گفتار دوم- آفتاب آمد دليل آفتاب
در ضرورت ملي شدن صنعت باستانشناسي
آوات عباسي| پيرو انتشار گفتار نخست اين نوشتار در 21 بهمن ماه 1399 در روزنامه اعتماد اثري گرانقدر با عنوان آفتاب آمد دليل آفتاب نوشته استاد فقيد باستانشناسي دكتر صادق ملك شهميرزادي (1399-1319) به دست نگارنده رسيد. در جلد نخست اين كتاب، مقاله مفصلي با عنوان تفاهمنامه باستانشناسي بين پژوهشكده باستانشناسي سازمان ميراث فرهنگي و مركز ملي تحقيقات علمي فرانسه CNRS در سال 1383همراه با نامهاي از سوي دكتر يوسف مجيدزاده، سرپرست وقت هيات حفاري جيرفت، به رييس وقت پژوهشگاه ميراث فرهنگي در اواخر اين سال در اعتراض به اين تفاهمنامه موسوم به گروه بينالمللي مطالعات شرق ايران وجود دارد. اجراي اين طرح كه دكتر ملك شهميرزادي از آن با تعبير تفاهمنامه ننگين و بازگشت كاپيتولاسيون در باستانشناسي ايران و دكتر مجيدزاده به عنوان پروژه قرون وسطايي و ارباب-رعيتي ياد كردهاند، به دليل اعتراض پيشكسوتان باستانشناسي ايران مسكوت ميماند، تا اينكه متاسفانه پيرو تضعيف سازمان ميراث فرهنگي در سالهاي بعد از 1384 رسم اين تحقيرنامه به صحنهگرداني مركز ملي تحقيقات علمي فرانسه CNRS و مركز ملي تحقيقات ايتاليا CNR تحت سياست رياكارانه هياتهاي به اصطلاح مشترك باستانشناسي جاري و ساري ميشود؛ رويدادي كه ميتواند ذهن خواننده را در درك زمينه و اهداف اقدامات فرانسوا دوسه، تبعه كشور فرانسه در تبليغ يك تاريخ ساختگي از برنامه حفاريهاي جيرفت و همچنين تلاش براي مصادره نظريه ابتكاري دانشمند ايراني دكتر آژيده مقدم در مورد نظام نگارش هندسي لوحهاي نويافته كنار صندل جيرفت به نام خود، روشنتر كند.
در گفتار پيشرو به نام يا عنوان افرادي اشاره ميشود كه نام بردن از آنها با توجه به جايگاهشان هرگز در شأن قلم نگارنده نبوده است. مطمئنا كساني كه با سلوك نگارنده آشنا هستند، اطلاع دارند آنچه موجب شده به نام اين افراد اشاره شود دغدغه نسبت به منافع و مصالح ملي ايران بوده است. همچنين در دو نوشتار ذكر شده به نام افرادي خارجي يا به ظاهر ايراني كه در اقدام عليه منافع ايران شركت داشتهاند، اشاره شده است. با توجه به اينكه دو نوشتار و همچنين اطلاعات مرتبط با روند تدوين و اجرايي شدن آن تفاهمنامه ننگين در دسترس مسوولان و فعالان باستانشناسي قرار دارد، از ذكر نام اين افراد در اينجا صرفنظر شده است.
