با علي شمس از هنرمندان مشاركتكننده در پروژه «8 ½»
تماشا شدن در غياب صحنه و مخاطب زنده
علي شمس، نمايشنامهنويس، كارگردان و از اعضاي گروه تئاتر «دن كيشوت» همراه با دانيال خيرخواه از ايران براي همكاري در پروژه مشترك با مضمون «چگونه پاندمي كرونا زندگي ما را در چند اپيزود تغيير داد» با هنرمندان ايتاليايي انتخاب شدند. همكاري كه توانست نشان دهد در سختترين روزگار زيست جوامع قرن معاصر، همچنان هنر است كه اصالت دارد و ميتواند ميل به زندگي را زنده نگه دارد. كاري كه انگشتشمار سياستمداراني در دوران كرونا از عهدهاش برآمدند. هنرمندان ايراني و ايتاليايي در وضعيت پرالتهاب قرنطينه و ويروس، فضايي رقم زدند شبيه به شنيدن صداي نتهاي يك پيانو در ميان آوار جنگ جهاني. حال و هواي فيلم «پيانيست» را در ذهن مرور كنيد؛ چيزي شبيه به آن. علي شمس درباره تجربه جالب فاصله اجباري از صحنه و خلق با هدف ارايه در پلتفرم آنلاين گفته است.
همكاري كمپاني «دن كيشوت» از ايران و كمپاني «Instabili Vaganti» در ايتاليا با وجود شيوع ويروس و بسته بودن مرزها اتفاق خوبي بود، كمي درباره اين پروژه توضيح دهيد، ايده اوليه از كجا پيدا شد؟
كمپاني «Instabili Vaganti» كه در بولونياي ايتاليا مستقر است همزمان به من و دانيال خيرخواه پيشنهادهاي جداگانهاي داد كه درباره وضعيت توقف هنر و قرنطينه دوران كرونا همكاري مشترك داشته باشيم، در اين باره كه زيست هنرمند در اين دوران چه شكلي پيدا كرده و چطور دچار چرخش، چالش و دگرگوني شده است. به همين دليل با توجه به اينكه پاندمي يك موضوع و درد مشترك هنرمندان تئاتر بود؛ به اين معنا كه ديگر نميتوانست از رويكرد هميشگي و سنتي خود يعني حضور روي صحنه بهره ببرد، ما فكر كرديم حالا كه پلتفرمهاي جايگزين بار اين فقدان و فاصله را بر دوش ميكشند از آنها استفاده كنيم. بنابراين پلتفرمهاي همرسان مانند يوتيوب، توييتر، اينستاگرام و غيره را براي پروژه انتخاب كرديم. با توجه به اينكه پيشنهاد اوليه از طرف ايتالياييها مطرح شد، همچنين براي اينكه يك رويكرد نمادين به مقوله «توقف هنرمند» وجود داشته باشد، عنوان
8 ½ را براي پروژه انتخاب كرديم كه نام يكي از فيلمهاي مشهور فدريكو فلليني كارگردان ايتاليايي است و آنجا هم فعاليت هنرمند دچار توقف ميشود. در بخش ½ پروژه ما خودمان را معرفي كرديم و در 8 اپيزود بعدي به سويههاي متفاوت مساله اصلي مدنظر پرداختيم.
فكر ميكنيد به اهداف اوليهاش دست پيدا كرد؟ چون به خصوص در ايران تجربههاي موفق همكاري مشترك سراغ نداريم.
با توجه به تجربههاي مختلف همكاري مشترك داخلي و خارجي اصولا از چنين پروژههايي دل خوشي ندارم و چندان هم از اين همكاري خشنود نيستم، ولي وجود پلتفرم مجازي و اينكه دو كمپاني بايد جدا از هم حول يك كانسپت مشترك كار ميكردند كه در نهايت تدوين شود و در قالب يك
Video Art يا Virtual Performance عرضه شود، مواجهه و مناقشه كمتري داشتيم. به هر حال هر گروه زيباييشناسي خودش را حسب فرهنگ و نگاهش به جهان مطرح ميكرد. جداي از اين، اين همكاري از نظر مفهومي درنهايت ما را به يك نقطه مشترك ميرساند؛ به همين دليل اتفاق چندان عجيب و غريبي نبود. از آنجا كه به عنوان توليدكننده و مولف به تحكم سليقه فكر ميكنم اساسا چندان راغب به همكاري مشترك در توليد يك اثر نيستم ولي به نظرم آثار ميتوانند به صورت موازي حول يك كانسپت شكل بگيرند. بنابراين پاسخ اين سوال را دقيق نميدانم اما سليقه شخصيام اين است كه همكاري عموما در بهترين حالت ميتواند به يك فضاي اپيزوديك و همسو منجر شود. دو فرم در كنار هم؛ نه دو سليقه در يك ظرف.
«دن كيشوت» قبلا در زمينه تئاتر با گروهي از كشور سوييس همكاري داشت. توليد نمايش «تل/ضحاك» به كارگرداني اصغر دشتي محصول آن همكاري بود. تجربه توليد تصويري آنهم از راه دور چگونه تجربهاي است؟
بله، گروه تئاتر «دن كيشوت» چند همكاري بينالمللي مشترك داشته كه كار با كمپاني سوييسي، تئاتر «داكومنتي» و همچنين كمپاني «سالائونو» از جمله آنها است. فضاي مجازي چون يك فضاي مرده است و ما عموما با ابزاري مانند «تدوين» و «effect» و «موسيقي» سروكار داريم اين پروژه تجربه جذابي به نظرم رسيد. فكر ميكنم من و دانيال خيرخواه لذت زيادي برديم چون سويههايي از مخاطب نامشخص و ناموجود را براي ما روشن كرد و به طور كل زيستن در اين مديوم يك تجربه جذاب بود. تماشا شدن از پلتفرمي منهاي صحنه بدون مواجهه رو در رو با تماشاگر خيلي جالب است.
چرا سفارت ايتاليا اينقدر فعالانه عمل كرد؟ چون در دوران شيوع كرونا سفارتهاي ديگر هيچ پيشنهادي براي توليد مشترك فرهنگي نداشتند؟
من سفير ايتاليا را از قبل ميشناسم. ايشان قبلا در شهر رم از من تئاتر ديده، انسان فرهنگي است كه به شدت به هنر سينما و تئاتر علاقه دارد و فكر ميكنم دليل مشاركت فعالانه سفارت همين است. خيلي خوشحالم ايتاليا سفيري در ايران دارد كه اولويتش فرهنگ و هنر است و براي يك نزديكي بين هنرمندان ايراني و كشور متبوع خودش تلاش ميكنم. اميدوارم كشورها و سفراي ديگر حاضر در ايران عموما به اندازه ايشان دغدغه فرهنگي داشته باشند و طيف مشاركت و همنشيني هنرمندان ايراني از تعداد معدود فراتر رود و بتوانيم گسترهاي از تقابل و تعويض نگاه و مشاركت فرهنگي را در بدنه تئاتر ايران و تئاتر مشخصا اروپا و شرق دور داشته باشيم.