگبار بيماري فراگير كرونا به داغدار شدن بسياري از هموطنان ما انجاميده است اما از دست دادن چهرههاي درخشان عرصه تفكر و تلاشگران كوشاي قلمرو فرهنگ براي جامعه ما ايرانيان چيزي فراتر از فقدان چهرههاي آشنايي است كه تا ديروز با آنها مراودت و انس داشتهايم. انديشه انديشمندان و اقدامات مصلحان هر جامعه كه سرمايههاي گرانبهاي انساني آن به شمار ميروند، حاصل فرآيند زماني، تاثير عوامل تاريخي و وجود ظرفيتهاي شخصيتي گوناگوني است كه گردهم آمدن آنها براي پيدايش مجدد چنين افرادي اگر ناممكن نباشد بسيار نامحتمل است. فقدان انديشمند مصلح، شادروان استاد سيدهادي خسروشاهي، نمونهاي از اين خسارتهاي تاسفبار به شمار ميرود. آشنايي من با او به سالهاي كودكي من بر ميگردد؛ زماني كه به آلمان مسافرت ميكرد و روزهايي از آن صرف گفتوگو با پدرم ميشد. بعد از بازگشت به ايران نيز گاه به گاه او را در منزل و در نشستهايي براي تبادل نظر ميديدم. سالها بعد، در دهه ۱۳۶۰، زماني كه براي مدت كوتاهي در دفتر مطالعات بينالمللي وزارت امور خارجه مشغول به كار بودم، او را كه تازه از ماموريت سرپرستي دفتر حفاظت از منافع ايران در مصر و سفارت ايران در واتيكان بازگشته بود، زيارت ميكردم. به ياد دارم مجموعهاي بزرگ از اسناد و مدارك و آثار سيدجمالالدين اسدآبادي در اتاق كارش ديده ميشد كه سوغات آن ماموريتها بود و به تحقيق و تصحيح آن اشتغال داشت. در فاصله سالهاي ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۷ كه نشستهاي بحث و گفتوگو درباره «جريانهاي فكري و اجتماعي- ديني ايران بين سالهاي ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷» هر دو هفته يك بار با شركت اعضاي ثابت آن، حجتالاسلام محمدجواد حجتي كرماني، حجتالاسلام عبدالمجيد معاديخواه، حجتالاسلام محمدحسين قدوسي، دكتر سيداصغر قريشي و بنده و مدعويني كه به تناسب موضوع مورد بحث شركت ميكردند در بنياد نشر آثار و انديشههاي شهيد آيتالله دكتر بهشتي تشكيل ميشد، دعوت جمع را پذيرا بود و در آخرين ديدار بحث جامع، منصفانه و عالمانهاي درباره چگونگي شكلگيري و فعاليتهاي دارالتبليغ اسلامي در قم و نقش مرحوم آيتالله العظمي سيدكاظم شريعتمداري ارايه كرد كه با توجه به آشنايي نزديك و تجربه همكاري علمي با آن مركز بسيار جالب توجه بود. به خاطر محبتي كه به مرحوم شهيد آيتالله دكتر بهشتي داشت آثار جديد خود و نشريه «بعثت» را به طور مرتب براي استفاده در كتابخانه بنياد نشر آثار ارسال ميكرد و آخرين هديهاي كه دريافت كردم، دوره ارزشمند آثار سيدجمالالدين اسدآبادي در 9 مجلد بود كه به اهتمام او گردآوري، تصحيح و در قاهره منتشر شده است. آنچه در اينجا به عنوان يادمان او تقديم ميكنم در رابطه با همين هديه گرانقدر است.