بايد اميدوار بود با بررسي اين رويدادها به دركي از الگوها و پيامدهاي رفتارهاي رياكارانه بيگانگان و همچنين عوامل داخلي آنها عليه مصالح و منافع ملي ايران رسيد، اقدامات خسارتباري كه سعي شده از افكار عمومي و همچنين از ديد مسوولان متعهد به منافع ملي پنهان بماند. پيامدهاي خسارتبار اين اقدامات تنها محدود به تقويت انحصارگرايي بيگانگان در نظريهپردازي در حوزه ايرانشناسي در ادامه سنت شرقشناسيشان نيست، بلكه اطلاعات جمعآوري شده با كاربردهاي چندگانه در بررسيهاي ميداني توسط ايشان پيامدهاي ناگوار ديگري نيز از نظر سياسي و امنيتي داشته و خواهد داشت. بديهي است گردآوري اين اطلاعات توسط هياتهاي به اصطلاح مشترك باستانشناسي، بنا بر تعهدات كشورهاي خارجي در قالب پيمانهاي مشترك نظامي-امنيتي ميتواند بخشي از برنامه مبادلات اطلاعاتي آنها قرار گيرد. نكته قابل توجه اينكه جمعآوري اطلاعات از مناطق گستردهاي از كوير و كوهستانهاي خراسان و سيستان و بلوچستان تا كرمانشاه، از دامنههاي البرز در دشت تهران و قزوين تا دامنههاي زاگرس در فارس و از سوي ديگر از سواحل خزر تا سواحل جنوبي خيلجفارس، تنگه هرمز تا درياي مكران در زمينههاي مختلف جغرافيايي، زمينشناختي و رسوبشناختي، قومشناسي، آب و هوايي، پوششهاي گياهي و جانوري، آبزيان و منابع دريايي، معادن مختلف فلزي و سنگهاي قيمتي، مسيرهاي مواصلاتي و مبادلاتي، نقشهبرداريهاي فوتوگرامتري و هوايي بخشهايي از مفاد تحقيرنامهاي است كه از سال 1384 به بعد با صحنهگرداني CNRS و CNR در تقسيم برنامههاي بررسي و كاوش ايران ميان خود و ديگر شركاي مشتركالمنافعشان از جمله كشورهاي آلمان، استراليا، دانمارك، اتريش و غيره، در قالب سياست هياتهاي مشترك باستانشناسي و در پوششهاي تزييني و پر زرق و برقي همچون روشها و مطالعات ميانرشتهاي، علومباستانسنجي، شبيهسازي تجربي و هزاره ششم تا سوم پيش از ميلاد و غيره تنظيم و اجرا شده است. پژوهشگران مطالعات پسااستعماري اطلاع دارند كه پيش از آنكه ناپلئون جهت اشغال و غارت به مصر لشكركشي كند به عضويت آكادمي علوم فرانسه درآمد. از سال 1798 تا 1801 ميلادي بيش از صد و شصت محقق عضو اين آكادمي سربازان فرانسوي را در لشكركشي به مصر همراهي كردند. در پايان اين لشكركشي ناپلئون به رياست آكادمي رسيد و با استقرار اين مركز در موزه لوور بود كه فعاليتش گسترش يافت.
شيوه خاص نگاه اين مركز به ميراث فرهنگي ايران در سخنان فرانسوا دوسه در مصاحبه با خبرگزاري ميراث خبر در امرداد 1399 آشكار ميشود، آنجا كه تقديم حفاري و استخراج ميراث فرهنگي ايران به فرانسويها در دوره قاجار به موازات تقديم حفاري و استخراج نفت به انگلستان مطرح شده است. دكتر ملك شهميرزادي نيز پيش از تحليل متن آن تحقيرنامه ابتدا به متن قراردادهاي حفاري دولت فرانسه با دولت ايران در دوره قاجار ميپردازند. پس از آن نتيجه ميگيرند «در زماني... اين تفاهمنامه را منعقد كردند كه در ايران در چندين دانشكده رشته باستانشناسي تدريس ميشد و در چندين دانشكده از جمله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران و دانشگاه تربيت مدرس دوره دكتراي باستانشناسي تاسيس شده بود». به نحو متفاوتي دكتر مجيدزاده نيز دليل تنظيم و اجراي چنين تفاهمنامههايي را اينگونه تحليل كردهاند كه «آنها فكر ميكنند كه ما در دوره قاجار زندگي ميكنيم». به نظر ايشان، اين نگاه به دليل دلبستگي آنها به دستهبنديهايي است كه در قرن نوزدهم در مورد ديگر ملتهاي جهان داشتهاند: غربيها خود را «متمدن» و تمامي ملتهاي آسيايي را «بربر» و ملتهاي آفريقايي را «وحشي» تعريف ميكردند. ايشان مينويسند: «درست است كه امروز اين ديدگاه قرن نوزدهمي در ظاهر و در نوشتههايشان مطرود شده است، اما همچنان ريشه در اعماق وجود آنان دارد. من در غرب تحصيل كرده و سالهاست كه در ميان آنها زندگي ميكنم و اين را در پوست و گوشت و تا مغز استخوان خود احساس ميكنم». با اين توضيح به درك روشنتري از علاقه فرانسوا دوسه به اصطلاح «قرن نوزدهم» دست مييابيم، آنجا كه در مصادره نظريه ابتكاري دانشمند ايراني دكتر آژيده مقدم در مورد نظام نگارش هندسي به نام خود و دولت متبوعش ميگويد: «ما در آخر قرن نوزدهم ميلادي شروع به حفاري در ايران كرديم كه 130 سال پيش بود و الان يك خط هندسي پيدا كردهايم!»
