نگاهي به انديشههاي ابوريحان بيروني
دانشمند ذوالفنون
غلامرضا اعواني
بحث درباره يكي از بزرگترين دانشمندان ايران در قرن چهارم و پنجم است، ابوريحان بيروني كه بحق بايد او را يكي از بزرگترين دانشمندان ايران و جهان دانست. اين نه گفته بنده بلكه گفته كسي است مثل جورج سارتن است كه از بزرگترين مورخان تاريخ علم بوده است، وقتي اين فلاسفه را باهم مقايسه ميكنند، ميگويند در قرن چهارم و پنجم درست است بزرگاني بودهاند و خيليها را نام ميبرند ولي بزرگترين آنها يكي ابوريحان بيروني بود و ديگري ابنسينا و از جهاتي ابوريحان بيروني را به ابنسينا ترجيح ميدهند البته نه در فلسفه بلكه در علوم و ميگويند كه نه تنها او يكي از بزرگترين دانشمندان اسلامي است بلكه بايد گفت يكي از بزرگترين دانشمندان تمام اعصار و قرون است. اين حرف من نيست حرف سارتن است و درست هم همينطور هست. به جهت اينكه تمام آن خصوصياتي را كه بايد يك دانشمند دقيق داشته باشد و امروزه براي دانشمندان فرض ميكنند، در او جمع بوده است آن هم نه در يك رشته بلكه در رشتههاي بسيار فراواني مانند نجوم، جغرافيا، ملل و نحل و.... كتاب «آثار الباقيه عن القرون الخاليه» ابوريحان مربوط به ايران و اديان مختلف است و تمام ابعاد فرهنگي را از ملل مختلف مسيحي، يهود، زرتشتي، مانوي و مزدكي، تمام اعياد و تواريخ و عادات و ... را با مدارك بسيار دقيق ثبت كرده است و مداركي داشته كه الان در اختيار ما نيست؛ همچنين در رشتههاي ديگر در معرفت جواهر، مخصوصا در فلكيات و نجوم و ... آثاري داشته است.
مهم اين است كه او نژاد ايراني داشته و در حدود هفت سال هم در ايران بوده است؛ يعني از سال 387 ه.ق كه در آنجا اوضاع سياسي مشوش ميشود و به ري ميآيد و مدتي در ري و با دانشمندان آن زمان بوده و بعد به طبرستان رفته و مدتي در طبرستان مازندران نزد مرزبان بن رستم كه همان مولف كتاب «مرزبان نامه» باشد، مانده كه خيلي از او به نيكي ياد ميكنند و كتاب «مقاليد علم الهيئه» را كه درباره مثلثات اجرام سماوي است مينويسد. بعدها مدتي (4، 5 سال) نزد قابوس بن وشمگير آمده و در سال 391 ه.ق كتاب آثار الباقيه را براي او كه يكي از كتابهاي بسيار ذي قيمت و درباره فرهنگهاي گذشته هست، تاليف كرده است.
هر جا كه ميرفته كتابهايي را تاليف ميكرده و در واقع درباره احوال نجومي و فلكي و همچنين طول و عرض جغرافيايي و .... تاليفاتي داشته است.
ابوريحان مدت 14 سال در زمان سلطنت سلطان محمود غزنوي و تا آخر عمرش 14 سال ديگر يعني 28 سال در سلطنت پسرش مسعود و نوه او مودود بن مسعود تا سال 440 ه.ق در غزنه بوده اما در اين مدت بيشترش در هند بوده است. ولي واقعا خيلي كارهاي عظيمي كرده است؛ يعني سانسكريت را ياد گرفته و در آنجا با تمام دانشمندان بوده و تمام كتابهاي آنها را خوانده است. طبق گزارشي كه در مقاله استاد مجتبايي ميخواندم و ايشان خيلي در اين باره تحقيق كردهاند، ابوريحان 33 كتاب درباره هند داشته كه يا ترجمه بوده يا تاليف كه از اين 33 تنها 4 عدد مانده است. مثلا همين رساله پاتانجل ترجمه ايشان است كه باقي است. آقاي پورجوادي تعريف ميكردند كه وقتي به دانشگاه لندن رفته بودند، در آنجا ايزوتسو كتاب پاتانجل او را درس ميداده است و آن را با سانسكريت مقايسه ميكرده كه ببيند چقدر درست است. گاهي چيزهايي كه مناسبتر باشد تغيير داده است. بهترين چاپ كتاب ماللهند چاپ حيدرآباد دكن هند است كه اين حيدرآباد دكن در طول صد، صد و پنج سال خدمات زيادي كرده و خيلي كتابها را چاپ كرده مثلا قانون مسعودي را كه كتاب نجوم است و به اسم سلطان مسعود نوشته، يا كتابهاي ديگر را چاپ كرده است.