نهضت تقريب مذاهب اسلامي وگفتوگوي اديان الهي
سيدجمالالدين حسينياسدآبادي را به حق بايد آغازگر نهضتي دانست كه براي مقابله با پيامدهاي ناگوار اختلافنظرهاي تاريخي ميان مذاهب مختلف اسلامي و بروز سوءتفاهمهاي ناشي از عدم گفتوگوي مستمر ميان اديان الهي شكل گرفت. اين بدان معنا نيست كه پيش از او چنين گفتوگوهايي در طول تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي صورت نگرفته بود. گزارشهاي تاريخي مستندي كه درباره گفتوگوهاي مسيحي- اسلامي در دوران صفويه و قاجاريه به همت رسول جعفريان و مريم صديقي (۱۳۹۵) منتشر شده و آثار همكاريهاي علمي حاصل از چنين گفتوگوهايي مانند ترجمه و شرح اناجيل اربعه توسط ميرمحمدباقر خاتونآبادي كه از قضا از اجداد مادري شهيد بهشتي است و به كوشش رسول جعفريان (۱۳۷۵) منتشر شده است، تنها دو نمونه از تلاشهايي است كه پيش از اسدآبادي در اين زمينه صورت گرفته است. اهميت كار اسدآبادي را بايد در اهتمام او در جلبتوجه فرمانروايان كشورهاي مسلمان، عالمان و مصلحان ديني و عموم مسلمانان به اهميت نهادينه شدن و استمرار اين گفتوگوها براي مقابله با سياستهاي تفرقهاندازانه استعمارگران در كشورهاي اسلامي جستوجو كرد.
نيكي ر. كدي كتابي دارد با عنوان واكنشي اسلامي به امپرياليسم: بررسي انديشه سياسي و مذهبي سيدجمالالدين اسدآبادي كه به توصيه مرحوم خسروشاهي به فارسي نيز ترجمه و منتشر شده و شامل نقدي به قلم ايشان نيز هست. كدي در مقدمه كتاب درباره نقطه كانوني تلاشهاي اسدآبادي و ميراث بر جاي مانده از او مينويسد:
تاكيد او بر اسلام به عنوان نيرويي براي عقب راندن غرب و تقويت مسلمانان از طريق اتحاد، دعوت او براي اصلاحات و تغييرات زير پرچم اسلام و حمله او به كساني كه جانب غرب را ميگيرند يا در اجتماع مسلمانان اختلاف مياندازند، همه مضاميني هستند كه پس از او به طور طولاني و مداوم به ارث رسيدهاند.
مرحوم استاد خسروشاهي در يكي از آثار خويش با عنوان «حركتهاي اسلامي معاصر: استراتژي نظام و مساله شيعه و سني» از اسدآبادي به عنوان «طليعهدار»، پيشتاز و باني ايجاد اتحاد ميان مسلمانان در عصر حاضر نام ميبرد و مينويسد :
استعمارگران براي تحكيم و تثبيت موقعيت خود براي تفرقهاندازي ميان مسلمانان از هر وسيلهاي بهره ميجستند. برانگيختن و ايجاد اختلاف بين شيعه و سني از جمله ترفندهاي استعمارگران بود كه هرگاه حركتي وحدتبخش و ضداستعماري در بخشي از جهان اسلام آغاز ميشد براي جلوگيري از گسترش آن به ديگر نقاط،از آن استفاده ميكردند. به همين دليل اغلب مصلحان بيدارگر اين دوره بر وحدت اسلامي تاكيدي فراوان داشتند.
تلاشهاي اسدآبادي در مصر به عنوان يكي از مهمترين مراكز تفكر و نشر فرهنگ اسلامي در دنياي اسلام به خصوص پيروان مذهب اهل تسنن توسط شاگردان او مانند شيخ محمد عبده مفتي مصر و رييس دانشگاه اسلامي الازهر و بعدها شيخ رشيدرضا، هرچند در دو سويه متفاوت، پيگرفته شد و بسياري از نوانديشان معاصر عربزبان، به طور مستقيم يا غيرمستقيم، از انديشههاي اسدآبادي تاثير پذيرفتهاند. در ايران نيز تلاشگران نوانديشي ديني از حركت فكري و تجربه اجتماعي اسدآبادي بهرهها بردهاند. اثرگذاري اسدآبادي تا شبه قاره هند و افغانستان نيز دامن گسترده است.