دكتر مجيدزاده در نامه خود با توجهي كه به پيامدهاي جبرانناپذير اجازه بررسي به باستانشناسان خارجي داشتهاند، مينويسند: «به عقيده اينجانب تحت هيچ شرايطي نبايد به خارجيها، حتي با حضور همكاران ايراني اجازه بررسي داده شود، زيرا بررسي در باستانشناسي يعني بازديد وجب به وجب از دشتها، كوهها، مسير رودخانهها، راههاي ارتباطي، نقاط استراتژيك، نقشهبرداري، عكسبرداري از هر نقطهاي كه از ديدگاه باستانشناسي ضروري احساس شود و نمونهبرداري از هر ماده معدني، آلي يا دست ساختهاي بشر كه توجه او را جلب كند!» ايشان ادامه ميدهند: «...دوست دارم بدانم آيا فرانسويها حاضرند اجازه و امتياز مطالعاتي مشابهي را در مورد نيمي از كشورشان يا حتي يك وجب از آن را در اختيار ايرانيها قرار دهند؟» البته پانزده سال پس از آن، خبرگزاري ايلنا از يكي از نمايندگان فرانسوي آن تحقيرنامه كه در ارديبهشت 1398 در مازندران در حال بررسي و كاوش بوده، ميپرسد: «اين روزها شاهد حضور باستانشناسان فرانسوي هستيم كه در هياتهاي مشترك به كاوش در سايتهاي باستاني ايراني ميپردازند، آيا باستانشناسان ايراني نيز اين امكان را دارند كه در هياتهاي مشترك در سايتهاي باستاني فرانسه كاوش كنند؟» اين فرد فرانسوي نيز از خودآرايي معمول فرنگيها در اداي كلمات مودبانه و متمدنانه! - به خاطر داشتن خاطره بد از اين پرسش- خارج شده و پاسخ ميدهد: «واضح است كه چنين امكاني وجود دارد. هركس غير از اين را بگويد، دروغ گفته است.»
بديهي است فلات ايران با مساحتي بيش از سه ميليون و هفتصد هزار كيلومتر مربع به عنوان گهواره يكي از غنيترين فرهنگها و تمدنهاي بشري آنقدر براي مردمان گوناگون ايرانيتبار جاي بررسي و مطالعه دارد كه بررسي و مطالعه باستانشناسي تمام اروپا به چشمشان نيايد.
پژوهشگران بيدار علوم انساني آگاهند كه نتايج نظري هر يافته جديد باستانشناسي متعلق به دورههاي مختلف ايران از جمله پيش از تاريخ و تاريخي محدود به اصلاح يا تغيير نظريههاي باستانشناسي نخواهد ماند، بلكه ميتواند نقش مهمي در اصلاح و تغيير نظريههاي موجود در ديگر رشتهها از جمله تاريخ، فرهنگ، فلسفه، سياست، اجتماع، اقتصاد، دين، تاريخ علم، هنر، خط، زبانشناسي، مردمشناسي، معماري، شهرسازي و غيره داشته باشد. بديهي است بيگانگان به انواع شيوهها تلاش ميكنند تا مديريت اين موضوع را در ادامه سنت شرقشناسي استعماريشان در دستان خود نگهدارند. آنچنانكه در گفتار نخست آمد، كشف حوزه تمدني هليلرود و جيرفت دريچهاي نو در مطالعات باستانشناسي منطقه گشود و يافتههاي آن بازنگري نظريههاي قبلي در خصوص خاستگاه تمدنهاي درخشان خاور نزديك از ديدگاه شاخههاي گوناگون علمي را ضروري كرد. اما از طرف ديگر، انجام كاوش و بررسي نتايج حاصل از آن تحت نظارت يك باستانشناس شناخته شده ايراني مايه نگراني شد. از همينرو، پس از مدتي كوتاه دسيسهها و كارشكنيها براي تصاحب كاوشهاي باستانشناسي