اين كتاب شامل هشتاد فصل است و هر فصل بخشهايي دارد. بهطور خيلي موجز تقريبا ميشود گفت هشتاد وجه از تاريخ فرهنگ هند را نمايش داده است.
از آثار ديگر ابوريحان سه جلد كتاب القانونالمسعودي يكي از كتابهاي معتبر در علم نجوم است. كتابي دارد با نام الصيدنه في الطب كه درباره داروشناسي است. ابوريحان مكاتباتي با ابنسينا داشته است كه استاد محترم جناب دكتر مهدي محقق و دكتر نصر تصحيحش كردهاند و خيلي هم روي اين تصحيح مقاله نوشتهاند.
يكي از كارهاي مهم او كه در تاريخ مانده جمعآوري آثار زكرياي رازي است. چون رازي مخالف نبوت بوده تمام كتابهايش از بين رفته ولي بيروني چون به روش او اعتقاد داشته و او را يك دانشمند بزرگ ميدانسته، تمام آثار او را ضبط كرده است.
بنده حدود 47 سال پيش وقتي دانشجوي دكتري بودم دو فصل كتاب تحقيق ماللهند را ترجمه كردم كه در مجله جاويدان خرد در 15 صفحه منتشر شد. البته خيلي زحمت دارد و كتاب دشواري است. ولي خب كارهاي ديگري پيش آمد و بازماندم اما خوشبختانه دوست بسيار عزيز ما جناب منوچهر صدوقي سها به ترجمه اين كتاب پرداختهاند و اين كتاب يكبار در سال 1361 و 62 شمسي چاپ شد و تمام اين مدت را از سال 57 تا 61 مشغول ترجمه بودهاند؛ چون واقعا كتاب دشواري است و شايد تحقيق در مورد صدها لغات و اصطلاح سانسكريت داشتهاند. واقعا وقتي ميگويند 5 سال براي اين كتاب وقت صرف كردهاند، اغراق نيست؛ يعني اگر كسي بخواهد اين كار را انجام دهد، بسيار دشوار است. ترجمه كارهاي بزرگ مثل كشف يك قاره است و جرات ميخواهد ولي خب كريستف كلمب امريكا را گرفت ولي لازم نيست همه امريكا را بگيرند ولي بعدها همه آمدند و در واقع او راه را نشان داد. معمولا وقتي يك كار علمي ميشود ديگران و ديگران هم ميآيند و اين كار را را ادامه ميدهند ولي فضل تقدم با ايشان است كه آمده و 5 سال زحمت كشيده و اين كار را ترجمه كرده و شايسته است كه ديگران بيايند و اين كتابها را كار كنند، چنانچه در غرب هم بارها ترجمه شده است ولي آن كسي كه جرات ميكند و ميرود و زحمت ميكشد و چند سالي اين كار را انجام ميدهد- اين هم بخشي از كتاب است و همه كتاب نيست- به نظرم كار خيلي خوبي است و اميدوارم اين كار را ادامه دهد و يك سرمشقي براي ديگران باشد. و البته بايد يادي كنيم از كسان ديگري كه كار كردند. از دو نفر ديگر هم نام ببريم يكي مرحوم استاد احمد آرام است كه ايشان هم مرد بسيار دانشمندي بود. ولي متاسفانه اينها فراموش ميشوند و آثارشان چاپ نميشود. ايشان خدمات ذيقيمتي هم در ترجمه و هم در تصحيح انجام داده است. آمده كتاب «تحديد نهايات الاماكن لتصحيح مسافات المساكن» را ترجمه كرده و در دانشگاه تهران به طرز زيبايي چاپ شده است و براي اين كتاب هم خيلي زحمت كشيده است. حتي نسخههايي پيدا كرده و بر خود مترجمان غربي هم ايراد گرفته است. كتاب ديگري كه ترجمه شده، «آثار الباقيه عن القرون الخاليه» ابوريحان بيروني است كه ترجمه علياكبر داناسرشت متخلص به صيرفي كه او هم زحمت كشيده و اين را چاپ كرده است. ترجمه اين كتابها آسان نيست آن هم در آن زمان و با نبودن امكانات. اين كتاب بار ديگر هم تجديد چاپ شده با تصحيح خود داناسرشت كه كتاب علمالنفس ابنسينا را هم به فارسي ترجمه كرده است. ترجمه 30 فصل كتاب تحقيق ماللهند چهار - پنج سال وقت از جناب منوچهرصدوقي سها گرفته است. البته كتابهاي زيادي به قلم ايشان درآمده و كتابهاي زيادي درخواهد آمد، براي ايشان آرزوي موفقيت و كاميابي دارم.
رييس سابق موسسه پژوهشي حكمت
و فلسفه ايران