اين جنبه از تلاشهاي اسدآبادي يعني تلاش براي تفرقهزدايي ميان مذاهب اسلامي و نيز برقراري گفتوگو و مفاهمه ميان اسلام و اديان ديگر به ويژگي پايدار تلاشهاي تحقيقاتي و تبليغاتي بخشي از عالمان و روشنفكران ديني در ايران تبديل شد. در اين راستا،كوششهاي ستايشبرانگيزي كه با حمايت مرحوم آيتاللهالعظمي سيدحسين طباطبايي بروجردي در زماني كه دامنه مرجعيتش به فراگيرترين ميزان در ميان شيعيان رسيده بود، فراموشناشدني است. حمايت او از تلاشهاي مرحوم آيتالله شيخ محمدتقي قمي كه سرانجام در سال ۱۳۲۷ به شكلگيري «دارالتقريب المذاهب الاسلاميه» در قاهره انجاميد و شهيد شيخ حسن البناء بنيانگذار جمعيت اخوانالمسلمين در آن نقش مهمي ايفا كرد، مكاتبات او با مرحوم شيخ عبدالمجيد سليم و پس از او با مرحوم شيخ محمود شلتوت مفتي مصر و رييس دانشگاه الازهر كه با به رسميت شناخته شدن مذهب شيعه به عنوان پنجمين مذهب رسمي اسلام بهبار نشست، اعزام مرحوم آيتالله دكتر شيخ محمد محققيلاهيجي به آلمان براي تاسيس مركز اسلامي هامبورگ كه بعد از بازگشت او به ايران توسط شهيد آيتالله دكتر سيدمحمد حسينيبهشتي پيگيري شد، تنها دو نمونه مشهورتر از اقدامات آيتاللهالعظمي بروجردي در اين زمينه است. مجاهدات مرحوم آيتالله سيدعبدالحسين شرفالدين عاملي در لبنان، مهاجرت امام سيدموسي صدر به لبنان و اقدامات مهم او در اين زمينه در آن كشور و ديگر كشورهاي مسلمان، تلاشهاي شهيد آيتالله دكتر محمد مفتح در سالهاي منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي در مسجد قبا، ابتكار اعلام هفته وحدت توسط مرحوم آيتاللهالعظمي حسينعلي منتظري در اولين ماههاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، اقدام حجتالاسلام سيدمحمد خاتمي در طرح گفتوگوي تمدنها و تلاشهايي كه توسط مرحوم آيتالله شيخ محمدعلي تسخيري براي احياي آن سنت حسنه صورت گرفت در بستر چنين تفكري قابل فهم است. كارنامه تلاشهاي علمي و فعاليتهاي فرهنگي مرحوم آيتالله سيدهادي خسروشاهي در اين زمينه را نيز بايد در پرتو همين سابقه تاريخي بازخواني كرد.
ضرورت پايانناپذير گفتوگوي بين مذاهب و اديان
در مواجهه با مساله گفتوگوي ميان پيروان اديان و مذاهب، طبيعي است كه اين پرسش پيش بيايد كه چه نيازي به بسترسازي و نهادينهسازي براي اين كار وجود دارد؟ قصد ارايه پاسخي مبسوط به اين پرسش مهم در اين يادداشت مختصر نيست اما به طور خلاصه ميتوان به چند نكته اشاره كرد.
اولين نكته، صبغه معرفتشناختي دارد. تفاوتهاي موجود ميان تفاسير گوناگون از دين، چه در ميان پيروان يك دين و چه در ميان پيروان اديان مختلف به اين واقعيت انكارناپذير بازميگردد در حالي كه ديني كه نازل ميشود واحد است، مخاطبان وحي از طريق زبان بشري و عقل انساني آن را درك ميكنند و در نتيجه به محض دريافت توسط مخاطبان، هركس آن را به گونهاي متفاوت ميفهمد. اين تفاوت در تفسيرها البته در يك چارچوب معين قرار دارند كه در دانش هرمنوتيك به طور مفصل درباره آن بحث شده است. بر اين اساس ميان تفاسير گوناگون از متن مقدس رابطه قياسناپذيري مطلق وجود ندارد و تلاش براي دستيابي به «تفسير درستتر» و نه «تنها تفسير درست» ممكن است. حصول تفسيرهاي درستتر از طريق گفتوگوي عالمانه، صادقانه و منصفانه ممكن است: چنين گفتوگويي بايد «عالمانه» باشد يعني به اصول و روش علمي تكيه كند؛ «صادقانه» باشد يعني هدف «مفاهمه» و نه «منازعه» و مجادله» است و «منصفانه» باشد يعني بنيانش بر ارزش اخلاقي انصاف قرار گيرد. آنچه به اختصار گفته شد هم درباره گفتوگوي ميان اسلام و اديان ديگر و هم درباره گفتوگوي ميان مذاهب اسلامي صدق ميكند.