جيرفت آغاز شد تا آنكه، پيرو آنچه در گفتار نخست در مورد رقابت و همكاري فرانسويها و ايتالياييها پس از كشف تمدن جيرفت براي احياي جايگاه استعماري گذشتهشان آمد، سرانجام در دي ماه 1387 با همكاري عوامل داخلي، در قالب سياست رياكارانه هيات به اصطلاح مشترك ايران و ايتاليا، كاوش در محوطه باستاني جيرفت تحويل فردي ايتاليايي به نام ماسيمو وياداله شد كه پيشتر تنها يكي از اعضاي گروه كاوش تحت رياست دكتر يوسف مجيدزاده بود. طبق آموزههاي مراكز به اصطلاح علمي غربي هياتهاي به اصطلاح مشترك وجه تشابه علايق هر دو برنامه حفاري و استخراج يعني نفت و ميراث فرهنگي دانسته ميشوند، همچنان كه هر دو برنامه نيز از اصطلاح «ملي شدن» هراس داشته و دارند. در راستاي تصميمگيري صورتگرفته توسط محافل استعماري غربي براي محوطههاي تاريخي ايران قابل تامل خواهد بود كه بدانيم در سال 1383 دكتر مجيدزاده در مورد تلاشهاي CNR براي تصاحب برنامه بررسي و حفاري جيرفت مينويسند: در سال 1382 يك باستانشناس تازه فارغالتحصيل شده ايتاليايي به نام پيرونل به خود اجازه ميدهد در يك روزنامه كثيرالانتشار ايتاليايي در حالي كه در تصوير بزرگي روي كاناپه لم داده و دست زير چانه گذاشته بگويد كه قرار است سال آينده به جنوب شرق ايران رفته و تكليف تمدن جيرفت را روشن كنيم!» دكتر مجيدزاده در همان سال در تفسيري از نقش و جايگاه طرفهاي ايراني و خارجي اين به اصطلاح تفاهمها و فعاليتهاي مشترك، از آن به «گستاخي بيشرمانه» و «توهين به جامعه باستانشناسان ايران» تعبير ميكنند. بخشي از اين تعبير آنجا روشن ميشود كه در مصاحبه سردبير مجله باستانپژوهي با خبرگزاري ايسنا در دي ماه 1387 ميخوانيم كه از يك طرف، تخصص اصلي ماسيمو ويداله در سنگهاي ريز و نيمهقيمتي است و 95 درصد از فعاليتهاي ميدانياش در هندوستان و نپال بوده و از طرف ديگر، بدون آنكه مطالعاتي در زمينه فلات مركزي ايران داشته باشد از دو سال پيش از آن توسط رييس پژوهشكده باستانشناسي به مطالعه سفالهاي تپه سيلك و تپه پرديس گماشته و پس از آن به عنوان كارشناس به هيات حفاري جيرفت معرفي شده است. همچنين بنا بر همين مصاحبه اطلاع مييابيم طرف ايراني هيات مشترك نيز فردي فاقد صلاحيتهاي لازم علمي و توانمنديهاي تخصصي انتخاب شده بود! موضوعي كه مطمئنا درك دلايل آن سخت و پيچيده نخواهد بود! از طرف ديگر، تصنعي بودن طرح و تاكيد بر موضوع عدم اختصاص بودجه براي حفاري جيرفت از سوي سازمان ميراث فرهنگي، توقف حفريات و ضرورت حمايت خارجي آنجا آشكار ميشود كه ماسيمو ويداله با جايگاهي كه در باستانشناسي كشور ايتاليا دارد، با 4000 يورو براي يك فصل حفاري به ايران ميآيد!!! همراهي فرانسوا دوسه با ويداله در اين زمينه را در يكي ديگر از ادعاي گمراهكننده وي مبني بر توقف كاوشهاي هيات ايراني از سال 2009 به بعد به دليل اتمام بودجه در مصاحبه با روزنامه ايران ميتوان ديد.
