به مناسبت روز نظامي
هان كجايي اي عموي مهربان، تاريخ
افسون قنبري
هان، كجايي، اي عموي مهربان! بنويس
پوستيني كهنه دارم من كه ميگويد
از نياكانم برايم داستان، تاريخ
پوستيني كهنه دارم من
يادگاري ژنده پير از روزگاراني غبار آلود
سالخوردي جاودان مانند
مرده ريگي داستانگوي از نياكانم كه شب تا روز
گويدم چون و نگويد چند
سالها زين پيشتر در ساحل پر حاصل جيحون
بس پدرم از جان و دل كوشيد
تا مگر كاين پوستين را نو كند بنياد....
پوستيني كهنه دارم من
يادگار از روزگاراني غبار آلود
مانده ميراث از نياكانم مرا، اين روزگار آلود (مهدي اخوان ثالث/ كتاب: آخرشاهنامه)
زمان: اول اسفند 1399
مكان: كافهاي در ساحل ارس
دلم گرفته است. امروز با عموي مهربانم تاريخ، در كافهاي در ساحل ارس، قرار دارم. ميدانم دل گرفتهتر باز ميگردم، ميدانم دلتنگيام در گفتوگوي با او بيشتر ميشود. اما چه كسي بهتر از او ميداند كه چه بر اين سرزمين گذشته است. وارد كافه ميشوم .وقتي چشمانم به نور و دود و غبار عادت ميكند، ميبينمش. كنار پنجره نشسته و به بيرون زل زده است. مينشينم و با نفسي عميق تمام دود كافه را به حلقم فرو ميبرم تا بهانهاي باشد براي بغضها و اشكهايم و زل ميزنم، زل ميزنم به همانجا كه عمويم تاريخ ميخكوب شده است. پس از درنگي طولاني چشم در چشمان كدرش: چه شد كه به اينجا رسيديم؟ چه شد كه تكه تكه شديم؟ هر ورقت را كه ميخوانم تلخ است. گذر از فصلهايت دردناك است. پر است از صداي تيغ و گلوله و ضجه مادري كه فرزندانش را يكي يكي از آغوشش ميكنند و به چپاول ميبرند. چگونه اين همه را تاب ميآوري؟
آهي ميكشد كه تمام دل و جانم را ابري ميكند.
- به كدام فراز رسيدي ؟ اسكندر ؟ حمله اعراب؟ يورش خانمانسوز مغول، تيمور، عثماني، روسيه؟ با كدام سلسله و خاندان بيكفايت دست به گريبان شدهاي كه آسمان دلت ابري است؟
قاجار و جنگ ايران و روسيه. سياهكاريهاي انگليس و نامردميهاي فرانسه. دست اندازي به خاك ايران، غنيمت خواهي و باجگيري ... چه آشفته بازاري...
اشتباه نكن اينها مال يك مقطع نيست. قصه يك روز و دو روز و يك حكومت نيست. تاريخ حلقه حلقه به هم پيوسته است. جنگ اول روسيه و ايران، ادامه همان جنگ زمان پتر كبير و نادرشاه و براي برتري در ماوراء قفقاز بود. ما در جنگهايي كه با روسيه داشتيم خيلي چيزها را از دست داديم. پادشاهان بيكفايت، متحداني كه تنها به دنبال كسب منافع خودشان بودند و مصداق كامل اين ضربالمثل كه «هم از توبره ميخوردند و هم از آخور»، حاكمان محلي بيكفايت و بسيار دليل ريز و درشت نتيجهاي جز عهدنامههاي ننگين گلستان و تركمانچاي نميتوانست داشته باشد. از درختي كه در مرداب رشد كرده انتظار ميوه داري؟ آه چه ميشود گفت؟ رفت. گرجستان، قفقاز، ارمنستان، آذربايجان، نخجوان، قرهباغ، گنجه ..... همه، همه از دست رفت. با اين عهدنامهها 250 هزار كيلومتر مربع از سرزمين ايران جدا و به روسيه واگذار شد 250 هزار كيلومتر مربع. ميداني يعني چه؟ به همه اين مناطقي كه از ما كندند و بردند ميداني هنوز هم چه ميگويند؟ ميگويند هفده ولايت قفقازي ايران. برادرانم در دنيا اين را ثبت كردهاند ولي مثل اينكه خودشان ريشههايشان را فراموش كردهاند.
