تصميمات پايدار
سيد حسن اسلامي اردكاني
اولي: «چند بار اين سيگار لعنتي را ترك كردم، اما به يك ماه نكشيد كه باز شروع كردم. هر چه ميكنم، نميشود تركش كرد.»
دومي: «كي گفته نميشود؟ خوب هم ميشود. من خودم تا حالا بيست بار سيگار را ترك كردهام.»
در پايان سال، خيلي از ما به فكر تصميماتي شخصي براي سال نو ميافتيم. كارهايي را شروع كنيم و كارهاي ديگري را متوقف سازيم، براي مثال، هر روز ورزش كنيم و ساعات كمتري را در فضاي مجازي پرسه بزنيم. گويي دست به خانهتكاني ذهني ميزنيم. بعد ناگهان متوجه ميشويم كه سالها پيش تصميم گرفتيم كه به شكل منظمي ورزش كنيم. از قضا، با دوستان قرار مدار كار را هم گذاشتيم. خوب هم شروع كرديم. اما بعد از چند هفته اين برنامه به هم خورد. يا سال گذشته تصميم گرفتيم ديگر به فستفود «لب نزنيم». چند بار با دوستان رفتيم بيرون و آنها هر چه تعارف كردند، سخت و محكم ايستاديم و بر خودمان چيره شديم. اما الان ميبينيم كه مثل گذشته داريم انواع فستفودها را ميخوريم و انگار نه انگار كه قبلا چنين تصميمي گرفته بوديم. اگر بخواهيم ليستي از تصميمات ناپايدارمان را فهرست كنيم، متوجه ميشويم كه مساله پيچيدهتر از آني است كه گمان ميكرديم.
واقعا چرا ما تصميمي ميگيريم و بعد آن را رها ميكنيم؟ چرا نميشود تصميمات پايداري گرفت؟ چرا روز به روز با تصميمهايي كه خودمان ميدانيم قادر به حفظ آنها نيستيم، خودمان را اذيت ميكنيم؟
علتش اين است كه نه خودمان را خوب ميشناسيم و نه با منطق تصميمگيري درست در اين زمينه آشنا هستيم. به تعبير رايج «دير آمديم و ميخواهيم زود هم برويم». ناگهان تصميم ميگيريم از «شر» چربيهاي اضافي خود آزاد شويم، در نتيجه همزمان از خوردن برخي غذاها خودداري ميكنيم، به شكل جدي ورزش ميكنيم و براي احتياط قرصهايي كه اشتها را كم ميكند هم مصرف ميكنيم. خيلي سريع چربيها آب ميشود. اما وسط كار همهچيز به هم ميريزد. سفر ميرويم، ميهمان ميآيد، حالمان بد ميشود و بعد بر ميگرديم سر خانه اول. اينجاست كه تصميماتي از اين دست مانند تب تند است كه زود عرق ميكند.
خب، بياييم مسير ديگري را بپيماييم و در كنار دهها تصميم شكستخورده، به شكل متفاوتي تصميم پايدار بگيريم.
اولين گام در اين راه آن است كه توجه كنيم غالب تصميمات شخصي ناظر به ترك يك «عادت» كهن يا ايجاد يك «عادت» تازه است. عادت هم يكشبه ايجاد نميشود. عادت، در درازمدت به طبيعت ثانوي ما تبديل شده است. اگر اضافهوزن داريم، حاصل سالها سبك زندگي خاصي است. اگر مطالعه نميكنيم، نتيجه سالها زندگي معيني است. در نتيجه همانگونه كه اين عادتها به تدريج ريشه دوانده و بخشي از وجودمان شدهاند، ريشهكني آنها يا ايجاد عادتهاي متفاوت نيازمند «تدريج» و زمان طولاني است.
از موارد استثنايي كه بگذريم، تصميمات آني و راديكال راه به جايي نميبرند. پس اگر دير آمديم، نوبت را رعايت كنيم و به موقع برويم.
در دومين گام بكوشيم از اصل همه يا هيچ دوري كنيم. حتي بهترين تصميمات ما ممكن است گاه شكست بخورند. ممكن است سالها روزانه ورزش كنيم، اما يك هفته كامل از ورزش بيفتيم. اشكالي ندارد. آسمان به زمين نميآيد. همچنان ميتوان ادامه داد و ورزش كرد. تصور نكنيم اگر يك بار ناكام شديم پس ناكامي سرنوشت ماست.
در گام سوم بكوشيم تصميمات ما خيلي كوچك و ساده باشند. سنگ بزرگ بر نداريم. دوندگان بزرگ در كودكي به سختي قادر بودند چند گام بردارند. اما با گامهاي كوچك آرام آرام موفق شدند. به جاي يك تصميم كلان، يكي، دو تصميم ساده و كوچك بگيريم و بعدها آنها را با تصميمات مناسب استوارتر كنيم.
چهارمين گام آن است كه تصميمات خود را به حضور «دوستان» پيوند نزنيم. اگر قرار است روزانه ورزش كنيم، خوب ورزش كنيم. دوستان آمدند قدمشان بر چشم، نيامدند هم مشكل آنهاست. البته خيلي خوب است كه همراه با دوستان تصميمات خوبي بگيريم و اجرا كنيم. اما وقتي اين تصميمات به نحوي با حضور آنها گره خورد، كافي است آنها نباشند، سست شوند، يا نظرشان عوض شود، آن تصميم نيز به هوا خواهد رفت. علت توقف بسياري از ورزشهاي گروهي همين «دوستان» هستند.
سخن كوتاه، براي سال آينده تصميمات جزيي، ريز و پيش پا افتاده بگيريم. تصميماتي چنان ساده كه اگر بخواهيم نقضشان كنيم خودمان شرمنده شويم. چنين تصميمهايي خيلي ارزندهتر و مفيدتر از تصميمات درشتي هستند كه پايداري نشان نميدهند. يادمان باشد كه «رهرو آن است كه آهسته و پيوسته رود».