دكتر مجيدزاده در اواخر سال 1383 در مورد دلايل تلاش بيگانگان براي تصاحب برنامه بررسي و كاوش هليلرود و جيرفت مينويسند: «نكتهاي كه شايد كسي به آن توجهي نكرده اين است كه تقريبا تمامي محوطههاي معروف فرهنگها و تمدنهاي باستاني ايران كه بازتاب جهاني داشته، به دست خارجيها كشف و معرفي شده است. به عبارت ديگر تاريخ پيش از اسلام ما را خارجيها نوشتهاند. بنابراين، سرپرستي و حفاري تمدن درخشان و تازه كشف شده جيرفت در حوزه هليلرود توسط ايرانيان كه چشم همگان را خيره كرده و به اعتقاد و اعتراف رسمي بسياري از باستانشناسان غيرايراني بزرگترين كشف در نيمقرن گذشته در خاور نزديك بوده است، به مذاق خيلي از آنها خوش نميآيد... لذا آنها از اينكه نظراتشان در حال از هم پاشيدن به دست يك گروه جهان سومي است ناخشنود بوده و سعي دارند اين كار بزرگ را از دست «رعايا» خارج كنند تا به دست «اربابان» انجام شود. در چنين صورتي در آينده مجبور نخواهند بود در مورد شرق ايران به انتشارات ما جهان سوميها ارجاع دهند. بنابراين، تعجبي ندارد كه ميبينيم فرنگيها امروز به شرق ايران علاقهمند شده و با هدف خارج ساختن اين افتخار از دست ايرانيان سر از پا نشناخته و به دريدن يكديگر پرداختهاند». دكتر مجيدزاده در همين نامه به موردي از تلاشهاي بيگانگان در حفظ جايگاه انحصاريشان در نظريهپردازي در مطالعات ايرانشناسي پرداختهاند، نكتهاي كه ميتواند به ما نماي روشنتري از دلايل فعاليتهاي گسترده نمايندگان مراكز خارجي در ايران پس از كشف حوزه تمدني هليلرود و همچنين دلايل تلاش آنها براي مصادره نظريه ابتكاري دانشمند ايراني دكتر آژيده مقدم در مورد نظام نگارش هندسي ارايه كند. دكتر مجيدزاده مينويسند: در سال 1379 يعني يكسال قبل از انتصاب به عنوان سرپرست كاوشهاي جيرفت، بنا بر مدارك تصويري فراواني كه سازمان ميراث فرهنگي كرمان در اختيار ايشان قرار داده بود، مقالهاي به دو زبان فارسي و فرانسه نوشته، نسخه فارسي را به مجله باستانشناسي و تاريخ و نسخه فرانسوي را به مجله پاله اوريانت دانشگاه نانتر كه زيرمجموعه CNRS بوده، ارسال ميكنند. با اين همه و بهرغم درخواست مجله فرانسوي، هيچگاه آن مقاله چاپ نميشود! دكتر مجيدزاده در ادامه در مورد دلايل عدم چاپ مقاله مينويسد: «در مقاله پس از ارايه مدارك، در نتيجهگيري نظريههاي جديدي را براي نخستينبار درباره كنشهاي متقابل فرهنگي ميان ايران هزاره سوم پيش از ميلاد و سرزمينهاي همسايه و عمدتا بينالنهرين به صورت پرسش و با علامت سوال مطرح كرده بودم. اما غافل از اينكه آنها انتظاري بيش از معرفي صرف اشيا از جانب من نداشتند. به دليل آنكه از ديدگاه آنان مطرح كردن چنان نظريههايي از سوي يك جهان سومي حتي به صورت پرسش فضولي به شمار آمده و نوعي تجاوز به حريم علمي آنان محسوب ميشد». پس از آن دفتر اين مجله فرانسوي در تماسهاي مكرر ميخواهد ايشان نظريههايشان را از مقاله حذف كنند و ايشان مخالفت ميكنند. هنگامي كه فرم نهايي از طريق يكي از مزدبگيران ايراني CNRS براي دكتر مجيدزاده ارسال ميشود، ايشان در كمال ناباوري متوجه ميشوند كه برخلاف توافق نهايي تمام بحثهاي علمي و ديدگاههاي نظري ايشان حذف و تنها بخشهاي مربوط به توصيف اشيا را باقي گذاشتهاند! از اينرو دكتر مجيدزاده از طريق همان وابسته به سردبير مجله پيغام ميفرستند كه مايل به چاپ مقاله نيستند. نظريهاي كه مجله نامبرده در سال 1379 از مقاله دكتر مجيدزاده حذف ميكند، در سال 1395 در روزنامه ايران از زبان فرانسوا دوسه بنا بر آموزههاي بيپيشينه استادش سرژ كلوزيو تحت عنوان دستاوردهاي علمي «ما فرانسويها» ظاهر مييابد، گويي همگان در خوابند!