و ديگر تنها كلام ما سكوت بود و سكوت. باران چشمهايم را كدر كرده. ميبينمش كه آرام از حاشيه ارس ميرود. بدون خداحافظي.
آذربايجان همچنان درصدد است به هر وسيله شده حتي با دروغ و جعل، پروژه هويتسازي خود را پيش ببرد. او ميخواهد از كشوري 30 ساله تمدني هزاران ساله برآورد. بولعجب كاري كه حتي در توان ساحران و كيمياگران هم نيست. در خبرها آمده است كه حيدر علي اف رييسجمهور آذربايجان طي فرماني سال ۲۰۲۱ را در جمهوري آذربايجان «سال نظامي گنجوي» اعلام كرده است. مسوولان اين كشور در پيامهايي كه به اين مناسبت دادهاند، تلاش دارند نظامي را شاعر و انديشمند بزرگ آذربايجاني معرفي كنند و ميراث درخشان اين انديشمند بزرگ را بخشي جداييناپذير از معنويت مردم آذربايجان به شمار آورند.
تمام همت مسوولان فرهنگي و سياسي كشور آذربايجان در سالهاي اخير صرف ساختن هويتي شده است كه به آنان تعلق ندارد. جمهوري تازهتاسيس آذربايجان تا دويست سال پيش جزيي از خاك پاك ايران بود و تنها 30 سال است (از سال 1991 ميلادي) به عنوان كشوري مستقل در جهان شناخته شده است. آذربايجان جوان و جسور كه با استفاده از غفلت و فقر اطلاعاتي و فرهنگي سازمان يونسكو توانسته «تار ايراني» را به نام خود ثبت كند، گمان برده است كه با طرح مباحث و اسناد جعلي و شانتاژ خبري ميتواند خود را كشوري با هويت و فرهنگي هزاران ساله در جهان معرفي كند. يك بار تلاش كرد كه جنگلهاي هيركاني را به نام خود ثبت كند (سال 2007)، جنگلهايي كه تنها 10 درصد آن در خاك آذربايجان است و 90 درصد آن در جغرافياي ايران قرار دارد كه خوشبختانه با اقدام به موقع ايران موفق نشد. چند صباحي براي ثبت انفرادي نوروز به نام جمهوري آذربايجان در سازمان ملل، وقت تلف كرد. مدتي نيز براي ثبت بازي چوگان به نام خود در يونسكو دست به تلاشي مذبوحانه زد. چندي پيش نيز با ادعايي كاذب و خندهدار نماد سيمرغ ايراني را نمادي براي جهان ترك دانست و بدون توجه به سابقه اين مرغ اساطيري ايراني، سيمرغ را متعلق به «جهان ترك» دانست كه ايرانيها آن را «سرقت كردهاند» و حتي پا را از اين هم فراتر گذاشت و ادعا كرد كه فريدالدين عطار نيشابوري نيز داستان سيمرغ را در منطقالطير جعل كرده است. ادعاي اساطير هزاران ساله و جهانبيني اساطيري براي ملتي 30 ساله از غرايبي است كه در مخيله هيچ صاحب دركي نميگنجد.
آذربايجان جوان بهرغم تمام سرخوردگيهايش در ثبت مظاهر فرهنگ ايراني به نام خود، همچنان دست از تلاش برنداشته است. او مدتي است تلاش ميكند حكيم نظامي شاعر پرآوازه ايراني را از آن خود كند. يك روز سنگ نوشتههاي فارسي مقبره او را تخريب ميكند، روز ديگر اشعار جعلشدهاي را درباره اصالت و وطن نظامي منتشر ميكند و آنها را از جمله اشعار نظامي ميداند. روزي ديگر با ساخت مجسمه نظامي و نصب آن در يكي از ميدانها مشهور ايتاليا او را شاعري آذربايجاني معرفي ميكند و در اين زمينه در روزنامههاي كره مقاله مينويسد و تاريخ را تحريف ميكند. اكنون نيز به مناسبت هشتصد و هشتادمين سال تولد نظامي او را شاعر ترك معرفي و سال 2021 را به نام او نامگذاري كرده است. چگونه ميتوان براي شاعري كه حتي يك بيت تركي ندارد و در اشعار خود هيچ اشارهاي هم به تبار ترك خود نكرده است، شناسنامه جعلي صادر كرد؟
و اما نظامي كيست؟ حكيم ابومحمد الياس معروف به نظامي گنجوي شاعر پرآوازه ايراني قرن ششم هجري قمري (دوازدهم ميلادي) است. نظامي در شهر گنجه كه در آن روزگار جزو خاك ايران محسوب ميشد به دنيا آمد و پرورش يافت. در آن روزگار گنجه كه در دو كرانه رود «كانجاچاي» (گنجه رود) در شمال ايران واقع بود، كانون عمده رواج شعر و ادب فارسي محسوب ميشد و شعر و شاعري با وجود شاعران بزرگ آن منطقه همچون خاقاني، فلكي شرواني و ابوالعلا گنجوي از رونق بسيار برخوردار بود و شاعران بزرگي چون مهستي (mahsati) و نظامي با آثار و اشعار خود موجب شده بودند كه اين شهر به صورت يكي از پايگاههاي مهم و بزرگ شعر فارسي جلوه كند.
