ابتداي آخرالزمان؟
مهدي نيكوئي
سال 99 كمترين خاطرات خوش را براي انسانها به يادگار گذاشت؛ شايد لحن تند خداداد، حرف دل بسياري از افراد باشد. اما 1400 و وراي آن چه ارمغاني براي بشر خواهد داشت؟
ادامه اوضاع كنوني زمين و طبيعت كه نويد روزهاي روشني ندارد. تغييرات اقليمي هر سال بر ميزان تلفات جاني و مالي حوادث طبيعي ميافزايد. كرونا همچنان زندگي «عادي» را از بشر دريغ كرده است. اما ذوب يخهاي قطبي، احتمال آزادي و شيوع باكتريها و ويروسهايي را افزايش ميدهد كه ممكن است برخي از آنها حتي بازمانده دوران دايناسورها باشند. امنيت غذايي به خطر افتاده و هر روز تغييري در حياتوحش و محيطزيست خود شاهد هستيم. لازم نيست عمر نوح داشته باشيم تا يادمان بيايد تا چند سال پيش، تابستانهاي تهران پر از پشههاي سفيد نبود؛ زماني كه مرجانها در خطر انقراض نبودند، اقيانوسها هر روز خاليتر نميشدند و سبزي جنگلها روح را نوازش ميداد. شواهد علمي احتمال غيرقابل سكونت شدن زمين را بسيار زياد ميدانند. اما پس از آن چه؟ فيلمهاي علمي- تخيلي فراواني به تشريح سناريوهاي احتمالي ميپردازند. برخي از كاهش زادآوري، انتظار براي تولد آخرين بشر و جنگ آب ميگويند. برخي كوچ به مريخ(يا ديگر سيارات و شهرهاي فضايي) و تكيه بر كشت گلخانهاي را راهكار آيندگان براي نجات عدهاي انگشتشمار ميدانند. برخي به انقلاب ديجيتال دل بستهاند و انسان آينده را موجودي در قرنطينه و متكي بر ارتباطات مجازي ميدانند. گاهي نيز فيلمي مانند ميانسيارهاي(اينترستلار) انسان را بيدفاع در برابر فقر خاك، طوفانهاي شديد، كمبود غذا و زندگي تكمحصولي(ذرت) ترسيم ميكند. آخرين سناريو، راهكار پيشنهادي بسياري از وگانهاست: تامين خوراك متنوع براي 8 ميليارد انسان(به جاي 8 ميليارد انسان و 80 ميليارد حيوان پرورشي)، انطباق با طبيعت، كاهش زمينههاي حوادث طبيعي و اجازه ندادن به شيوع بيماري جديدي از حيوانات به انسان. آيا 1400 ميتواند آغاز يك تصميمگيري جمعي و ساخت سناريويي خوشرنگ براي آينده باشد؟