دكتر مجيدزاده در همين نامه فهرستي از اقدامات كارشكنانه مزدبگيران خارجي و به ظاهر ايراني CNRS و همچنين همكاري برخي عوامل داخلي با آنها در انجام اقداماتي همچون چاپ نكردن گزارش كاوشهاي هيات باستانشناسان ايراني در جيرفت يا آوردن بهانههايي همچون فقدان بودجه را جهت آنچه ايشان تلاش براي بياعتبار ساختن حفريات ايرانيها در جيرفت و بيكفايت و ناتوان نشان دادن مدير ايراني آن جهت آماده كردن فضا و شرايط براي تصاحب برنامه جيرفت ناميدهاند، به تفصيل توضيح دادهاند. ايشان در ادامه و در تفسير اقدامات كارشكنانه عوامل داخلي آن مراكز مينويسند: «با ديدن اين تفاهمنامه تنظيم شده توسط فرانسويها پي بردم آن كارشكنيها بخشي از توطئه موذيانه براي ضعيف نشان دادن كار هيات جيرفت، چاقو زدن ناجوانمردانه از پشت و نشان دادن اينكه اينگونه برنامهها بهتر است به دست فرانسويها كه از ما بهترند سپرده شود، بوده است». در همين نامه شرح مفصلي از اقدامات غيراخلاقي و غيرعلمي برخي وابستگان CNRS آمده است، از جمله انجام سخنراني يا انتشار يافتههاي هيات باستانشناسي ايران بدون اطلاع و كسب اجازه از سرپرست هيات كاوش به نام كشور بيگانه يا اخذ اطلاعات كاوشهاي جيرفت جهت عكسبرداري هوايي براي بهرهبرداري آن مركز. ايشان همچنين به تفصيل شرح دادهاند كه چگونه نمايندگان و طراحان آن تحقيرنامه با به كار بردن الفاظ خاص و اشاره به موضوعات غيرواقع، تلاش كردند براي فرانسويان نقشي مهم در برنامه كاوشهاي جيرفت ترسيم و از آن طريق حضور آنان در كاوشها را آشكارا تحميل كنند. بررسي مستقل اين بخش از نامه ايشان ميتواند نماي روشنتري از آموزههاي مراكز خارجي در تحريف رخدادهاي علمي و تاريخي به ما ارايه كند؛ موضوعي كه پيشتر به مواردي از آن در رابطه با فعاليتهاي رسانهاي و اينترنتي فردي چون فرانسوا دوسه اشاره شد. فرد ناشناسي كه به خواهش ژان پرو و لطف دكتر مجيدزاده مدتي افتخار حضور در هيات باستانشناسي ايران در جيرفت شامل حالش شده بود، چند سال بعد در مصاحبه با روزنامه ايران نقش «ما فرانسويان» را به گونهايي پررنگ نمايش ميدهد كه گويي در نبود شخص او حفاريات به بنبست خورده و متوقف خواهد شد. با اين حال مطالعه نامه دكتر مجيدزاده موجب طرح برخي پرسشهاي انتقادي خطاب به استاد ارجمند ميشود كه بيان آنها را به فرصت ديگري واميگذاريم. بنا بر آنچه در بالا آمد، ميتوانيم به نحو روشنتري درك كنيم چرا برگزاري دومين همايش بينالمللي تمدن حوزه هليلرود: جيرفت در شانزدهم تا بيستم ارديبهشت 1387 در تهران و كرمان به همت و حمايت فرهنگستان هنر، نه سازمان ميراث فرهنگي، برگزار شد! همچنانكه در نشست رسانهاي اين همايش در سوم ارديبهشت 1387 دبيركل همايش پاسخگويي به دلايل عدم حضور مسوولان سازمان ميراث فرهنگي را به خود ايشان محول ميكند.