دومين نكته، توجه به اهميت ايجاد وفاق ملي در درون كشورهاي اسلامي است. هيچ كشوري در دنياي امروز از فرهنگي يكدست برخوردار نيست. به بيان ديگر همه كشورها داراي تنوع و تعدد فرهنگي هستند. اين تعدد و تنوع شامل تنوع در اديان و مذاهب هم ميشود. نظامهاي مستبد و تماميتخواه سعي ميكنند با هژموني يك دين يا مذهب رسمي يا قرائتي رسمي از آن، تنوع و تعدد موجود را ناديده انگارند يا محو كنند. اما اين راه به تركستان ميرود چون به چيزي جز زندگي منافقانه پيروان اديان و مذاهب بهرسميت شناخته نشده نميانجامد و در نتيجه، سرمايه اجتماعي به عنوان يكي از 3 ضلع مثلث توسعه پايدار، همهجانبه و متوازن(دركنار دوضلع ديگر يعني سرمايه اقتصادي و سرمايه انساني) دچار نقصان روزافزون ميشود. برعكس، حكومتهايي كه خود را ملزم به روشهاي حكمراني مردمسالارانه ميدانند به جاي اينكه اين تنوع و تعدد را تهديدي براي يكپارچگي قدرت خود بشمارند با اتخاذ سياستهاي مبتني بر به رسميت شناختن تنوع و تعدد فرهنگي(از جمله دين و مذهب) از آن در جهت استحكام انسجام ملي و در نتيجه، افزايش سرمايه اجتماعي بهره ميبرند.گفتوگوي ميان اديان و مذاهب، بستر چنين وفاق ملي مبتني بر پذيرش گوناگوني فرهنگي را فراهم ميكند.
سوم، توجه به آثار مثبت استمرار گفتوگوي اديان و مذاهب در روابط منطقهاي و بينالمللي است. از جمله اين آثار ميتوان از پيشگيري از پيدايش نيروهاي تندرو، متعصب، خشونتطلب و تماميتخواهي مانند آنچه در سالهاي اخير در خاورميانه و ديگر نقاط جهان شاهد آن بودهايم، پيشگيري از تنشهاي منطقهاي و مرزي، بسترسازي همكاريهاي منطقهاي(مثلا در قالب شكلگيري بازار مشترك كشورهاي اسلامي) و جلوگيري از مداخلات سلطهجويانه قدرتهاي بيگانه نام برد.
در تاريخ فراز و فرودهاي سياست خارجي كشور خودمان نيز ديدهايم كه هرگاه بر صفت «اسلامي» انقلاب و نظام سياسي بر آمده از آن تاكيد شده، همگرايي منطقهاي تقويت و ظرفيتهاي گستردهاي در جهت حاكميت صلح در منطقه فعال شده و هرگاه بر صفت «شيعي» فرهنگ ايراني اصرار ورزيده شده، واگرايي منطقهاي و ظرفيتهاي تنشزايي از طريق مداخله بيگانگان افزايش يافته است. توجه به نقش تبليغات رسانهاي در اين زمينه بسيار اهميت دارد. صداهاي تفرقهاندازانه، شايعات بيپايه و ادعاهاي بيمايه در غيبت گفتوگوي منطقي و متين ميان روشنفكران و عالمان، عرصهاي بس فراخ براي تاخت و تاز پيدا ميكنند.
عمري تلاش براي گفت وگو
از جمله محورهايي كه در كارنامه پربار مرحوم خسروشاهي به وضوح مشاهده ميشود، تلاش او براي برقراري رابطه گفتوگويي با پيروان اديان و مذاهب دركشورهاي مختلف است. اين تلاشها از اوان جواني آغاز و تا آخرين سالهاي عمر او ادامه داشته است. اين تلاشها را ميتوان در چند گروه قرار داد.
نخست، مكاتبات گسترده با انديشمندان و فعالان اجتماعي و سياسي مسلمان است. اگر فهرستي از مكاتبات او با شخصيتهاي فكري و ديني ديگر كشورها تهيه شود، كميت اين تلاشها آشكار ميشود، همچنانكه كيفيت آن را ميتوان در محتواي نامهها و محورهاي مورد بحث در مجموعه مجلدات مربوط به خاطرات مستند او دريافت.