نظامي در خانوادهاي بازرگان و متمول ديده به جهان گشود و با فراغت خاطر سالهاي كودكي را صرف درس و بحث كرد و با دانشهاي متداول عصر خود آشنا شد و بخش عمدهاي از سالهاي نوجواني و جواني او صرف فراگيري علوم در محضر استادان عصر و تحصيل در مدارس آن روزگار شده است.
غير از ابيات پراكندهاي كه از ديوان نظامي باقي مانده، تمام شهرت او براي پنج مثنوي مشهوري است كه از او به يادگار مانده و به عنوان «پنج گنج» يا «خمسه نظامي» شهرت دارد. اين پنج مجموعه داستاني عبارتند از: مخزنالاسرار، خسرو و شيرين، ليلي و مجنون، هفت پيكر و اسكندرنامه كه اسكندرنامه خود شامل دو بخش اقبالنامه و شرفنامه است. مثنويهاي نظامي با وجود تفاوت در محتوا، مجموعهاي هماهنگ از اجزاي به هم پيوستهاي است كه با هندسهاي متناسب و موزون در كنار هم قرار گرفتهاند. هر مثنوي با ستايش خدا و رسول و نيز علت آنكه چرا اين اشعار را سروده آغاز ميشود و سپس به موضوعات اصلي و هدف غايي خود ميپردازد كه در هر يك متفاوت است.
نظامي را ميتوان به دليل رواني كلام و شيوه شاعرياش از اركان شعر فارسي به شمار آورد. به همين دليل همواره مورد ستايش شاعران و تذكرهنويسان و محققان بعد از خود بوده است.
شيوه شاعري نظامي پس از وي مورد نظر بسياري از شاعران و سرآمدان شعر فارسي قرار گرفته است و حتي بسياري سعي كردهاند كه مثنويهايي چون او بسرايند.
به اعتقاد بيشتر محققان و پژوهشگران آثار نظامي، اشعار به يادگار مانده از وي را نبايد تنها از جنبه فنون شعر و هنر داستانسرايي بررسي كرد، چرا كه او توانسته است در قالب داستان و با زبان خاص خود تمام آرا و نظريههاي مختلف حكمي را بيان كند و در واقع با بيان اين آرا به ارايه و تعليم افكار و اعتقادات خود در ميان خاص و عام بپردازد. آثار به يادگار مانده از نظامي كه شامل پنج گنج و ديوان قصايد و غزلياتش ميشود در سه زمينه كلامي، اخلاقي و عرفاني قابل توجه و تامل جدي است. حكمتي كه در آثار او ميبينيم، همان حكمت ايراني است كه دنباله حركت فردوسي، يا همان حكمت اشراقي است. نظامي توانسته است در قالب مثنويها و داستانهاي كوتاه و بلند خود رفتار نيك و زندگي متعالي را تعليم دهد. با نگاهي به اشعار نظامي ميبينيم كه او با به نظم كشيدن قصههاي گوناگون توانسته است چگونگي رفتار انسان را در ارتباط با همنوعان خود چه در زندگي فردي و چه در جامعه و زندگي جمعي ترسيم كند و تعليم دهد.
نظامي را بايد برترين و در واقع سرآمد داستانپردازان غنايي زبان فارسي به شمار آورد. به اعتقاد بيشتر پژوهشگران و نظامي پژوهان از جمله دكتر سعيد حميديان «همچنان كه فردوسي در سرودن داستانهاي حماسي برترين چهره است، نظامي نيز در عرصه شعر غنايي برترين نماينده در تاريخ زبان و ادب فارسي است.»