از سوي ديگر، بنا بر پرسش يكي از خبرنگاران درمييابيم كه عوامل دخيل در تصاحب برنامه بررسي و كاوش تمدن جيرفت حتي در بركناري دكتر مجيدزاده از دبيري اين همايش نيز دست داشتهاند. نكته قابل تامل ديگر آنكه در اين نشست خبري دبيركل همايش در ادامه صحبتهايشان در مورد اهميت تمدن جيرفت ميگويند: «به نهادهاي مربوط توصيه ميكنم كه بگذارند ايران خود كانون ايرانشناسي باشد تا بدنه علمي كشور راحتتر به اطلاعات بتواند دسترسي پيدا كند». به هر حال ميدانيم كه نهادهاي مربوطه اين توصيه را نپذيرفتند. از اينرو در ادامه دسيسهها و كارشكنيهاي چند ساله در تغيير هيات باستانشناسي آبرومند ايراني در جيرفت به هيات مشترك و همچنين كارشكني در برگزاري همايش بينالمللي جيرفت، با اين تصور كه جايگاه دكتر مجيدزاده پس از اين همايش محكمتر خواهد شد، نيرنگي مضحك اما كارساز در مياندازند. اين طرح فريبكارانه كه در واقع ميتواند درك بهتري از احساسات «ما» و نيرنگهاي «آنها» ارايه كند، چيزي جز «بر نيزه كردن نام خليجفارس» نبود! يك باستانشناس استراليايي به نام دانيل پاتس در مجموعه مقالات همايش بينالمللي جيرفت از عنوان جعلي خليج... به جاي عنوان خليجفارس استفاده كرده بود! و اين موضوع به عنوان خطاي دكتر مجيدزاده تبليغ شد! سردبير مجله باستانپژوهي در مصاحبه با خبرگزاري ايسنا در مورد اين بهانه در بركناري دكتر مجيدزاده ميگويند: «تصور ميكنم اگر خوشبينانه قضاوت كنيم، بايد گفت يك اشتباه «سهوي» بوده و اگر بدبينانه نگاه كنيم، بايد گفت كه «دامي» بوده كه براي چنين پژوهشگران موثر و صاحب اعتباري طرح ميشود تا از ادامه فعاليت باز مانند...اكنون بايد پرسيد چگونه است افرادي همچون دانيل پاتس و خصوصا راجر ماتيوس كه به كرات از اين نام جعلي در نوشتههايشان استفاده كردهاند، براي كاوش به ايران دعوت ميشوند، اما دكتر مجيدزاده كه از نخستين كساني است كه با نگارش مقاله «نام خليج فارس و باستانشناسان خارجي» همگان را از چنين توطئهاي آگاه كرد، مستوجب بيحرمتي است». قابل تامل است كه اكنون نام همين راجر ماتيوس در ليست اعضاي هيات تحريريه مجله مطالعات باستانشناسي دانشگاه تهران به سردبيري همان رييس وقت پژوهشكده باستانشناسي ديده ميشود! البته غير از او طبيعتا ماسيمو ويداله نيز در اين هيات تحريريه حضور دارد و منطقيتر آنكه يكي از صحنهگردانهاي اصلي باستانشناسي وابسته و در واقع يكي از دو فرد اصلي تنظيمكننده آن تحقيرنامه تحت عنوان استاد CNRS نيز از ديگر اعضاي هيات تحريريه اين فصلنامه علمي-پژوهشي داراي كيفيت Q1 است! ديگر اعضاي خارجي اين مجله باستانشناسي داستان جداگانهاي دارند كه در حوصله اين نوشتار نيست. اقدامات رييس وقت پژوهشكده باستانشناسي تنها محدود به ملغي كردن هيات باستانشناسي آبرومند ايران در جيرفت نبود. سردبير مجله باستانپژوهي در مصاحبه ياد شده اعلام ميكند در سال 1386 محوطههاي مهمي مربوط به دوره پارينهسنگي در استان گيلان توسط پژوهشگران ايراني مورد شناسايي، پژوهش و معرفي قرار ميگيرد اما در اقدامي غيرمنتظره با دخالت رييس پژوهشكده باستانشناسي از دست ايرانيها خارج و به چند باستانشناس كرهاي كه تاكنون در هيچ محوطهاي نه فقط در ايران بلكه در سراسر خاورميانه كار نكرده بودند، سپرده ميشود. زندهياد دكتر ملك شهميرزادي در مورد ديگري شرح ميدهند كه چگونه در سمينار مردان نمكي در روزهاي سوم تا پنجم آبان ماه 1386 در زنجان رييس پژوهشكده باستانشناسي مسووليت چاپ و انتشار حاصل زحمات باستانشناسان سازمان ميراث فرهنگي زنجان در معدن نمك چهرآباد را به آقاي بولارد انگليسي ميسپارند. ايشان در تفسير اين رويداد تاسفبار مينويسند: «اين مساله نشان ميدهد كه مسوولان باستانشناسي ايران هيچگاه از اين تفكر استعماري كه ايرانيان فاقد توانايي براي چاپ و انتشار گزارش كار خود هستند نه تنها دور نشدهاند بلكه هنوز سالها تا رسيدن به آستانه خودباوري فاصله دارند. زهي تاسف».