دوم،كوشش مستمر و خستگيناپذير براي ايجاد موسسات فرهنگي در ايران و كشورهاي ديگر است. تاسيس «مركز بررسيهاي اسلامي» قم و «مركز فرهنگي اسلامي» در رماز اين دست
به شمار ميرود. پيگيريهاي استاد خسروشاهي در اين زمينه شگفتانگيز است. براي نمونه ميتوان به جلد هشتم مجموعه «حديث روزگار» كه به گزارشهاي مربوط به پيگيري طرح مركز فرهنگي- اسلامي اروپا (لندن) اختصاص دارد، اشاره كرد كه نشانگر ميزان دغدغهمندي او در شكلگيري اينگونه موسسات در خارج از كشور است. در جايجاي متن اساسنامه موقت اين مركز كه توسط استاد خسروشاهي تنظيم شده است به پيشنهادات متنوع و متعددي برميخوريم كه هدف آن تسهيل رابطه عالمان ديني ايران با دانشمندان و پژوهشگران اسلامشناس و نيز عالمان ديني مذاهب ديگر است.
سوم، استفاده از رسانهها براي اعلام تحليلها و ابلاغ مواضع است. در اين عرصه بايد به گفتوگوهاي او در ايران و خارج از ايران و نوشتارهاي منتشر شده در روزنامهها و نشريات سياسي يا فرهنگي مانند مكتب اسلام، مكتب تشيع، نور دانش و معارف جعفري و بنيانگذاري و انتشار نشرياتي مانند بعثت و انتقام اشاره كرد.
چهارم، انتشاركتاب در قالب تاليف و ترجمه كه مجموعههاي بسيار متنوعي را در بر ميگيرد. از جمله آثاري كه در راستاي گفتوگوي ميان اديان و مذاهب منتشر شده، ميتوان به تاليف كتابهاي عبداللهبن سبأ بينالواقع و الخيال، قصّه التقريب اُمه واحدهو ثقافه واحده و اهلالبيت في مصر به زبان عربي، ترجمه كتاب اسلام و صلح جهاني نوشته سيدقطب با همكاري زينالعابدين قرباني، ترجمه كتاب مصلح جهاني و مهدي موعود از ديدگاه شيعه و اهل سنت اثر شيخ عبدالمحسن العباد و ابوالاعلي مودودي، ترجمه كتاب عدالت اجتماعي در اسلام نوشته سيدقطب با همكاري محمدعلي گرامي، ترجمه كتاب نهضتهاي اسلامي و انقلاب اسلامي ايران نوشته كليم صديقي و تاليف كتاب واتيكان، دنياي اسلام و غرب اشاره كرد.
اين يادداشت يادمان را با ذكر روايتي از امير سخن به پايان ميرسانم كه استاد خسروشاهي نيز با ترجمه و انتشار نهجالبلاغه با مقدمه و شرح محمد عبده ارادت خويش را به او نمودار ساخت. در خطبه نود و چهارم كتاب شريف نهجالبلاغه به كلامي شيوا از امام علي (ع) بر ميخوريم كه ميفرمايد:ژ«اِنّ ﭐلمرْء إِذا هلك قال النّاسُ ماترك؟ و قالتِ الملائِكه ما قدّم؟»؛ «زماني كه انساني ميميرد مردم ميگويند براي بعد از خود چه گذاشت؟ و فرشتگان ميگويند براي خود چه فرستاد؟» مختوم بودن حيات دنيوي به مرگ، غيرقابلانكارترين حقيقتي است كه در زندگي ما آدميان وجود دارد. اگرچه فقدان نابهنگام استاد خسروشاهي دوستداران او را غرق در اندوه و تاسف كرد، آنچه مايه تسلي است، گنجينه گرانبهاي علمي است كه از خود بر جاي گذاشت و كارنامه درخشاني خدماتي كه به عنوان توشه راهش فرستاد.
سيدجمالالدين حسينياسدآبادي را به حق بايد آغازگر نهضتي دانست كه براي مقابله با پيامدهاي ناگوار اختلافنظرهاي تاريخي ميان مذاهب مختلف اسلامي و بروز سوءتفاهمهاي ناشي از عدم گفتوگوي مستمر ميان اديان الهي شكل گرفت.
كوششهاي ستايشبرانگيزي كه با حمايت آيتاللهالعظمي بروجردي در زماني كه دامنه مرجعيتش به فراگيرترين ميزان رسيده بود، فراموشناشدني است. حمايت او از تلاشهاي آيتالله محمدتقي قمي در سال ۱۳۲۷ به شكلگيري «دارالتقريب المذاهب الاسلاميه» در قاهره انجاميد.