اميد براي تغيير
محسن آزموده
بسيار اين جملات مشهور كارل ماركس را با عنوان تز يازدهم از تزهاي فوئر باخ شنيده يا خواندهايم كه فيلسوفان تاكنون در پي تفسير جهان بودهاند اما مساله تغيير آن است. اين عبارات مثل بيشتر نوشتههاي اين نويسنده سرشناس، زيبا، كوبنده و جذاب است و قدرت اقناعي بالايي دارد، يعني در وهله نخست چنين مينمايد كه انديشهاي تازه و بديع و دقيق درست را مطرح ميكند. تفسيرهاي گوناگون در جهت رد و قبول آن نوشته شده و از آن تعابير گوناگوني صورت گرفته. مثلا برخي آن را نمايانگر سرشت عصرجديد خواندهاند، يعني روزگاري كه بشر ديگر به چارچوبهاي فراداده و سنتها اكتفا نميكند و با ميلي سيريناپذير درصدد تغيير جهان مطابق خواستهها و آمال خودش است.گروهي هم در جزء جزء عبارتها تشكيك كردهاند يعني پرسيدهاند، آيا در واقع فيلسوفان تا پيش از آنكه فيلسوف بزرگ آلماني اين ادعا را مطرح كند صرفا در كار تفسير جهان بودند و به تغيير آن نميانديشيدند؟ آيا خود ماركس توانسته جهان را تغيير بدهد و مهمتر اينكه آيا اين تغيير جهان امري مطلوب است يا خير، به ويژه آن تغييري كه- اگر درست باشد- ماركس و انديشههاي ماركسي(و ماركسيستي) در جهان ايجاد كرد.
تعطيلات نوروز براي روزنامهنگار جماعت مثل دانشآموزان و دانشجويان دو هفته است بنابراين اگر بيماري نباشد، بيپولي نباشد، اضطراب و استرس بيكاري بعد از عيد و اخبار ريز و درشت تلخ و ناگوار نباشد و البته خانواده و دوستان و آشنايان و از همه مهمتر اينترنت اجازه بدهد، فراهم آورنده فرصتهايي گاه به گاه است براي تامل و انديشه. در يكي از همين فرصتهاي نادر طلايي در طول تعطيلات امسال به موضوعي كه در صدر نوشته آمد، فكر ميكردم. آيا انديشه جهان را تغيير ميدهد؟ آيا ما با مطالعه ميتوانيم زندگي بهتري داشته باشيم؟ چگونه و تا چه اندازه؟ آيا مطالعه به تغيير باورها و پالايش آنها منجر ميشود؟ آيا اين تحول امري مطلوب است يا خير؟
در آستانه سال نو، بار ديگر در صفحه پيش رو به سياق گذشته ميكوشيم مخاطبان را با آخرين تحولات فضاي انديشه در ايران و جهان آشنا كنيم. كتابهاي جديد و تازه در حوزه فلسفه، جامعهشناسي، علوم سياسي، تاريخ، روانكاوي و روانشناسي را به عنوان تازهترين دستاوردهاي فكري جامعه معرفي و نقد كنيم. با انديشمندان و روشنفكران درباره مسائل سياسي و اجتماعي و فرهنگي روز گفتوگو ميكنيم و از ايشان ميخواهيم كه از چشماندازي ژرفتر و كلانتر در چارچوبهايي نظري اين مسائل را براي مخاطبان تحليل كنند. آخرين اظهارنظرها و گفتارهاي متفكران ايراني و جهاني را بازتاب ميدهيم و ميكوشيم فضايي براي منتقدان و صاحبنظران براي بحث و تبادل نظر بگشاييم. صفحه انديشه همچنين به سياق گذشته پذيراي مطالب و نوشتههاي جديد و انتقادي مخاطبان اهل نظر است، خواه تاليف و خواه در ترجمه درباره موضوعاتي كه به آنها اشاره شد.
در نهايت و فراتر از همه اينكه تلاش ما در صفحه انديشه آن است كه صرفا دنبالهروي اخبار و رويدادها نباشيم بلكه خود پيشدستانه مسائل و مشكلات جامعه را دريابيم و متناسب با رويكرد صفحه با تعريف پروندههايي در جهت طرح بحث و تبادل نظر پيرامون آنها پيشقدم باشيم تا بدينسان خود و مخاطبان را به تفكر واداريم، كمي از سطح به عمق برويم و لختي از امر روزمره فاصله بگيريم تا بتوانيم آن را از چشماندازي وسيعتر در نظر بگيريم و فراز و نشيب آن را به تصوير بكشيم.
روشن است كه در صفحه انديشه با در نظر داشتن اين اهداف، خود را تنها به يك جريان يا رويكرد يا نحله يا مكتب فكري منحصر نميكنيم و ميكوشيم كه از همه امكانات نظري و همه نظريهپردازان بهره بگيريم. زيرا نه فقط واقعيت و عين جنبهها و سويههاي گوناگون و متكثر دارد(aspects) بلكه حتي به يكي از اين جنبهها يا سويهها ميتوان از منظرها يا چشماندازهاي(perspective) گوناگون نگريست و اتخاذ يك رويكرد يا منظر خاص، ما را از فهم جامعتر و دقيقتر موضوع باز ميدارد.
فرض اوليه و اساسي ما آن است كه انديشيدن همواره به تغيير ميانجامد حتي پيش از آنكه كارل ماركس بر آن تاكيد كند. تفكر حتي اگر در ذهن فردي محبوس در كنجي محصور صورت بگيرد، كمينه به دگرگوني كل جهان آن فرد منجر خواهد شد. اين تغيير تا جايي كه به نفس تفكر به معناي روشنگري مربوط باشد در جهت سعادت و خير بشر است. بگذريم كه گاهي فرآوردههاي انديشه به دگمها و باورهايي جزمي بدل ميشود كه در همنشيني با اميال و خواستهها، شروري انساني را پديد ميآورند. بنابراين كار انديشه و انديشمند روشنگري است و هر گونه پرتوافكني بر تاريكيهاي ذهن و عين، گونهاي تغيير است. سقراط همواره از جانب نزديكانش مورد طعنه و تحقير قرار ميگرفت كه كاري نميكند و تنها گوشهاي نشسته و به ايدههايش مشغول است. اما تاريخ حيات بشري نشان داد كه متفكراني چون او اساس و بنياد زندگي بشريت را دگرگون كردند و بنايي نو پي افكندند. احتمالا اين تغيير هميشه جنس انقلابهايي دفعي نيست، مهم تداوم و تمركز است. ما هم صفحه انديشه را با همين انگيزه ادامه ميدهيم: اميد براي تغيير، ولو اندك و ناچيز به نظر آيد.