مطمئنا فعالان متعهد باستانشناسي ميتوانند اطلاعات كاملتري در مورد كارشكنيها و دسيسههاي جاري و ساري در گسترش باستانشناسي وابسته در اشكال گوناگون در سالهاي اخير را ارايه دهند؛ مواردي چون دلايل بلاتكليفي و عدم انتشار گزارش كاوشهاي باستانشناسان ايراني به بهانههاي مختلف، سپردن محوطههاي كشفشده توسط هياتهاي باستانشناسان ايراني به باستانشناسان خارجي، تغيير هياتهاي آبرومند باستانشناسي ايراني به هياتهاي مشترك، رفتارهاي حقارتبار برخي عوامل بيگانهزده اما ذينفوذ در برابر باستانشناسان يا نمايندگان مراكز خارجي از جمله CNRS و CNR، انتشار گزارش كار باستانشناسان ايراني به نام باستانشناسان خارجي، جلوگيري از انجام مطالعات آزمايشگاهي در ايران، يا جلوگيري از انتشار نتايج اين مطالعات به نام ايرانيان و غيره. اشاره دكتر مجيدزاده به حذف نظريههاي ايشان از مقاله ارسال شده به مجله فرانسوي و در نهايت حذف خود ايشان از كاوشهاي محوطه باستاني جيرفت نكاتي نيست كه به سادگي بتوان از كنار آن گذشت.
مجموعه آنچه در بالا آمد، ميتواند نماي روشنتري از دلايل اقدام شتابزده تصميمگيرندگان دانشگاه تهران پس از دريافت خبرهاي مرتبط با فرانسوا دوسه به ما ارايه كند تا جايي براي تعجب باقي نماند. پس از انتشار گفتار نخست اطلاع يافتيم در 7 بهمن 1399 گزارش كانال فرانسوي
canalu.tv و همچنين گزارش خبري مجله فرانسوي
Sciences et Avenir در مورد كشف ناديده فرانسوا دوسه با عنوان Breaking the Code, The Decipherment of Linear Elamite Writing (شكستن كد، رمزگشايي از نگارش عيلامي خطي) در بخش انگليسي سايت دانشگاه تهران باز نشر داده شده است. جالب است كه تا امروز خوانندگان فارسي زبان از دريافت خبر اين كشف مهم محروم ماندهاند. انعكاس خبر را در جايي ميبينيم كه ارتباط و زمينه وقوع آن را روشن ميكند. با علم به شرايط خاص دانشنامه عمومي ويكيپديا، تغيير دادن مدخل فوقالذكر براي خواننده غيرمطلع از جزييات امر ميتواند به معني صحت و پذيرش موضوع كشف رمز در جامعه علمي باشد. اقدام دانشگاه تهران در بازنشر خبر فوقالذكر چند ماه پس از اعلام آن در سطح بينالمللي به دليل عدم اطلاع از موضوع روشن است و در عين حال ميشود پيام مورد نظر را در تنها عبارت برجسته شده اين اطلاعرساني يعني:
«Dr. Desset, who has been active in the University of Tehran (Iran) since 2014…» دريافت كرد: آقاي دوسه از سال 2014 در دانشگاه تهران «فعال» بوده است! اگر «فعاليت» اين فرد مهمتر از كشف رمز عيلامي خطي نبود، براي جلب توجه خوانندگان پررنگ نميشد. اين تاكيد موفق بود و ما هم به عنوان خواننده متوجه نگراني دستاندركاران در خصوص ادعاهاي غيرقانوني فرانسوا دوسه در زمينه استادي اين دانشگاه شديم، چراكه با مشخص نشدن نوع اين فعاليت، اينبار نه فقط استادياش بلكه دانشجوي پسادكترا بودنش هم به نوعي در پرده ابهام فرو رفت. كوتاه بودن دوره پسادكترا و همچنين گفته مدير محترم گروه باستانشناسي دانشگاه تهران در مورد خاتمه دوره ايشان در سال جاري با ادعاي اين فرد در مورد آغاز دوره در 2014 همخواني ندارد، همانطوركه اين دو با ادعاي استخدام و استادي ايشان در دانشگاه تهران از سال 2014 نميتواند همراستا باشد. مورد ديگر در خصوص ارتباط دوسه با سال 2014 به فعاليت او در حوزه گردشگري مربوط ميشود. در سايت فرانسوي به آدرس https://www.manageo.fr اطلاعات حقوقي و مالي بيش از يازده ميليون شركت فرانسوي ثبت شده است. در اين سايت شركت گردشگري اين فرد با تاريخ آغاز به كار در اول ژوئن 2014 ثبت شده است، اما معلوم نيست كه اين را نيز بايد حقيقي دانست يا مجازي؟!